از این رو، در ادامه مطلب متن ارزشمند کتاب مرگ ایوان ایلیچ را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها متن هایی نابی را انتخاب کنید. در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم بریدههایی از کتاب شاهکار مرگ ایوان ایلیچ را برای شما دوستان قرار دهیم. در ادامه هم این کتاب را به شما دوستان معرفی خواهیم کرد و هم بریدههایی از آن را برای شما عزیزان قرار خواهیم داد.
لوين سپس از سرگردانی میان این دو انتخاب وحشتبار رهایی مییابد، بر نومیدی غلبه میکند و در جستجوی نیکی احتمالی به زندگی ادامه میدهد. اما این دوران آرامش دیری نمیپاید و وحشت مرگ، بار دیگر برای او تحملناپذیر میشود و تنها به یاری ایمانی مذهبی با آن کنار میآید. کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی برای اولین بار سال ۱۸۸۶ منتشر شد.
سپس با جستجوی نام کتاب و نویسنده آن، میتوانید به لینکها و منابعی برسید که این کتاب را به صورت الکترونیکی برای دانلود ارائه میدهند. پس از پیدا کردن منبع معتبر، معمولا با یک کلیک روی لینک دانلود، فایل الکترونیک کتاب “مرگ ایوان ایلیچ” به دست شما خواهد رسید که میتوانید آن را بر روی دستگاه خود ذخیره کنید و مطالعه نمایید. این جملات نشاندهنده عمق و پویایی موضوعاتی همچون زندگی، عشق، مرگ و معنی زندگی در این اثر بزرگ تولستوی میباشد.
لئو نیکلایوویچ تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰) یکی از بزرگترین نویسندگان جهان و از ستونهای ادبیات روسیه به شمار میآید. در انظار مردم، در راه اعتبار و عزت بالا میرفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم میگذشت و از من دور میشد… تا امروز که مرگ بر درم میکوبد. اما در این بین، ماجرایی اتفاق میافتد که رؤیاهای خوشِ ایوان ایلیچ را نقش بر آب میکند.
ایلیچ پس از گذار از مرحله شوک در برابر حادثه و یاس از آنچه بر سرش آمده به دنبال معنایی برای زندگی میگردد. او که شخصیت تاثیرگذاری بود، پس از بیماری چندان مورد توجه همکاران قرار نمیگیرد و دغدغه اصلی برای اطرافیان او در محل کار، یافتن جایگزینی است که کارها بر زمین نماند. البته از نظر تولستوی، این نوع از افسردگی، به مرحلهی پذیرش کمک میکند و ذاتا بد نیست.
ایوان در نهایت به آرامش و پذیرش میرسد و درک میکند که عشق و ارتباطات انسانی مهمترین جنبههای زندگی هستند. سیر در روان آدمها و بازیافتن ضمیر آنها، آنانی که در زنجیر ترفیع مقام و حقوق کلان و قمار و شبنشینی به بند کشیده شدهاند، نقطههای درخشان حکایت «مرگ ایوان ایلیچ» به شمار میآید. در طول سه ماه آخر، ماههای رنج و مرارت، و به تعبیر دیگر مرحله سوختن در سیر و سلوک، ایوان در مکاشفهای درونی به پالایش آلودگیهای ذهنی و روانی خود دست میزند. داستان، هرچند که جریان سیال ذهن به طور مطلق و متعارف آن نیست، اما جریان سیالی است که در ذهن و زبان ایوان میگذرد و از دیدگاه او همهچیز آفریده میشود. هرچند که راوی سوم شخص است و گاهی در مقام دانای کل عمل میکند، اما پرداخت آنگونه صورت گرفته است که خواننده خویشتن را در همهجا در کنار ایوان و دنیای ذهن و زبان او مییابد.
اینجا نیز بخشی از داستان را نوشتم؛ آن اندازه که آشنا شوید، و نه آنقدر که داستان را برایتان لوث کنم. در آغاز زندگیام یک نقطهٔ روشن وجود داشت و بعد از آن پیوسته رو به ظلمت پایین میروم و پیوسته بر سرعت سقوطم افزوده میشود. کتاب مرگ ایوان ایلیچ دارای متن های دلنشینی است که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید.
باید اذعان کرد که وسایل خانهی او درواقع شباهت به تزئینات خانهی افراد فاقد ثروتی داشت که میخواهند خود را ثروتمند جلوه دهند. در آن خانه، انواع تزئینات چینی، برنزی، آبنوس، گل و گیاه، قالی و همهی آنچه افراد ثروتمند یا کسانی که میخواستند از افراد ثروتمند تقلید کنند، داشتند، به چشم میخورد. چنین خانهای، هرچند شبیه به سایر خانهها بود و هرگز نمیتوانست جلب توجه کند ولی به نظر ایوان، مکانی ویژه محسوب میشد. پیتر به خانهی ایوان رفت تا در مراسم خاکسپاریاش شرکت کند اما در حالی که به جنازهی ایوان نگاه میکند، از نارضایتی و هشداری که در چهرهی ایوان میبیند، اذیت میشود.
ثبت ديدگاه