امیدوارم در چاپ‌های بعدی، این نقص کوچک (در مقایسه با کار بزرگ ترجمه و نشر این کتاب) برطرف شود. عده‌ای هم که به واسطه‌ی کار هراری به مطالعه‌ی دقیق‌تر علاقه‌مند شوند، سال‌ها بعد به خاطر خواهند داشت که ارزش هراری، به ارائه‌ی یک گزارش محکم و متقن علمی نبوده. بلکه به برانگیختن شوق یادگیری در کسانی بوده که انواع نهادهای رسمی و غیررسمی با ادعاهای گزاف و بودجه‌های هنگفتِ برآمده از مته‌های نفتی، در برانگیختن‌شان ناتوان بوده‌اند.

او این تردید را آن‌قدر به مخاطب منتقل می‌کند که از ظرفیت تحمل مخاطب عام، فراتر می‌رود. این‌که یک کتاب موفق می‌شود یا نه، به ده‌ها عامل بستگی دارد و نمی‌شود آن را در یک یا دو عامل خلاصه کرد. بعد هم که به واسطه‌ی آن‌ها با حوزه‌ای آشنا شدیم و خودمان جلوتر رفتیم و متخصص شدیم،‌ هم‌چنان باید یادمان بماند که نخستین گام را روی کدام پله گذاشته‌ایم.

این‌ها ژورنالیست بوده‌اند و به واسطه‌ی شغل خود، به سراغ مطالعه رفته‌اند؛ یا علاقه‌مند به علم بوده‌اند و در رشته‌ یا رشته‌هایی که برایشان جذاب بوده مطالعه و سپس به نشر و بازنشر آموخته‌های خود پرداخته‌اند. وقتی به این گروه فکر می‌کنم، کسانی مانند یووال نوح هراری، جیمز گلیک، دنیل پینک و ملکوم گلدول به ذهنم می‌رسند. زهرا عالی مترجمی است که ترجمه این کتاب را در انتشارات فرهنگ نشر نو ترجمه کرده است. ترجمه‌ای روان و دور از تکلف، این نسخه از ترجمه کتاب را به نسخه‌ای محبوب و پرفروش در میان علاقمندان به کتاب‌های فلسفی و تاریخی تبدیل کرده است. زهرا عالی همواره از قلمی خوانا و روان در ترجمه‌هایش استفاده می‌کند و همین امر خواندن کتاب انسان خداگونه با ترجمه این مترجم را برای شما آسان و لذت‌بخش می‌کند. در ابتدا اشاره کنیم که ما این کتاب را بدون هیچ تردیدی در میان کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک قرار داده‌ایم.

و انسانی که از سطح امر حیوانیِ تنازع بقا فراتر رفته است اکنون هدفش تبدیلِ انسان خردمند به انسان خداگونه است. هراری پیشنهاد می‌کند که ما باید راه‌هایی برای ادغام علم و معنویت پیدا کنیم تا بتوانیم وجودی معنادارتر و کامل‌تر ایجاد کنیم. او پیشنهاد می‌کند که ممکن است به نوع جدیدی از معنویت نیاز باشد که مبتنی بر درک عمیق علم و فناوری باشد و انسان‌ها را تشویق کند تا مسئولیت تکامل و سرنوشت خود را بر عهده بگیرند. کتاب هوارد بلوم را می‌توان با کمی اغماض، در کنار کتاب هیدالگو گذاشت. البته تیتر کتاب ممکن است مخاطب (و هراری) را به این باور برساند که محتوای آن، بسیار نزدیک به بحث «پردازش داده‌ها» و اصالت دادن به آن است. نویسنده ضمن توجه به این نکته و اشاره به آن، تم اصلی کتابش را بیشتر بر Interconnectedness گذاشته.

هراری همچنین پیامد‌های بالقوه این فناوری‌ها را برای آینده روابط انسانی و تعامل اجتماعی بررسی می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که توانایی دستکاری زیست‌شناسی انسان می‌تواند منجر به اشکال جدیدی از تبعیض و نابرابری شود، زیرا افراد بر اساس ساختار ژنتیکی آن‌ها قضاوت می‌شوند. هراری همچنین پیامد‌های بالقوه این فناوری‌ها را برای مفهوم هویت انسانی و معنای زندگی بررسی می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که جستجو برای زندگی ابدی می‌تواند به جهانی منجر شود که در آن افراد دیگر همان احساس فوریت و هدفی را که با مرگ اجتناب‌ناپذیر است، تجربه نکنند. نقد آقای وکیلی رو اخیراً که داشتم دنبال بحث هایی پیرامون کتاب های هراری میگشتم ،اتفاقی دیدم. شناخت چندانی از ایشون ندارم، بجز چند مقاله که پراکنده خوندم و کتابی که در مورد نظریه سیستم های پیچیده نوشتن.

هراری حتی گفته بود اگر می‌خواهید مقاله‌ای در نقد دیدگاه دانبار بخوانید، به فلان مقاله سر بزنید. اما آن‌چه دانبار گفته بود و آن‌چه هراری می‌گفت، ربط چندانی به هم نداشتند. تنها مشکل این بود که نوعی شهود در من شکل گرفته بود که هراری احتمالاً همه‌ی منابعی را که به عنوان رفرنسِ مورد استفاده معرفی کرده، نخوانده؛ یا دستِ‌کم به صورت دقیق نخوانده است. تجربه‌ی شخصیِ من – که استدلال محکمی هم برای آن ندارم – این است که فیلم‌ها و سریال‌های علمی-تخیلی، نهایتاً به سوال‌های بسیار سطحی می‌رسند. پیش از هر چیز، باید تأکید کنم که آن‌چه در ادامه می‌نویسم، با آن‌چه تو مطرح کرده‌ای، تناظر یک به یک ندارد.