این یک لیست از بهترین آثار ایرانی ای هست که من خوندم ( تو ژانر های متفاوت) و اینکه به ترتیب نیست تقریبا و میشه گفت ده تای اول جاشون درسته به نظرم,سعی کردم بهترین آثار رو انتخاب کنم و اگه بتونم این لیست رو آپدیت می کنم. در یک لحظه احساس کردم تمام هراس من از تنهایی است. از تنها مردن نمیترسیدم، از این که تنها زنده بمانم میترسیدم. انگار آدمی را از تگرگ ساختهاند، ویرانگر و سرد و بیرحم! وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود.
مسخرهترین چیز دنیا اتفاق افتاده بود؛ شما نمرده بودید، اما زندگی هم نمیکردید، فقط زنده بودید. آدمی که فقط میشنود، به سختی حرف میزند، میخندد، میگرید، اما اصلاً نمیتواند سرپا بایستد، نمیتواند قلم به دست بگیرد. و آنقدر به نسیم سلام کردم که شاید صدای مرا به گوش او برساند، ولی کمترین اثری از او نیافتم. آنچه را که میبایست از دست میدادم، داده بودم. خودم را فنای چشم هایی کرده بودم که شاید از پیش هم زندگیِ مرا زهر آلود کرده بود. او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانه این مؤلّفه را به کار می گیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواه خود نظر دارد.
البته عباس معروفی با نوشتههایش خود را در میان کلمات جاودانه کرد. با اینکه سمفونی مردگان و سال بلوا معروفترین آثار این نویسنده بزرگ هستند، دیگر کتاب او یعنی پیکر فرهاد نیز شاهکار است. در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه، ضمن معرفی این کتاب، بریده و جملاتی از آن را برای شما دوستان قرار خواهیم داد. و همچنانکه مستحضرید در کتاب پیکر فرهاد اینبار دختر منقوش در قلمدان «بوف کور» است که جانی دوباره یافته و از دغدغه های خود سخن به زبان میآورد. زن قلمدانِ بوف کور روایت میکرد و من فقط واسطه بودم تا این شکل غریزی به دور از خِرد بروز کند. تجربه در لحن بوف کور و گردش در نقاشی قلمدان یک جنون بود.
یکی از شخصیتهای بوف کور زنی است سیاهجامه که راوی داستان هربار او را بر قلمدان تصویر میکند و گویی بر او عاشق است و در ادامه این زن به تمثالهای گوناگونی در داستان ظاهر میشود. معروفی این شخصیت را برای روایت قصه خود برگزیده و او را در موقعیتهای گوناگون بهجستوجوی هنرمند قلمکار که همانا محبوب زن است، میفرستد. پیکر فرهاد عاشقانهای است جاری بر لبان زن قلمدان بوف کور. نویسنده در جایجای داستان از طریق بهکارگیری عناصر و تکنیکهای مشترکی چون پیرمرد قوزی، لکاته، رجالهها، دو ماه و چهار روز، گل نیلوفر، سوراخ درون رف، تریاک و شراب، نامشخص بودن مرز خیال و واقعیت و …. اگر بوف کور را خوانده و از آن لذت بردهاید، پیکر فرهاد را از دست ندهید؛ لذتی دوچندان نصیبتان خواهد شد.
کاغذ تازه روی میز گذاشتم، جوهر خودنویسم را پر کردم و نوشتم. یک سال و خردهای طول کشید و من هر شب ساعتها پشت میز مینشستم تا شیره جانم کشیده شود. بیگمان هر نویسنده با شگرد روایی و دستور زبان خاصّ خود، داستانی با فرم جدید پدید میآورد؛ در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده می کند وگاه نیز با هنجارشکنی، شیوه ی نوینی را در دنیای داستان ایجاد می کند. خودم دور میشدم اما خیالم خود را به او تحمیل میکرد. دنیایی که در اولین لحظه ورود بایستی ساز گریه را کوک میکردم و با تمام وجود از ته دل ضجه میزدم. لینک های دانلود پس از پرداخت قابل استفاده می باشند ، لطفا ایمیلتان را به صورت صحیح وارد کنید تا بتوانیم پس از خرید با شما در ارتباط باشیم .
داستان پیکر فرهاد را یک زن به نام «رالف اشپنلر – تاگ اشپیگل» روایت می کند . زنی که در داستان «بوف کور» اثر «صادق هدایت» یک نقاشی روی قلمدان بود . در این کتاب زنی که داستان را روایت می کند ؛ روی تابلو های نقاشی و قلمدان های مختلف می رود و هر دفعه در نقش زنان مختلفی که در طول تاریخ حضور داشته اند ، شروع به صحبت می کند . این کتاب را عباس معروفی برای «صادق هدایت» نوشته است . داستان پیکر فرهاد را یک زن به نام «رالف اشپنلر – تاگ اشپیگل» روایت میکند.
او علاوه براین دو مؤلّفه، اصل عدم قطعیّت را – که مهمترین ویژگی پسامدرن است- در داستان مبنا قرار میدهد. در واقع اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. همهی حوادث در فضایی خواب زده و رؤیاگونه میگذرد و راوی داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است. و انگار به دنیا آمده بودم که در هجران چشم هایی سیاه و براق بسوزم . به جست و جوی آن چشم ها در گردونه ای افتادم و تاوانی پرداختم که شاید در توانم نبود .عاقبت در جایی که اصلا فکرش را نمی کردم اسیر نگاه های وحشی و معصومانه ی مردی شدم که شاید از پیش او را ندیده بودم . گر چه در دوران های مختلفی از تاریخ این سرزمین زندگی می کنند ولی با لحظه لحظه سرنوشت هم پیوند خورده اند و تقدیر مشترکی را تجربه می نمایند.
ثبت ديدگاه