هرگاه این زن هنوز از احساسات بشری بهره‌ای داشته باشد خودش قبل از هرکس به زیان چنین ملاقاتی پی خواهد برد. من در این خصوص کمترین تردیدی را جایز نمی‌دانم و هرگاه اجازه دهید به همین مفهوم جواب او را بدهم. در زندگی وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد، به ویژه هنگامی که ببیند همه اطرافیانش آن را پذیرفته‌اند. در زندگی وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد، به ویژه هنگامی که ببیند همه اطرافیانش آن را پذیرفته اند. با توجه به این موضوع، گافمن در مورد این امر صحبت می کند که چگونه ممکن است هیجانات صمیمانه در روابط را در مقایسه با تعاملات سطحی تر درک کنیم. اما این سوء برداشت عمیقی از نظریه گافمن است که  دلالت بر انسان بودن دارد و ما را برای ایجاد جامعه ای مبتنی بر اخلاقیات که اعمال  و نگرش های ما را  به سوی یکدیگر هدایت می کنند سوق می دهد.

اما داستان در خطی موازی از زوجی دیگر پیگیری می شود و تولستوی با قلمِ هنرمندانه اش عشقِ کهنه ی کُنستانتین لِوین به کِیتی را به تصویر می کشد. لِوین روستاییِ سر به زیر و زمین دار و اندیشمندِ داستان که از شخصیت خودِ تولستوی الهام گرفته شده است چشم به کِیتی، خواهرزنِ برادرِ آنا دارد تا با پاسخ بله ایی او را به روستا ببرد. اما در میان بله و خیرهایِ رمان داستان های زیادی نهفته است و کثرت شخصیت های داستان به کمک و شاید به دشمنی با این شخصیت های اصلی می شتابند تا آن ها را به مسیری و مقصدی نامعلوم هدایت کنند.

شما در کنار شخصیت ها و دردرونِ متن با آن ها زندگی می کنید و غنای زندگی را با کیفیتی عجیب و جدید تجربه می کنید. کیتی پس از مدتی صاحب پسری شد و این باعث شادی بیشتر خانواده آن ها شد. اما لوین داستان تولستوی دارای شخصیتیست که شباهت زیادی به خودِ تولستوی دارد که حتی پس از ازدواج نیز هنوز در جستجوی خودش بود. او به خدا ایمان پیدا کرد اما در اعماق وجود خود می دانست که کسی نمی تواند ایمان قلبی را به او بدهد اما سرانجام در پایان او معنای زندگی را پیدا کرد. خالی از لطف نیست معرفی و نقد مختصری بر فیلم آنا کارنینا نیز داشته باشیم.

او دخترش را با خودش می برد، اما شوهرش اجازه نمی دهد پسرشان را که آنا را بسیار دوست داشت، با خودش ببرد. پس از مدتی رنج دوری از پسرش برایش بیشتر شد و این باعث شد که به روسیه برگردد. ورونسکی او را همراهی کرد و به محض رسیدن به خانه قدیمی خود، به اتاق کودک رفت و در آنجا به او خبر دادند که به پسرش گفته شده است که او مرده است.

علاوه بر این آناکارنینا ۶ نامزدی در هفدهمین جوایز ستلایت را به دست آورد از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل برای نایتلی و بهترین فیلم‌نامه ی اقتباسی برای استاپارد. در آلمان کیتی بهبود یافت و عشق به ورونسکی را فراموش کرد و دوستان جدیدی پیدا کرد. لِوین نیز به پیشنهاد دالی دوباره به دنبال کیتی رفت و از او خواستگاری کرد. کیتی نیز که علاقه ای همیشگی به لوین در قلبش وجود داشت درخواست ازدواج او را با عشق پذیرفت و آنها ازدواج کردند و به روستا رفتند. با وجود حسادت و عدم اعتماد لوین از وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده بود، این ازدواج خوش یمن و دائمی بود.

گرچه این کتاب برای قرن ۱۹ می‌باشد ولی در جامعه امروز هم، مردها و زن‌هایی مشابه افراد این کتاب کم نیستند. در کنار نوشتن رمان‌های معروف، تولستوی نویسنده‌ای بسیار پرکار بود که در حوزه‌های گوناگون مانند مقالات، داستان‌های کوتاه و یادداشت‌های فلسفی فعالیت می‌کرد. آبلونسکی با خود صادق بود و دیگر نمی‌توانست خودش را فریب دهد و راضی به این کند که رفتارش را اصلاح خواهد کرد. همگی احساس می‌کردند که زندگی جمعی‌شان در زیر یک سقف بی‌معنی است و هر گروهی از مردم که تصادفاً در قهوه خانه دور افتاده‌ای جمع شوند، بیش از آنان، یعنی اعضای خانواده ابلانسکی و خدمتکارانشان وجوه مشترک دارند.

او با به کارگیری شیوه‌ی داستان‌گویی به طرز قابل فهم و ساده‌ای به بیان مفاهیم پیچیده‌ی علمی مرتبط با بیماری‌های عصبی پرداخته است و به خواننده اجازه می‌دهد تا با بیماری‌های عصبی و رفتاری و روش‌های درمانی هرکدام آشنا شود. فرانکنشتاین، نویسنده از بسیاری از عناصر و فضاهایِ ترسناک آن روزگار به خوبی استفاده کرده است. با این همه، فرانکنشتاین یک رمان دلهره‌آور معمولی نیست و شاید راز ماندگاری آن نیز در همین نکته باشد. شاهکار مری شلی در واقع این بود که برای نخستین‌بار علم را با داستان‌های ترسناک آشتی داد. به زبان دیگر، برای اولین‌بار با خلق هیولایی که محصول علم بود نوع ادبی جدید «رمانتیک ترسناک علمی» را به وجود آورد؛ کاری که در آن زمان سابقه نداشت.