اعتقادات باستانی که گاه در اثر خیالپردازیها و اغراقهای بومیانش خرافات به نظر میرسد، همه در این اثر به خوبی آشکار است. اثبات وجود عشق و قدرت پایانناپذیر آن نکتهای است که مضمون اصلی این رمان را رقم میزند و بسیار چشمگیر بیان شده است. داستان این کتاب روایتگر شش نسل از خانوادهای کولی است که محکوم به تنها زیستن هستند. زن و شوهری که همراه تنی چند از دوستانشان دهکده خود را ترک میکنند تا به جای جدید برسند و سپس دهکده موکوندو را بنیان میگذارند؛ دهکدهای که در ابتدا بکر و جادویی است، ولی بعد از ارتباط با سایر تمدنها، عناصر خیال از آن دور میشود. مارکز در «صد سال تنهایی» واقعیت اجتماعی و جغرافیایی جدید کولیها را از همان ابتدا به تفکرات و اسطورههای آنها پیوند میدهد.
این دختر که استخوانهای مادر و پدرش را همراه خود داشته از اورسلا و خوزه میخواهد که استخوانها را در زیر خاک دفن کنند. به اهالی آنجا وسایل و لوازم ساخته شده مانند تلسکوپ، آهنربا و حتی یخ را نشان میدادند. داستان تا جایی ادامه دارد که شهر «ماکوندو» بلاخره در معرض ارتباط با دنیای خارج و دولت کلمبیا قرار میگیرد و…. پس از مرگ ملکیادس، خوزه تصمیم می گیرد برای کسب علم به شهر برود اما اورسلا با این تصمیم مخالفت می کند. از دنیا رفتن و زنده شدن دوباره ملکیادس و باقی ماندن روحش در میان اعضای خانواده بوئندیا از دیگر موارد ماورا طبیعی رمان می باشد. اهالی دهکده ماکوندو تا مدت ها به دور از هر گونه ارتباط با دنیای خارج به زندگی خود ادامه می دهند، تنها راه ارتباطی آن ها با خارج کولی هایی هستند که همه ساله به ماکوندو می آیند و فناوری های جدید شهر نشینی مانند آهن ربا، تلسکوپ و یخ را به آن ها معرفی می کنند.
یکی از دلایل توفیق بینظیر صد سال تنهایی، بهرهٔ هدفمند و جامعی است که مارکز از تکنیکهای ادبی در راستای طرحریزی داستان، بردهاست. در پرانتز این را هم در نظر داشته باشیم که او نه به زبان بومی، بلکه به اسپانیولی رمانش را قلم زدهاست. استعاره و نماد در جایجای پیرنگ وجود دارد؛ از شخصیتهایی که نقش آدم و حوا یا پیامبر را برای پیشبرد معنایی اثر ایفا میکنند، تا درونمایههای عشق، زمان و جادو که به بهترین شکل بههم تنیدهاند؛ و مکانها، رنگها و تکنولوژی که هرکدام در تعامل فرم و محتوا نقش تکمیلی دارند. رمان شگفت انگیز صد سال تنهایی 400 صفحهای موفق به دریافت جوایز بسیاری نیز شده است. مارکز در سال ۱۹۸۲ موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات برای خلق این اثر بی نظیر شد.
اثری که در عین واقعگرایی، عناصر شگفتانگیز دنیای اسطوره و تخیل را به عقاید خاص مردم پیوند میدهد و جهانی متفاوت با دنیای واقعیت یا تخیل محض میسازد. کتاب صد سال تنهایی، مشهورترین و به عقیده بسیاری بهترین رمان در سبک رئالیسم جادویی از گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برندهی جایزه نوبل است. بازگرداندن یک اثر از زبانی کهن مثل اسپانیولی -که خود شاخهای از تنهٔ قطور لاتین است- به زبانی مثل فارسی که دهها شاعر و نویسندهٔ سطح جهانی روی آن مانور دادهاند، بیشک کار سادهای نیست. بنابراین در بررسی چهار ترجمهٔ مهم و پررنگی که از این شاهکار کلمبیایی صورت گرفته، با دندهٔ سنگین جلو میرویم و تا حد توان دیدگاه قضاوتگر را کنار میگذاریم. این ترجمه، که خود از ترجمهٔ انگلیسی اثر به فارسی برگردانده شده، نتوانست رضایت بعضی از مخاطبین را در انتظاری که از روانخوانی و سادگی متن داشتند برآورده کند. فرزانه سالها بعد، بار دیگر ترجمهای از این کتاب ارائه داد که ویرایششده و صیقلخوردهٔ همان بازگردانی بود؛ یعنی باوجود اصلاحات، هنوز بعضی از نیازها را پوشش نمیداد.
داستان به همین شکل ادامه پیدا میکند و اتفاقهای داستان هر لحظه بیشتر از پیش شما را شگفت زده و میخکوبتان خواهند کرد. پس بهتر است قبل از شروع کتاب برای خود دفتری تهیه کنید و هر اسمی که با آن آشنا میشوید با خلاصهای کوتاه از داستان آن فرد را در دفتر یادداشت کنید. در این صورت هر موقع در مورد اسامی گیج شدید میتوانید به دفتر خود مراجعه کنید و نامها و شخصیتها را به خاطر بیاورید. او بعدها در یکی از مصاحبات خود گفته بود که هجده ماه بدون حتی یک روز وقفه روی این کتاب کار میکرده است. کارکرد هنری که در متن داستان و با پیشرفت زمان به سمت عصر مدرن، به تصاویر ذهنی ما از پیرنگ اضافه میشود و ظهور حکومت سرمایهداری را نمایش میدهد.
ثبت ديدگاه