صبح روز بعد، پلیس می‌آید و روگوژین را به پانزده سال کار سخت در سیبری محکوم می‌کند. میشکین هم که دوباره عقلش را از دست داده، با کمک کولیا به آسایشگاه برمی‌گردد. در ادامه ی خلاصه کتاب ابله میخوانیم که پس از ماه‌ها دوری و جستجوی آناستاسیا فیلیپوونا، شاهزاده لو نیکولایویچ میشکین دوباره به سن پترزبورگ بازگشت. او تصمیم گرفت به خانهٔ روگوژین سر بزند، جایی که تاریکی و ترس به شدت حس می‌شد.

«ابله» رمانی از فئودور داستایوفسکی درباره شاهزاده لو نیکولایویچ میشکین است که پس از اقامت طولانی مدت در سوئیس به دلیل بیماری صرع خود به سن پترزبورگ می‌رسد. تنها کسی که او می‌شناسد، لیزاوتا یپانچینا، همسر ژنرال یپانچین است. وقتی میشکین می‌رسد، وارد خانواده می‌شود، ژنرال یپانچین به او کاری می‌دهد، خانم یپانچینا از او مراقبت می‌کند و کوچکترین و زیباترین دختر، آگلایا، به او علاقه مند می‌شود. ژنرال یپانچین دوست پیرمردی به نام توتسکی دارد که چندین سال معشوقه‌ای به نام ناستازیا فلیپونا باراشکوف را نگه داشته.

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که بر نوابغ و متفکران نسل‌های پس از خود همچون نیچه، فروید، وینگنشتاین، واگنر و توماس مان عمیق‌ترین تأثیر را بر جای نهاد و این امر در درجهٔ اول مربوط به دیدگاه‌های اصیل اوست. تازه به دستم رسیده قبلا هم یه نسخه ازش رو خونده بودم ولی بازم دلم خواست بخونمش انقدر که این کتاب فوق العاده است. ببینم، یعنی او را پیش از این واقعه دوست داشتید؟ در ابتدا دوستش داشتم. بعضی زن‌ها فقط برای این خوب‌اند که معشوقه‌ی آدم باشند، همین.

موضوعات اصلی داستان “ابله” شامل تضاد بین بی‌گناهی و فساد، مبارزه برای توازن ایمان و عقل و جستجوی یکپارچگی اخلاقی در مواجهه با زوال اخلاقی سیستم است. داستایوفسکی در طول رمان خود، این موضوعات را از طریق تعامل شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و رفتارشان به خوبی به تصویر می‌کشد. داستایوفسکی رمان و داستان کوتاه و نوشته‌های بسیاری را خلق کرد. رمان‌هایش به دلیل شخصیت‌های چند بُعدی، طرح‌های پیچیده و دیدگاه‌های فلسفی بسیار محبوب هستند. “جنایت و مکافات” و “برادران کارامازوف” از دیگر آثار معروف او هستند. در سال ۱۸۶۸، تقریباً بیست سال پس از کابوس اعدام ساختگی، داستایوفسکی رمان “ابله” را نوشت.

او با غم و اندوه عمیق، به فکر می‌افتد که آیا هرگز می‌توانست او را نجات دهد یا خیر. این فاجعه نه‌تنها بر زندگی آناستاسیا بلکه بر زندگی او نیز تأثیر عمیقی می‌گذارد و او را به مواجهه با واقعیت‌های تلخ و دردناک زندگی و عشق وادار می‌کند. اما در روز عروسی، در حالی که میشکین و آناستاسیا در راه کلیسا هستند و مهمانان با شادی و هیجان آن‌ها را دنبال می‌کنند، ناگهان آناستاسیا به سمت روگوژین، مردی مرموز و پرشور، می‌رود. او با نگاهی پر از اشتیاق و ناامیدی، دست در دست روگوژین می‌گذارد و با او فرار می‌کند. میشکین، با دلی پر از تردید و سردرگمی، می‌بیند که این انتخاب نه تنها بر سر عشق بلکه بر سر هویت و معنای وجودش است. او نمی‌خواهد هیچ‌کدام از آن‌ها را آزرده‌خاطر کند و در عین حال نمی‌تواند در برابر احساساتش بی‌تفاوت بماند.