در رمان پُرتعلیق و پیچیده‌ی «سنگ، کاغذ، قیچی» زوجی که ازدواجشان در آستانه‌ی فروپاشی است، سفری به یک کلیسای متروک در اسکاتلند را آغاز می‌کنند، به امید یافتن پاسخی برای شکاف‌های عمیق زندگی مشترک‌شان. اما این سفر چیزی فراتر از یک فرصت برای بازسازی رابطه است؛ سفری به گذشته، رازهای دفن‌شده و نیت‌های مبهم. در این داستان، هر شخصیت قطعه‌ای از پازلی است که نمی‌توان آن را کامل کرد مگر با توجه به هر جزئیات، هر نامه و هر تصمیمی که گرفته می‌شود. فضای سرد و مرموز اسکاتلند همانند آینه‌ای از احساسات پیچیده و ناشناخته‌ی شخصیت‌ها عمل می‌کند، و خواننده در هر صفحه میان حقیقت و دروغ سرگردان می‌شود.

بادبادک باز اولین اثر منتشر شده از خالد حسینی است که به زبان انگلیسی نوشته شده است. خالد حسینی با انتشار این کتاب به موفقیت‌های چشمگیری نائل شده است. اولین فیلم وسترن را من و حسن با هم در سینما پارک دیدیم، همان سینمایی که روبه‌روی کتاب‌فروشی مورد علاقه‌ام بود. اسم فیلم «ریو براوو» بود و «جان وین» در آن بازی می‌کرد. به خوبی در خاطرم هست که از بابا خواسته بودیم ما را به ایران ببرد تا جان وین را ببینیم. فکر می‌کردیم چون او به زبان فارسی حرف می‌زند پس حتماً در ایران زندگی می‌کند.

آن‌ها روزهای خوبی را با هم می‌گذرانند و تجربه‌های زیادی را پشت سر می‌گذارند تا اینکه روزی امیر کاری می‌کند و حسن را از خود می‌راند. دوستی آن‌ها در این نقطه پایان می‌یابد و بعد از شروع جنگ روی کار آمدن حکومت طالبان، امیر و پدرش به آمریکا مهاجرت می‌کنند. شنیدن کتاب صوتی بادبادک باز را می‌توان به کسانی پیشنهاد کرد که به دنبال فهمیدن فضاهای مختلف زیستی در ادبیات معاصر می‌گردند.

کتاب صوتی بادبادک باز با ترجمه‌ی پریسا سلیمان‌زاده و زیبا گنجی در انتشارات ماه‌آوا و گویندگی رضا عمرانی منتشر شده است. رضا عمرانی گوینده، صداپیشه، بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر است و از هنرمندان مشهور ایرانی در رادیو، تئاتر، سینما و تلوزیون به حساب می‌آید. او در حال حاضر به عنوان مشاور هنری و مدیر تولید در انتشارات صوتی ماه‌آوا فعالیت می‌کند. این انتشارات یکی از موفق‌ترین انتشارات در زمینه‌ی تولید محصولات صوتی است.

از بزرگترین کارهای بچگی ما زمانی بود که نیش زنبوری را می‌کشیدیم و دور کمرش نخ می‌بستیم تا هر وقت پرواز کرد، یکدفعه کشیده شود. تمامی علاقه‌مندان به رمان و داستان را به شنیدن این اثر دعوت می‌کنیم. مارک فورستر در سال 2007 با الهام از داستان بادبادک باز، فیلمی سینمایی با همین عنوان ساخت؛ اثری که با استقبال گسترده‌ی مخاطبان روبه‌رو شد.

امیر و پدرش نیز مجبور می شوند به پاکستان و از آنجا به آمریکا مهاجرت کنند…سالهاست امیر از حسن و سرنوشتش بی خبر است؛ تا اینکه طی تماس تلفنی باخبر می شود که باید برای ادای دین دیرینه‌اش به کابل سفر کند… اکنون کابل در اشغال اقلیت متعصب طالبان است و پاگذاشتن به آنجا بسیار خطرناک است.امیر تصمیمش را می گیرد و راهی کابل می شود. در آنجا طالبان دستگیرش می‌کنند و سرنوشت دیگری برایش رقم می خورد…

آوانامه پیش از این، طی همکاری با «نشر ثالث»، نسخه‌ی صوتی دیگر اثر درخشان خالد حسینی یعنی «هزار خورشید تابان» را نیز با ترجمه‌ی «مهدی غبرائی» و اجرای «مریم پاک‌ذات» تولید و منتشر کرده بود. دانلود کتاب صوتی بادبادک باز pdf این رمان شما را با یک نویسنده افغانستانی آشنا می کند که دغدغه هایش در نوشته هایش کاملاً مشخص است. خالد حسینی نویسندهای است که با نگارش کتاب توانسته صدای مردم افغان را به گوش جهان برساند. در ادامه با ما همراه باشید تا در مورد کتابی که در دنیا سر و صدای زیادی کرده بیشتر صحبت کنیم. کتاب صوتی بادبادک باز نوشتهٔ خالد حسینی داستان زندگی پسری به اسم «امیر» و دوستش «حسن» را روایت می‌کند که با وجود تفاوت‌های قومی در دوران اشغال افغانستان با یکدیگر دوست هستند.

بعد از مهاجرت به آمریکا به دلیل موقعیت اجتماعی پایینی که دارد مجبور به کار در پمپ بنزین می‌شود و در سال ۱۹۸۷ بعد از ازواج امیر به علت سرطان می‌میرد. این پشت کردن امیر به دوست تمام عیار خود گناه نابخشودنی است که در سراسر داستان و گذشت سالیان و حتی دور شدن و هجرت ناخواسته از افغانستان گلوی امیر را فشار می دهد. جهت دانلود کتاب صوتی “بادباک باز” به صورت تلخیص شده که توسط سایت “کتاب گویا ایران صدا” منتشر گردیده است روی کلمه اینجا کلیک کنید. اما امیر برای نجات جان پسرکی که در افغانستان و در چنگ طالبان گرفتار شده است، به افغانستان برمی‌گردد. آن هم افغانستانی که هیچ شباهتی به افغانستان دوران کودکی او ندارد و بیشتر به ویرانه‌ای شبیه است. حالا امیر به این بهانه به گذشته‌اش سرک می‌کشد و داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند.

بعد از شروع جنگ و آمدن گروه تروریستی موسوم به طالبان امیر و پدرش به آمریکا مهاجرت می‌کنند. افغانستانی که حالا دیگر اثری از دوران خوب و به‌یادماندنی امیر ندارد. طالبان حسن و همسرش را به دلیل تعصبات قومیتی در افغانستان به قتل می‌رسانند، اما تنها پسر حسن که «سهراب» نام دارد زنده می‌ماند و نزد طالبان اسیر می‌شود.