از میان آثار متعددی که در زمینه رسیدن به موفقیت تألیف شدهاند، این کتاب را از جنبۀ گفتمانی و پژوهشمحور بودن میتوان متمایز دانست. او نکات بدیعی را ذکر میکند که همگی سرچشمه از جهانبینی متفاوت این روانشناس دارند. هایت معتقد است ایدئولوژی آزادی فردی بیش از حد ممکن است افراد را از پیوندهای اجتماعیشان جدا کند و منجر به انزوای اجتماعی و مشکلات روانی شود.
اما این سیستم کنترلشده، بر خلاف فرآیندهای خودکار، قدرت و توانایی کمی در تأثیرگذاری بر رفتار دارد. بدن انسان به طور مستقل از ذهن عمل میکند و هر بخش آن میتواند واکنشهای خاص خود را داشته باشد. هایت در این بخش از کتاب فرضیه خوشبختی به روشهایی که بدن احساسات درونی ما را فاش میکند، اشاره میکند.
وقتی فردی به یک نقاشی نگاه میکند یا درگیر یک موضوع اخلاقی میشود، احساسات او بهطور خودکار فعال میشوند و نظرش شکل میگیرد. دلایل و استدلالهایی که بعداً برای توضیح این قضاوتها ارائه میدهد، در واقع پس از تصمیمگیری اصلی ساخته میشوند و بیشتر توجیهاتی برای احساسات اولیه هستند. فردی که هوش عاطفی بالایی دارد، سوارکار ماهری دارد که میداند چگونه بدون درگیری مستقیم، فیل را منحرف کند و فریب دهد. سیستم کنترلشده مانند یک عضله است که به سرعت خسته و فرسوده میشود، در حالی که سیستم خودکار بدون خستگی و بهطور پیوسته عمل میکند. برای کنترل بهتر رفتارها، باید محرکهای محیطی که باعث وسوسهها و رفتارهای ناخودآگاه میشوند، تغییر داده شوند.
آثار ویلیام جیمز و آبراهام مزلو در ارتباط با «تجربیات اوج» راههایی را به ما نشان میدهند که در آن این بعد به افراد غیر مذهبی هم مربوط میشود. اگرچه سرچشمه فضیلت غربی به هومر، ازوپ و عهد عتیق بر میگردد، اما مفهوم مدرن و امروزی فضیلت، ارتباط زیادی با استدلالهای کانت (ضرورت قاطع) و بنتام (فایده گرایی) دارد. با وجود این موارد، اخلاق شخصیتی به اخلاق سرگردان تبدیل شد و از تربیت اخلاقی به استدلال اخلاقی رسیدیم. با درنظر گرفتن بنجامین فرانکلین بهعنوان یک الگو و مثال، هایت به این موضوع میپردازد که چگونه موفقیت میتواند از فضیلتها پیروی کند؛ آن هم در معنای وسیع فضیلت که به عرصه تعالی یونان باستان باز میگردد. برای انجام این کار، او گزارش جان بولبی را که توسط سازمان بهداشت جهانی تحت عنوان «مراقبت از مادر و سلامت روان» در سال ۱۹۵۰ منتشر شده و تحقیقات هری هارلو روی میمونها را بررسی میکند.
ما همزمان هم سوارکار و هم فیل هستیم و هر کدام از این جنبهها نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. پیروزی در یک بحث سخت است زیرا قضاوتهای افراد بیشتر بر اساس احساسات و شهودات خودکارشان شکل میگیرد، نه استدلالهای منطقی. قضاوتهای اخلاقی شبیه به قضاوتهای زیباییشناختی هستند؛ یعنی اغلب فوری و خودکار شکل میگیرند.
ثبت ديدگاه