محتوای تبلیغ، ایمیل یا کمپین باید با پیام صفحه فرود (Landing Page) هماهنگ باشد. این هماهنگی نهتنها بر CTR بلکه بر نرخ پرش (Bounce Rate) و در نهایت نرخ تبدیل (Conversion Rate) نیز تأثیر میگذارد. مثلا اگر به ما فرصت داده می شد تا قبل از خواب، شپش ها را از لباس مان بتکانیم خوشحال می شدیم. با اینکه این کار به خودی خود لذت بخش نبود چون مجبور بودیم در یک اتاق کوچک و سرد که قندیل های یخ از سقفش آویزان بودند لخت شویم. نماد اعتماد الکترونیکی، نماد ملی و نماد تایید زرین پال رو توی یه صفحه جداگانه قرار دادیم که با زدن روی این متن، می تونید اونها رو مشاهده و بررسی کنید. مهم اینه که “چرا”ی خودتون رو پیدا کنید؛ اون چیزی که هر روز بهتون انگیزه میده تا از خواب بیدار شید و برای رسیدن بهش تلاش کنید.
این موضوع نشان میدهد که حس طنز و شوخطبعی تا چه اندازه میتواند انرژیزا باشد. ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در سال ۱۹۰۵ در وین اتریش به دنیا آمد. فرانکل در جایی از کتاب، صحنه زیبایی را توصیف می کند که چنان عمیق به همسرش فکر می کرد که وقتی یک پرنده در مقابل چشمانش روی تلی از خاک نشست او تصور کرد همسرش به این شکل ظاهر شده است. فرانكل حتی خودش را در حالی تصور می کرد که بعد از آزادی در یک سالن سخنرانی با مردم درباره چیزهایی صحبت می کرد که هرگز نباید مجددا اتفاق بیفتند. و بالاخره اینکه می خواست چیزهایی را که از دست نوشته علمی اش به یادش مانده بود یادداشت کند.
همچنین نویسنده میگه که این معنا بهواسطهی اعمال و باورهایی که داریم، در وجودمون شکل میگیره و چیزی نیستش که ابتدا به ساکن به اون برسیم. ایدهی این کتاب از مشاهدات نویسنده در آشویتس ایجاد شده؛ وقتی ویکتور فرانکل واکنشهای مختلف زندانیها به اتفاقات پیرامون رو مشاهده میکرد. اگر از یک شطرنجباز حرفهای بپرسید که بهترین حرکت چیست، او به شما خواهد گفت که هیچ حرکتی به عنوان بهترین حرکت مطلق وجود ندارد.
این موضوع شاید خیلی هم پیچیده به نظر نیاید، اما خود من به عنوان کسی که دهها کتاب روانشناسی را در طول عمر خود مطالعه کردم باور دارم که لوگوتراپی تا حد بسیار زیادی میتواند به ما در تحمل زندگیمان کمک کند. او همچنین بنیانگذار لوگوتراپی یا معنادرمانی است که نوعی روش روان درمانی به حساب میآید. ویکتور فرانکل پس از جان سالم به در بردن از اردوگاههای مرگ نازیها، چندین کتاب درمورد نحوه یافتن معنای زندگی نوشت. این کتاب در ایران بارها و بارها ترجمه شده اما پیشنهاد من ترجمه امیر لاهوتی است که نشر مصدق آن را به چاپ رسانده است. همه چیز را میتوانیم از یک انسان بگیریم جز آزادی، آزادی کلمهای است که زندگی را معنادار و هدفمند میکند.
آنها در مواجهه با خشونت فجیع، خیلی زود امید خود را از دست دادند و مرگ را نوعی رهایی تلقی کردند. در واقع، اکثر آنها فکر میکردند با لمس کردن حصار الکتریکی اطراف اردوگاه خودکشی میکنند و از زندگی راحت میشوند. مثلاً کسانی که به اردوگاه مرگ آشویتس میرسیدند، هنگام خروج از قطار به چپ یا راست فرستاده میشدند؛ یک گروه برای کار سخت و دیگری برای اعدام فوری. بااینحال، هیچکدام از آنها نمیدانستند که این گروهها به چه معنا هستند. به همین ترتیب، قربانیان خشونت نازیها در دوران هولوکاست حداقل تا حدی از سرنوشت وحشتناکی که در انتظارشان بود، آگاه بودند. به همین دلیل، تصور میشود که واکنش اولیهی آنها هنگام ورود به اردوگاهها باید ترس بوده باشد.
ثبت ديدگاه