ذهنتان به شما می‌گوید که به زمان نیاز دارید؛ ابتدا باید چیزی پیدا کنید، کاری کنید، موفق شوید، به دست آورید یا چیزی بفهمید تا به رهایی و کمال برسید. اما در واقع، این خود زمان است که بزرگ‌ترین مانع برای رسیدن به رستگاری است. رستگاری واقعی یعنی رهایی از فکرهای وسواس‌گونه، منفی‌نگری و بالاتر از همه، رهایی از گذشته و آینده به عنوان یک نیاز روانی. ذهن شما دائماً به شما می‌گوید که نمی‌توانید از اینجا به آنجا برسید؛ که باید اتفاقی بیفتد یا شما باید به چیزی یا کسی تبدیل شوید تا بتوانید رها و کامل شوید. اما رستگاری حقیقی چیست؟ رستگاری حقیقی یعنی کامیابی، آرامش و زندگی پربار که از درون شما می‌آید، نه از بیرون.

مسائل پیش آمده در گذشته و نگرانی از اتفافات رخ نداده در آینده؛ از جمله موضوعاتی است که افراد را از استفاده از زمان حال بازمی‌دارد. افراد با فکر کردن به گذشته و آینده درگیر افکار منفی می‌شوند و اضطراب و استرس را وارد زندگی‌شان می‌کنند. قدرت ذهن انسان این توانایی را دارد که خود را از این مسائل رها کند و به آرامش درونی برسد. کتاب نیروی حال نیز براساس این توانایی، راه‌کارهای معنوی برای بهره‌وری از زمان حال را ارائه می‌کند. اکهارت تول در این کتاب به مفهومی به نام ایگو می‌پردازد که آن را منشأ بیشتر دردهای انسانی می‌داند. او معتقد است که ایگو دائماً در تلاش است تا انسان را از لحظه حال دور کرده و درگیر افکار و احساسات گذشته یا نگرانی‌های آینده کند.

وقتی احساساتتان را مشاهده می‌کنید، می‌توانید به آن‌ها اجازه بدهید که باشند، بدون اینکه شما را تحت کنترل خود بگیرند. در این حالت، دیگر با احساستان یکی نمی‌شوید و هویت خودتان را با آن تعریف نمی‌کنید. شما ناظر و شاهد احساسات خود هستید، نه کنترل‌شده توسط آن‌ها. در واقع، تفکر بدون آگاهی نمی‌تواند وجود داشته باشد، اما آگاهی بدون نیاز به تفکر هم می‌تواند.

حتی اگر افکارمان مربوط به زمان حال هم باشند، باز هم آن را از نگاه گذشته تحلیل و تفسیر می‌کنیم. چرا؟ چون ذهن ما شرطی شده است؛ این ذهن نتیجه تمام تاریخچه و تجربیات گذشته ماست، و همچنین تحت تأثیر باورها و نگرش‌های فرهنگی است که از جامعه گرفته‌ایم. در نتیجه، ما زمان حال را از فیلتر گذشته می‌بینیم و تفسیر می‌کنیم، و این باعث می‌شود که برداشت کاملاً تحریف‌شده‌ای از واقعیت داشته باشیم. «انتشارات کلک آزادگان» هم نسخه‌ی دیگری از این اثر را با ترجمه‌ی «هنگامه آذرمی» به چاپ رسانده است. درباره‌ی احساسات و عواطف چه می‌گویید؟ من بیش‌تر گرفتار احساسات و عواطف خود هستم تا ذهن خود.

به این دلیل که جامعه از ما توقع دارد همیشه رابطه‌های فوق‌العاده عالی داشته باشیم. تولی می‌گوید، رابطه ، حواس ما را از زمان حال پرت می‌کند؛ چون که مدام ما را مجبور می‌کنند که به آینده فکر کنیم. بودن در رابطه یک جورهایی اعتیاد آور هم هست چون که ما را داخل چرخه‌ی عشق و نفرت می‌اندازد و ما در این چرخه احساس زنده بودن می‌کنیم.

کتاب نیروی حال اثر اکهارت تول می تواند خواننده‌ی کتاب را به سمت تفکر درباره‌ی زندگی رهسپار کند. اکهارت تول در مشهورترین کتاب خود، “نیروی حال” در مورد حضور قلبی، ذهن انسان، و معنویت صحبت میکند. کتاب نیروی حال، اثری ادبی بسیار مهم از نویسنده برجسته آلمانی، اکهارت تله، است.

در مورد وضعیت زندگی، همیشه چیزهایی وجود دارد که باید به دست بیایند. اما به محض اینکه توجه‌تان روی اکنون متمرکز شود، درون خودتان یک آرامش و سکوت خاص را احساس می‌کنید. به یک درخت نگاه کنید که چطور در سکوت و آرامش، بدون قضاوت یا استرس، کارش را انجام می‌دهد. شما اینجا و در زمان حال حضور دارید، اما ذهنتان در آینده سیر می‌کند. اما دقت کنید، عشق، شوق و آرامشی که از این وقفه‌ها به وجود می‌آید، همان احساسات معمولی نیست که ما به آن‌ها عادت داریم.

وقتی که دردی درونتان وجود دارد، کافی است در لحظه حاضر باشید و دائماً مشاهده کنید که در درونتان چه می‌گذرد. نه‌تنها از درد احساسی آگاه باشید، بلکه از شخص ناظر درونتان هم آگاه شوید؛ آن ناظر ساکت و آرام که در حال تماشا است. این رنج، قطب مخالف و جدانشدنی لذت است که به مرور زمان خود را نشان می‌دهد. بسیاری از روابط «عاشقانه» پس از دوره سرخوشی اولیه، بین عشق و نفرت، جاذبه و تهاجم در نوسان هستند. بسیاری از افراد از تجربه‌های خود می‌دانند که چگونه یک رابطه‌ای که به عنوان منبعی از لذت شروع می‌شود، می‌تواند به سرعت به منبعی از درد تبدیل شود.