در این زمان بود که کارگران خودشان را بیکار و کاملا ناآماده برای بازار کار مدرن بعد از دهها کار کردن در خط تولید یک کارخانه یافتند. توصیه طالب به آنانی که در میانستان زندگی و کار میکنند این است که بیش از حد تخصصی سازی نکنند و اطمینان یابند که مهارت های آنها برای انتقال به شرکتهای دیگر در صورت لزوم مناسب خواهد بود. ما اطلاعات را در صورتی که به شکل داستان به ما گفته شده باشند خیلی راحتتر به یاد می آوریم.

تصور کنید که روی اسب مورد علاقه‌ی خود، به نام «راکت»، شرط‌بندی کرده‌اید. با توجه به ساختار بدن راکت، سابقه‌اش، مهارت جوکی و رقیب ضعیفش، شما معتقدید که راکت امن‌ترین شرط است و هر آنچه دارید را روی او سرمایه‌گذاری می‌کنید. ما انسان‌ها در تبدیل محرک‌های محیطی خود به اطلاعات معنادار مهارت داریم. این استعداد به ما این امکان را می‌دهد که روش‌های علمی را توسعه دهیم، در مورد ماهیت هستی فلسفه‌ورزی کنیم و مدل‌های پیچیده ریاضی را ابداع کنیم.

بهتر است اصلا پیش بینی نکنید تا اینکه بر اساس نقشه اشتباهی رانندگی کنید. نکته مهم این است که مدلها چه زمانی اشتباه میکنند زیرا بزرگترین اثر رویدادهای قوی سیاه ، غافلگیری است. چون توزیع نرمال انحراف‌های بزرگ را نادیده می‌گیرد، از پس آن‌ها برنمی‌آید، بااین‌حال باعث می‌شود با اطمینان فکر کنیم که عدم‌قطعیت را رام کرده‌ایم. ایده‌ی اصلی و محوری کتاب این است که چگونه توجه بسیار زیاد به ما تصادفی‌گرایی باعث می‌شود چشمانمان را روی انحرافات بزرگی ببندیم که ایجاد می‌کند.

از سوی دیگه، اگه بتونیم مواردی رو که نمی‌دونیم مشخص کنیم، در اون صورت قادر خواهیم بود خطرات و ریسک اون رو کاهش بدیم. پوکربازان این اصل رو به خوبی می‌دونن چون برای موفقیتشون در بازی اهمیت بالایی داره. اون‌ها قوانین بازی رو می‌دونن و از احتمال اینکه رقباش کارت‌هایی بهتر از اون‌ها داشته باشن باخبرند. اما به این نکته هم توجه دارن که اطلاعات مهم دیگه‌ای نیز وجود داره که اون‌ها به اون دسترسی ندارند، از جمله استراتژی رقبا و مقدار پولی که اون‌ها حاضرن از دست بدن. دانش اون‌ها از این موارد نامعلوم به اون‌ها کمک می‌کنه برای خودشون استراتژی بچینن که فقط بر کارت‌های خودشون متمرکز نباشه. به این ترتیب می‌تونن ارزیابی آگاهانه‌ای از خطرات و ریسک انجام بدن.

متخصصان کسب و کار و آمار وانمود می کنند که گویی ما در میانستان زندگی می کنیم. برای پیش بینی ریسک، آنها از ابزارهایی مانند منحنی زنگوله ای استفاده می کنند. در منحنی زنگوله ای، بیشتر موضوعات و شرایط در وسط این منحنی قرار میگیرند. با این وجود، این مدلها کاملا رویدادهای قوی سیاه را نادیده در نظر می گیرند، موارد نادری که تاثیرشان بر جهان لرزه می افکند. جهان‌سازی غنی و شخصیت‌های متعدد با سرنوشت‌های به هم پیوسته، این رمان را به یک داستان بی‌وقفه و جذاب تبدیل می‌کند.

وقتی با اطلاعاتی مواجه می‌شیم که خلاف باورها و اعتقاداتمون باشه، احتمال اینکه اون رو بپذیریم کم بوده و حتی احتمال اینکه اون رو بیشتر بررسی کنیم، کمتره. اگه حاضر بشیم این موضوع رو بررسی کنیم، احتمالاً به دنبال شواهدی خواهیم گشت که این اطلاعات رو تضعیف کرده و همون باورهای قبلی ما رو اثبات کنند. در دنیای معمولی‌ها رویدادهای خاص نمی‌توانند به صورت تنهایی کاری از پیش ببرند.

درست مانند بوقلمون قبل از روز شکرگذاری، افراد در میانستان ممکن است به طور کامل از آنچه که ممکن است، مشاغلشان را متزلزل کند، غافل باشند. فقط به این دلیل که پس از واقعیت می توانیم یک داستان قانع کننده ببافیم، به معنای آن نخواهد بود که ما واقعا می دانیم چرا چیزی اتفاق افتاده است! در حقیقت، چیزها اغلب تصادفی اتفاق می افتند یا دلایل نامرئی دارند یا علل مختلفی دارند که ما آنها را نمی فهمیم.