ساپولسکی تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داد و در رشته‌های انسان‌شناسی و زیست‌شناسی به تحصیل پرداخت. او مدرک دکترای خود را در رشته عصب‌شناسی از دانشگاه راکفلر دریافت کرد و به مرور زمان تبدیل به یکی از برجسته‌ترین محققان در زمینه استرس و تاثیرات آن بر مغز انسان شد. از نظر ساپولسکی تنفر از کسی به خاطر رفتارهایش، مانند تنفر از بلایای طبیعی مثل طوفان است. همان‌طور که نمی‌توانیم از طبیعت به خاطر طوفان‌ها عصبانی شویم، نمی‌توانیم از افراد به خاطر رفتارهایشان متنفر شویم، زیرا این رفتارها نتیجه عوامل قابل کنترل نیستند. باید یاد بگیریم که با این واقعیت کنار بیاییم و قضاوت‌ها و احساسات منفی‌امان را متناسب با این واقعیت تنظیم کنیم.

مهم‌ترین پیام این بود که آن‌ها مولفه‌های جدا از هم نیستند که رفتار را خلق می‌کنند. آن‌ها یکپارچه می‌شوند؛ تکاملْ ژن‌هایی را تولید می‌کند که از آثار اپی‌ژنتیک محیط آغازین متأثرند، که پروتئین‌هایی می‌سازند که تحت اثر هورمون‌هایی در این یا آن بستر خاص در مغزی کار می‌کنند که شما را می‌سازد. پیوستاری یکپارچه که هیچ درز و شکافی را بین آن زمینه‌های تحقیق باز نمی‌گذارد تا قدری آزادی اراده در آن جا بدهند. یکی از مهم‌ترین بحث‌های ساپولسکی در این کتاب، بررسی فرآیندهای مغزی در تصمیم‌گیری است.

قیمت کتاب‌هایی که امکان اضافه کردن به سبد خرید را دارند،‌ به روز است. پل ری (۱۸۴۹–۱۹۰۱) یک نویسنده و فیلسوف آلمانی، و دوست فریدریش نیچه بود. با وجود این که عمیقا مذهبی بود ولی رفتار بسیار ساده ای داشت و روحانی بودنش از برخوردهایش با مسائل قابل تشخیص بود.

در ادامه کتاب محتوم، سپالسکی به این پرسش می‌پردازد که اگر همهٔ ما به اختیار باور نداشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ او به موضوعاتی مانند تغییر رفتار، اخلاق، مجازات مجرمان، و معنای زندگی می‌پردازد. ساپولسکی، استاد زیست‌شناسی و عصب‌شناسی، نویسندهٔ کتاب پرفروش “Behave” است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و به بررسی زیست‌شناسی رفتار انسان می‌پردازد. کتاب “Determined” او، کتابی خواندنی، پژوهش‌شده و طنزآمیز است که با زبانی ساده و قابل فهم نوشته شده است. دیدگاهی که او بیشتر به آن می‌پردازد و آن را نقد می‌کند، سازگاری‌گرایی است که می‌گوید جهان جبرگرایانه است اما با اختیار سازگار است.

ساپولسکی با استفاده از مطالعات عصب‌شناسی و روان‌شناسی، نشان می‌دهد که چگونه تجربیات دوران کودکی می‌توانند ساختار مغز را تغییر دهند و به‌طور مستقیم بر رفتارهای آتی فرد تأثیر بگذارند. برای مثال، کودکانی که در محیط‌های پرتنش و پرخاشگرانه رشد می‌کنند، ممکن است در بزرگسالی تمایل بیشتری به رفتارهای خشونت‌آمیز نشان دهند. ساپولسکی با اشاره به این یافته‌ها، استدلال می‌کند که آنچه ما به عنوان “اراده آزاد” می‌شناسیم، در واقع چیزی بیش از یک توهم نیست. مغز ما، تحت تأثیر عواملی چون ژن‌ها، هورمون‌ها، تجربیات گذشته و محیط اطراف، تصمیم‌گیری می‌کند و این فرآیندها به قدری پیچیده و سریع هستند که ما آنها را به‌عنوان تصمیمات آگاهانه خود درک می‌کنیم. سپالسکی در کتاب محتوم به صراحت بیان می‌کند که به اختیار باور ندارد.