علاوه بر این، این کتاب می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای افرادی باشد که به خواندن رمان‌هایی با تم روان‌شناسی و تاریخی تمایل دارند. رمان وقتی نیچه گریست با ترجمه ساناز علمی به کوشش نشر علم منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است. می‌توانید نسخه الکترونیکی این کتاب را از طاقچه خرید و دانلود کنید.

دلتنگی شما از زندگیِ نکرده است که می‌خواهد سینه‌تان را منفجر کند. شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیک‌ترین کسِ خود فکر کنید. عمیق‌تر حفر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست.

نیچه فردی است با سردرد های شدید میگرنی و بیماری های جسمی گوناگونی که منشا همه آن ها ناراحتی روحی و ذهنی است. یوزف برویر در آغاز روند درمان را بر پایه رفع سردرد های میگرنی نیچه، قرار می دهد. در طول صحبت های برویر  و نیچه، چیزی که هر لحظه بیشتر برای یوزف برویر نمایان می گردد، یاس و ناامیدی زیادی است که وجود نیچه را فراگرفته است. یالوم به طرز ماهرانه‌ای جزئیات تاریخی و بحث‌های فلسفی را که فضای فکری آن دوران را منعکس می‌کند، در کتاب خود جای داده است.

اما لوسالومه از سابقه پزشکی برویر و کارهایی که انجام داده آگاه است و از او می‌خواهد با روش آزمایشی «درمان با سخن گفتن» که قبلا یک بار امتحان کرده است به نیچه کمک کند. لوسالومه این روش را برای درمان ناامیدی نیچه مفید می‌داند و با زیبایی غیرمعمول‌اش دکتر برویر را راضی می‌کند تا دیداری با نیچه داشته باشد. زمانی که نامه‌ای از زنی به نام لو سالومه دریافت می‌کند که از او می‌خواهد به یکی از دوستانش کمک کند، با اکراه با زن دیدار و درخواستِ زن را رد می‌کند. با اصرارِ بیشتر سالومه، برویر می‌پذیرد که دوستِ زن که فیلسوف جوان و گمنامی به نام فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) است را ببیند. مردی عبوس و خشن که دور خود دیواری کشیده است و نمی‌خواهد و نمی‌تواند با دیگران ارتباطی صمیمانه داشته باشد. او سخت درگیر بیماری جسمانی است و برای حل این مشکل به شهرها و کشورهای گوناگون از ایتالیا و اسپانیا گرفته تا اتریش سفر می‌کند.

از دید او روح و روان انسان مخصوصا در دوران معاصر آن‌قدر پیچیده شده که باید به دنبال روش‌های جدیدی برای روبه‌رو شدن با مسائل روحی و روانی باشیم. در سال 2007، بر اساسِ رمان وقتی نیچه گریست، فیلمی به کارگردانیِ پینچاس پِری و با نقش‌آفرینیِ آرمَند اَسانته در نقشِ نیچه و بِن کِراس در نقشِ برویر، به روی پرده رفت. این فیلم به‌خوبی رمان درنیامد، ولی صحنه‌های رؤیاگون و سوررئالِ آن برخی مخاطبین و منتقدان را به خود جذب کرد. روش برویر برای معالجه وسواس‌های فکری شدید نیچه «بیان‌درمانی» است. برویر به این نتیجه می‌رسد که نیچه تا نخواهد حرف نخواهد زد، پس باید صمیمیت بیشتری ایجاد شود. این وضعیت در شبی اتفاق می‌افتد که سر درد میگرنی به نیچه حمله کرده و دکتر برویر به کمک او می‌رود.

ساعت‌هایی که در لوزون می‌گذراند، باعث شده بود برنامه روزانه‌اش بیش‌ازپیش فشرده شود. قانون نانوشته‌ای میان پزشکان وینی وجود داشت که هرچه هوا بدتر بود، آن‌ها نیز سرشان شلوغ‌تر می‌شد. طی چند هفته اخیر، زمستان سخت وین با آسمانی که تمام ساعات شبانه‌روز ابری و گرفته بود، وزش بادهای سرد شمالی و هوای سنگین و مرطوب، باعث شده بود بیماران یکی پس از دیگری به مطبش هجوم بیاورند. فروید در این داستان دانشجوست و با استاد خود برویر دیدار می‌کند و درباره مباحث علمی و وضعیت بیماران به بحث می‌نشینند. از طرفی فروید دوست خانوادگی آن‌هاست و با ماتیلدا رابطه گرم پسر و مادرگونه دارد.

وقتی نیچه گریست آمیزه‌ای است از واقعیت و خیال، جلوه‌ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خردگرای سدهٔ نوزدهم، و در آستانهٔ زایش دانش روانکاوی. یوزف برویر، از پایه‌گذاران روانکاوی و دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید؛ همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده شده‌اند تا حماسهٔ فراموش‌نشدنی رابطهٔ خیالی میان بیماری خارق‌العاده و درمان‌گری استثنایی را بیافرینند. در این رمان، دو مرد برجسته و اسرارآمیز تاریخ، تا ژرفای وسواس‌های خویش پیش می‌روند و در این راه، به نیروی رهایی بخش دوستی دست می‌یابند. رفاقتی که رفته‌رفته بین برویر و نیچه شکل می‌گیرد، سرانجام هر دو مرد را به سوی بهبودی و رستگاری سوق می‌دهد، زیرا یاد می‌گیرند که چگونه کاملا آن چیزی باشند که هستند. یالوم، استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد، نویسنده‌ی اولین جستار مهم در زمینه‌ی «روان‌درمانی گروهی»، و همچنین «روان‌شناسی هستی‌گرا»، کتاب «هر روز یک قدم نزدیکتر» و «جلاد عشق» است.

برویر به زندگی خانوادگی خود بازگشته و رابطه‌ای بهتر با ماتیلدا برقرار می‌کند و نیچه درمی‌یابد که تصور اشتباهی در مورد سالومه داشته است. فروید که اعتقاد به اهمیت اعداد در خواب‌ها دارد به برویر می‌گوید که عدد چهل نشان از شمار سال‌های زندگی برویر دارد و درحقیقت نیز چنین است. در ادامه‌ی داستان برویر بارها متوجه گذر عمر و نزدیک شدن به مرگ می‌افتد و نسبت به این حقیقت احساس خوشایندی ندارد، اما بعدها «آخرین پاداش مرده این است که دیگر نمی‌میردِ» نیچه در او کارگر افتاده و در حل این مشکل به کمک‌اش می‌آید. همان طور که تا الان متوجه آن شده ایم، نام کتاب می باشد، عنوانی که می تواند خواننده را بیش از پیش به خود جذب کند، این نام را نوسنده این کتاب، اروین یالوم برای آن انتخاب کرده. نامی جذاب و زیبا که می تواند مفهوم کلی از یک داستان برای شما داشته باشد. در این کتاب یالون سعی کرده است، تمام بیانات خود را به صورت کاملا واضح برای خواننده بازگو کند و به خوبی توانسته است، مخاطب را با خود همراه کند.