داستایفسکی کار روی این رمان را در سال 1848 آغاز کرد و اولین بخش آن در سال 1849 به چاپ رسید. بعد از آن دستگیری نویسنده و تبعید او به سیبری مانع از ادامهی کار شد. وقتی هم که در سال 1859 بازگشت، کار بر این رمان را ادامه نداد و آن را برای همیشه ناقص گذاشت. ولی بعد از مدتی با ولگردی ایتالیایی دوست شد و ویولون را نزد او آموخت و پس از مرگش ویولونش رابه ارث برد و ویولونیست شد. او ویولون را خیلی تکنیکی نمیتوانست بنوازد اما استعدادی خداداده در موسیقی داشت. ولی این استعداد خدادادی را با ” کوردلی و خودخواهی بیهوده و تعصب بیجا و تخیل عنان گسیخته و وهم و پندار در بارهی نبوغی که آدم در خود سراغ دارد ” در هم آمیخت و دستخوش افسردگی و ملال خاطر شد ویولون را کنار گذاشت به میومستی پناه برد.
ملاک فوراً به دستوپا افتاد تا او را به خانه خویش دعوت کند و موفق شد. تقریباً برای تمام مردم آن بخش دعوتنامه فرستاده شد و همه آماده قبول بودند که ناگاه وضع دیگرگون شد. «فیودور داستایِفسکی» کتابهای «همزاد»، «آقای پروخارچین»، «زنِ صاحبخانه» و «شبهای روشن» را در ادامه نوشت و که همهی آنها به فارسی ترجمه شدهاند. این نویسنده در این دوران به محافل روشنفکری روسیه پیوست ولی به دلیل نفوذ یک جاسوس دستگیر شد. او به جرم براندازی حکومت در آوریل 1849 به اعدام محکوم شد ولی پس از مدتی حکم او به انجام خدمت سربازی در سیبری تغییر کرد. او ازنظر مالی همواره با مشکلات روبهرو بود و هزینهی ارسال کتابهایش به مطبوعات را نداشت.
درباره فئودور داستايفسكی، شاهکار ادبیات روسیه«فیودور داستایِفسکی» Fyodor Dostoyevskyنویسنده، مترجم و روشنفکر برجستهی روس در 11 نوامبر سال 1821 در مسکو پایتخت روسیه به دنیا آمد. او در جوانی در امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی سنپترزبورگ قبول شد و بهدنبال آن در وزارت جنگ شروع به کار کرد. او از همان زمان به نوشتن علاقه داشت و آثار بزرگانی همچون «نیکلای گوگول»، نویسندهی شاخص روسی را دنبال میکرد. او با ترجمهی آثار افرادی همچون «اونوره دو بالزاک»، نویسندهی معروف فرانسوی پا به عرصهی نویسندگی و ترجمهی آثار بینالملل گذاشت.
زمان زیادی از مرگ مادر نیه توچکا نمیگذرد که یفیماف در نتیجهی مصرف بیرویهی الکل و بیماری فوت میکند و حالا سرپرستی این دخترک برعهدهی خانوادهای اشرافی قرار میگیرد. خانوادهی شاهزاده دختری به نام کاتیا دارند که ارتباط بسیار صمیمانه و نزدیکی با نیه توچکا برقرار میکند اما این نزدیکی زمان زیادی به طول نمیانجامد. خانوادهی شاهزاده به مسکو مهاجرت میکنند و سرپرستی نیه توچکا را برعهدهی الکساندرا میخاییلونا، خواهر ناتنی کاتیا میسپارند. این هفت فصل سه دورهی مختلف زندگی نیه توچکا را از زبان خودش روایت میکنند؛ کودکی، نوجوانی و جوانی.
او در فوریه سال 1881 براثر خونریزی ریه درگذشت و در گورستان «تیخوین» در سنپترزبورگ روسیه به خاک سپرده شد. اولین رویکرد داستایفکسی به رئالیسم روانشناختی در نیهتوچکا نیزوانوا اتفاق میافتد و این داستان اولین اثر از مجموعهی داستانهای داستایفسکی است که بر روانشناسی کودکان تمرکز دارد و راوی یا قهرمان اصلی آن یک زن است. همچنین اولین اثر در ادبیات روسیه است که به مشکلات خانواده میپردازد.
در این دوره، محبت و نوازش نخستین کسی که به خاطر میآورد، از سوی ناپدریاش است چون مادرش باید برای گذران زندگی سخت کار کند و اکثر اوقات حضور ندارد. یکی دیگر از مواردی که باعث شده نیه توچکا مجذوب ناپدریاش بشود این است که او گوششنوای خوبی است و مفصل با او صحبت میکند. سرانجام کودکی نیه توچکا با مرگ مادرش تمام میشود و در عوض اینکه زندگی رویایی با ناپدریاش بعد از فوت مادرش را تجربه کند، سرگردان در خیابانها رها شده و از خانهی شاهزادهای سر درمیآورد. کتاب نیه توچکا نیزوانوا به قلم نویسندهی بزرگ روسیه، فئودور داستایوفسکی رمانی ناتمام است که ابتدا قرار بود به شکل اعتراف نوشته شود ولی آنچه نوشته و چاپ شده است، طرحی از دوران کودکی و نوجوانی نقش اصلی داستان است. داستایفسکی این کتاب را در سال 1848 شروع و بخش نخست آن را در 1849 به چاپ رساند. ولی وقتی بهخاطر شرکت در محافل سوسیالیستی و انجام فعالیتهای انقلابی دستگیر و بعد به سیبری تبعید شد، نتوانست کار اثرش را به پایان ببرد و رمان بههمین شکل منتشر شد.
ثبت ديدگاه