به‌هر صورت، نُکث به ضمّ اول در عربی نیامده است و نُکس نیز به‌معنای کاهش نیست. معتنی‌به به‌معنای قابل اعتنا و مهم و در تداول به‌معنای هنگفت است. در گفتگوی روزمره معمولاً «ع» را از آن حذف می‌کنند و بعضی از نویسندگان نیز همین تلفظ را به‌صورت متنابه در نوشته‌های خود به‌کار می‌برند و البته غلط است. این کلمه ترکی است و اخیراً در فارسی گاهی آن را به‌صورت کومک می‌نویسند تا ظاهراً به تلفظ ترکی آن نزدیک‌تر باشد.

در بیشتر فرهنگ‌ها از جمله لغت‌نامۀ دهخدا و فرهنگ معین، تاکید شده است که این کلمه با «ح» نوشته شود. البته در بعضی از متون قدیم، این کلمه با املای حویج آمده است، اما نه به‌معنای امروزۀ آن، بلکه به‌معنای تره‌بار و بقولات. ثمین، بر وزن «زمین»، صفت از ثمن و به‌معنای «قیمتی، گرانبها»ست. سمین نیز بر وزن «زمین»، کلمۀ عربی به‌معنای «فربه، چاق» است. سمین بیشتر در ترکیب غَثّ و سمین به‌معنای «لاغر و فربه» و «ریز و درشت» به‌کار می‌رود که مجازاً به‌معنای «کم‌بها و پُربها» و «سست و محکم» است. این ترکیب را گاهی به‌صورت غثّ و ثمین می‌نویسند و غلط است.

اما بَراعت به‌معنای کمال فضل و ادب و برتری بر دیگران به علم است. او با استفاده از مثال‌هایی مانند «آذوقه یا آزوقه؟» یا «چمدان یا جامه دان؟» توضیح می‌دهد که چگونه حتی بومی زبانان فارسی هم گاهی با مشکلات املایی مواجه می‌شوند. این کتاب اثری ارزشمند برای اهل قلم و پژوهشگران است و آن ها را یاری می کند تا متنی بدون غلط بنویسند. در آغاز برویم سراغ نمونه‌هایی که به ما در درست‌نویسی کمک خواهند کرد. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید. شما می توانید دسترسی خود را به سایت بانک فایل با بوک مارک کردن راحت کنید.

این کلمۀ عربی در فارسی عمدتاً به دو معنی به‌کار می‌رود. یکی در مقام مفرد به‌معنای «گسستگی، شکاف» و مجازاً «فساد، تباهی» و دیگر به‌صیغۀ جمع به‌معنای «سوراخ‌های ریز». در این معنی بیشتر در ترکیب خَلَل و فُرَج یعنی «سوراخ‌ها و گشادی‌ها» به‌کار می‌رود. در این صورت، صحیح‌تر آن است که این کلمه با «ح» و به‌شکل حوله نوشته شود.

این تاکید بر این نکته است که زبان معیار به انتخاب یکی از صورت‌های متفاوت برای استفاده در مکاتبات رسمی و نوشتارهای معتبر می‌پردازد. ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم. آبگیر، بر طبق تعریف نخستین فرهنگستان ایران، «پهنه‌ای است که آب آن به یک رود می‌ریزد»، یعنی در واقع آبِ رود را تامین می‌کند. بنابراین آبگیر در سرچشمۀ رود و حوضه در پایین رود قرار دارد. بَرائَت به‌معنای بیگناهی و پاکدامنی و مجازاً به‌معنای دوری و بیزاری است.

او در این فرهنگ به بررسی غلط‌های املایی، انشایی، استفاده نادرست از واژه‌ها و اشتباهات صرفی و نحوی پرداخته است. علط ننویسیم با نام فرعی «فرهنگ دشواری های زبان فارسی»، کتابی است درباره ی غلط های رایج و متداول در زبان فارسی که در قالب فرهنگ لغت توسط استاد بزرگ ادبیات فارسی ابوالحسن نجفی نوشته شده است. کتاب غلط ننویسیم با عنوان فرعی «فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی» کتابی است از ابوالحسن نجفی زبان شناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر برجستهٔ معاصر که دربارهٔ غلط‌های رایج در زبان فارسی نوشته شده است. امروزه این سه کلمه را که در متون ادبی به‌ندرت استفاده شده است غالباً به‌جای یکدیگر و در غیر معنای درست آنها به‌کار می‌برند. نَکس، به فتح اول و سکون دوم، به‌معنای سرنگون کردن و نُکس، به ضمّ اول و سکون دوم، به‌معنای بازگشت بیماری است.

به‌معنای «دستمال پرزدار مخصوص خشکاندن دست و صورت یا تن.» منشا این کلمه و در نتیجه، املای آن نامعلوم است. بعضی آن را ماخوذ از روسی (از طریق ترکی) و بعضی دیگر ماخوذ از واژه انگلیسی Towel می‌دانند. این دو دسته معتقدند که این کلمه باید با «هـ» و به‌صورت هوله نوشته شود. جَذر، با حرف «ذ»، به‌معنای ریشه است و در اصطلاح ریاضی جذر هر عدد عددی است که با ضرب آن در خود، آن عدد حاصل شود.

این کلمه عربی است و املای صحیح آن ملاط با حرف «ط» است. ملاط در عربی به کسر اول و درتداول امروزۀ فارسی‌زبانان به فتح اول تلفظ می‌شود. بعضی به گمان اینکه کلمۀ طوفان اصلاً فارسی است آن را به‌صورت توفان می‌نویسند و حتی بعضی از فضلا توصیه کرده‌اند که صورت اخیر به‌کار رود. طوفان کلمۀ عربی (ظاهراً از اصل یونانی) و به‌معنای «باد و باران بسیار شدید» است. ولی واژه فارسی توفان صفت است و به‌معنای «غرّان، دمان» است و ربطی به باد و باران بسیار شدید ندارد.

زَوّار، به فتح اول و تشدید و فتح دوم، صیغۀ مبالغه و به‌معنای «بسیار زیارت‌کننده» است. زُوّار، به ضمّ اول و تشدید و فتح دوم، جمع زایر و به‌معنای «زیارت‌کنندگان» است. در تداول غالباً زُوار را به فتح اول و به‌معنای «زایران» به‌کار می‌برند و غلط است.

ترکیب اخیر بی‌معنی است، زیرا گزاردن به‌معنای به‌جاآوردن یا انجام دادن است و سرمایه را نمی‌توان به‌جا آورد یا انجام داد. همچنین سرمایه‌گذار نیز با حرف «ذ» نوشته می‌شود و نه با حرف «ز». فروگذاشتن به‌معنای «از دست نهادن، رها کردن» و نیز «چشم‌پوشیدن، صرف نظر کردن» است و معمولاً به صیغۀ منفی به‌کار می‌رود. چون اسم مصدر گذاشتن را گذار می‌گویند، اسم مصدر فروگذاشتن نیز فروگذار است (و نه فروگذاری) و همچنان‌که به‌جای گذشتن و دیدن می‌توان گذر کردن و دیدار کردن گفت، به‌جای فروگذاشتن نیز می‌توان فروگذارکردن به‌کار برد. بعضی این ترکیب را به‌صورت فروگذاری‌کردن به‌کار می‌برند و غلط است. مشابه آن واگذارکردن است که هرگز به‌صورت واگذاری‌کردن به‌کار نمی‌رود.