اروین یالوم یک درمانگر حرفه‌ای استکه همیشه زندگی دیگران را کاوش می‌کرد اما در این کتاب با نگاه تیزبین و درمانگرانه‌اش خودش را واکاوی کرده و شخصی‌ترین موضوعات زندگی‌اش را نیزبازگو کرده است. کتاب من چگونه اروین یالوم شدم بایک احساس شدید گناه از سمت نویسنده شروع می‌شود. او در صفحات اول کتاب سعی کرده تاخودش را درمان کند و کارهایی را که در حدود ۵۰ سال سابقه‌ی فعالیتش به بقیه‌ی مردمتوصیه کرده است را انجام دهد.

کتاب «گروه درمانی بیماران بیماران بستری» از دیگر اثرات مهم یالوم است. تا پیش از آن هیچ منبع مکتوبی برای گروه درمانی بیماران بستری در بخش‌های روان‌تنی و روان‌پزشکی وجود نداشت. اما عمده شهرت این نویسنده بابت کتاب «روانشناسی اگزیستانسیال» به عنوان یک شاخه جدید روانشناسی است. روانشناسی هستی‌گرا یا وجودگرا می‌گوید که مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی چهار دغدغه و دلواپسی انسان‌ها هستند و نوعی اضطراب وجودی برای انسان‌ها ایجاد می‌کنند. این‌ها، بخشی از مهم‌ترین آثار اروین یالوم پیر را نشان می‌دهند. آثاری که توانسته‌اند طی دهه‌ها فعالیت او در عرصه‌ی روانشناسی، بر روی مردم سراسر جهان اثر بگذارند.

گه‌گاهی اختلاف میان آن‌ها بالا می‌گیرد و داستان جذاب‌تر از قبل می‌شود. این کتاب بیشتر به مسئله مرگ و معنای زندگی از دیدگاه فلسفه و روانشناسی می‌پردازد. «درمان شوپنهاور» توسط نشر قطره و «سپیده حبیب» به فارسی ترجمه شده است‌ و مجموعا ۴۸۸ صفحه دارد و برای خواندن آن به ۱۲ ساعت زمان نیاز است.

مریلین نیز در حوزه‌های مربوط به زنان نویسنده موفقی بود و آثار ارزشمندی از او نیز به جای مانده است. مریلین در سال ۲۰۱۹ از دنیا رفت.یالوم در سال ۱۹۹۴ از استنفورد بازنشسته شد و در مقام روان‌شناس، وارد دنیای جدیدی از حرفه خودش شد. او تا به امروز، که حدود ۹۰ سال سن دارد، همچنان در تلاش است بتواند با نوشتن کتاب‌هایش دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند. پس از اخذ مدرک لیسانس خود از دانشگاه جورج واشنگتن در سال 1952 و دکترای پزشکی از دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون در سال 1956 وی برای گذراندن دوره کارآموزی خود در بیمارستان Mount Sinai راهی نیویورک شد. او فعالیت خود را در کلینیک Phipps بیمارستان جانس هاپکینز آغاز کرد و آموزش خود را در سال 1960 به پایان رساند. پس از دو سال خدمت ارتش در بیمارستان عمومی Tripler در هونولولو ، یالوم فعالیت دانشگاهی خود را در دانشگاه استنفورد آغاز کرد.

یالوم درقسمت‌های ابتدایی به شرح دوران نوجوانی‌اش می‌پردازد. او پدرش را فردی آرام، فاصله‌گیر و پرتلاش معرفی می‌کند و از این که تلاش کافی برای ورود به دنیای پدر نکرده احساس حسرت خود را بیان می‌کند. در قسمت‌های بعدی از مسائل حل نشده‌ی خود با مادرش می‌گوید و کمی از او بدگویی می‌کند. در یکی از خاطرات دردناکش مطرح می‌کند که یک بار که پدرش دچار حمله قلبی شده بود و مادرش او را مقصر این اتفاق می‌دانست و به اروین جوان می‌گفت، “تو پدرت را کشتی” .

گفتیم که «موضوع مرگ و زندگی» یک اثر داستانی نیست، اما بی‌شباهت با داستان هم نیست  . مگر غیر از این است که هر کدام از ما قصه زندگی خودمان را داریم؟ دو راوی داریم که خودشان را به ما می‌شناسانند و در همان شروع کار هم می‌گویند که قرار است چه چیزی برای ما تعریف کنند. او در سال۱۹۵۶در دانشگاه بوستون در رشته‌ی پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در رشته‌ی روان‌شناسی فارغ‌التحصیلشد و او در سال ۱۹۶۳ مشغول به تدریس در دانشگاه استنفورد شد.

کتاب هنر درمان نامه ای روشن و واضح به نسل جدید روان‌ درمانگران و بیماران آنهاست. حتی فیلمی قدیمی برای آن‌هایی که از این فکر دست نمی‌کشند که اکنون همه‌ی بازیگرانش خاک شده‌اند گزنده است. برای دسته‌ی دیگر این اضطراب جنجالی‌تر و آشفته‌تر است، ساعت سه صبح بروز می‌کند و آن‌ها را به نفس نفس زدن می‌اندازد. در کتابچین از کتابهای رمان و داستان گرفته تا کتابهای مدیریت ،موفقیت ،روانشناسی ،شعر ،دینی و مذهبی و دیگر کتابهای با موضوعات مختلف را پیدا خواهید کرد. یالوم در کتاب دروغگویی روی مبل در خلال این سه داستان که درهم گره‌خورده‌اند با ترکیب واقعیت‌های روان‌کاوی، روابط پیچیده میان روانپزشک و بیمار را نشان داده است.