خواننده شاید کمی با این نوع کسب و کار منحصر به فردی که این خانواده دارند و هدفی که دنبال میکنند گیج شود اما در عین حال، جذابیت، برایش وجود خواهد داشت که انتهای این داستان چه اتفاقی قرار است رخ دهد. از مکان و زمانی که داستان در آن به وقوع میپیوندد صحبتی به میان نیامده است ولی به این موضوع اشاره شده است که دارندگان این مغازه عجیب، به کاری که میکنند مفتخر هستند. شرایط به کام خانواده توآچ پیش میرود تا اینکه پسری به نام آلن در این خانواده متولد میشود. پسری بسیار امیدوار و با دیدی مثبت که در خلاف جهت خواستههای اعضای خانواده، فکر میکند و گام برمی دارد.
او هم اکنون در پاریس زندگی میکند و همسرش از هنرپیشههای فرانسوی میباشد. ژان تولی در زمینه نوشتن فیلمنامه هم فعال است و تاکنون 4 فیلمنامه از او به انتشار رسیده است. بر خلاف آلن، خواهر و برادرش دید بسیار سیاهی به زندگی دارند و در آرزوی لحظهای هستند که بتوانند خودکشی کنند. یکی از راهها و به عبارتی مشاورههایی که اعضای این خانواده عجیب، به ساکنان جامعه آن روز میدهند تا خودکشی برایشان هموارتر گردد، دیدن اخبار است.
ژان تولی در کتاب مغازه خودکشی خواننده را با روزگار نه چندان دوری مواجه میکند که در آیندهای نه چندان دور گریبان همه انسانها را خواهد گرفت. رمان امید را به یاد خواننده میآورد و با زیبایی و هنرمندی تمام آن را در کنار تصاویر تهی و خالی مرگ قرار میدهد. بنظر من الن بیشتر از همشون میل ب خودکشی و مرگ درش بود. منظورم بیشتر از خواهر برادرش ونسان و مرلینه. مثه ونسان مغرش پر از افکار و ایده های ترسناک و پلید در رابطه با خودکشیه و از جهت دیگه مثه مرلین خیلی ظریف و اروم میخواسته ضربه اخر و بزنه.( منظورم خودکشی با بوسه مرگه، طول میکشه ولی بلخره جایی ک نمیدونی و انتظار نداری تموم میشه)آلنم همینکارو کرد.
میتوانیم در حال تماشای اخبار منفی باشیم ولی ظاهر زیبای گوینده خبر را ببینیم. ژان تولی در تاریخ 26 فوریهی 1953 در فرانسه دیده به جهان گشود. او در رشتههای مختلفی ازجمله کارگردانی، طراحی، تصویرسازی، فیلمنامهنویسی، نویسندگی و رماننویسی فعالیت داشته و علاوه بر آن، تا به امروز ده کتاب موفق و پرفروش را به چاپ رسانده است. او همچنین موفق به دریافت جوایز ادبی بسیاری و انتشار 10 عنوان کتاب پرفروش در سراسر جهان شده است.
اما پیشنهاد ما این است که در ابتدا کتاب را مطالعه کنید و سپس انیمیشن را ببینید. ولی بخوای حساب کنی، میبینی اینها در مقایسه با کل کائنات چهقدر کوچیکند. این عددها اونقدری نیستند که آدم رو از پا بندازند. چیزی که من میدونم اینه که وقتی دیدم اومدی توی مغازه تو رو یه جونور شاخدار عجیبوغریب ندیدم که چشمهاش روی شاخکهاش گیلیگیلی بره! توی آینه نگاه کن ببین خنده چهقدر بهت میآد.» آلن این را گفت و آینه را جلوِ مشتری گذاشت تا خودش را ببیند، ولی زن ادا درآورد.
هم اکنون میتوانید برای خرید کتاب مغازه خودکشی اثر ژان تولی ترجمه احسان کرم ویسی از فروشگاه اینترنتی کتاب روز اقدام کنید و در اسرع وقت کتاب را درب منزل خود تحویل بگیرید. همچنین سایر کتابهای مورد نیاز شما نیز در بانک کتاب روز قابل سفارش است. دوستان عزیزم من به داستان کتاب کاری ندارم… فقط باید بگم اسم نویسنده فرانسوی کتاب “ژان تله (با ضم ت و کسر ل)” هست نه “ژان تولی” !!! به فرانسه هم اینطوری نوشته میشه Jean Teulé…. یکی از وظایف اصلی یک مترجم خوب اینه که تلفظ اسامی خاص رو به همون زبان مبداء بنویسه و اگر دقیق نمیدونه تلفظ اون اسم یا اسامی چی میشه، بره چند دقیقه در اینترنت جستجو کنه، حتما پیدا میشه.
در دنیایی پر از امید و افسردگی، خانوادهای یک مغازهی کوچک خانوادگی دارند و در آن تمامی وسایل مخصوص خودکشی را فراهم آوردهاند. اینکه هر فرد چگونه و به چه روش و در کجا خودکشی کند خدماتی است که این خانواده به مشتریها ارائه میدهند. رمان مغازه خودکشی از درخشانترین آثار فانتزی سیاهی است که در دو دهه گذشته در جهان نوشته شده است. در سراسر کتاب حضور متراکم مرگ وجود دارد و در مقابل تلاش برای ساختن امید به زندگی، نبردی نمادین و مملو از شوخیهای ظریف را به وجود آورده است که در نهایت قرار است خواننده را میخکوب کند.
مغازهی خودکشی یک فانتزی سیاهِ تکاندهنده است که بعد از چاپ شدن در سالِ 2007، توجهِ فراوانی برانگیخت. رمانِ عجیبِ ژان توله (1953)، نویسنده و فیلمنامهنویسِ فرانسوی، هجوی است تمامعیار دربارهی مرگ و امید. رمان دربارهی یک دکانِ فروشِ ابزار و ادواتِ خودکشی است. از انواع سَم تا طنابهای دار، از انواعِ سلاحهای کمری مناسب برای انتحار تا ویروسهای کشنده.
نام مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف امریکایی است که در سال ۱۹۶۲ در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد داروهای خوابآور و آرامبخش به خواب ابدی رفت. نام آلن تداعیکنندهی نام آلن تورینگ، دانشمند و ریاضیدان نابغهی انگلیسی است. در هفتم ژوئن ۱۹۵۴ برای آخرین بار به اتاق خوابش رفت. صبح زور بعد، خدمتکارش جسد بیجان او را روی تختخواب یافت. آزمایشهای سمشناسی نشان میداد که سیب به سیانور آغشته بوده است.
ثبت ديدگاه