کوبا سرزمینی است افسانهای که با موسیقی و رقص، معماری منحصر به فرد، سواحل جادویی و تاریخ پر فراز و نشیب گره خورده است. «آلبا دسس پدس» در کتاب «با عشقی بزرگ» حوادث و اتفاقات گوناگون زندگی خود را با درونمایههایی از عشق و جنون و دغدغههای جهانی روایت کرده است. سمفونی مردگان که سال ۱۳۶۸ منتشر شد، جایزهی سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را به خود اختصاص داد.
نکتۀ بعدی ترکیب افسانه و واقعیت است؛ یعنی آمیزش افسانۀ دختر پادشاه و مرد زرگر و پسر وزیر که برخی معتقدند برترین تکنیک معروفی در سال بلواست و حال و هوای منحصر به فردی به آن بخشیده است. زیبایی این سبک نوگرا زمانی به اوج میرسد که فصل اول با فصلهای آخر کتاب، یکی میشوند تا بالاخره به پایان دردناک آن نزدیک شوند. اما جالب اینجا است که شما به هیچ وجه از این جابهجایی در زمان و تاریخ اذیت نمیشوید. چراکه با رمان روان و ملموسی طرف هستید که به قلم عباس معروفی نوشته شده است. رمان «سال بلوا» را میتوان دریایی از اتفاقات هولناک در نظر گرفت که در طول دورهی رضاخان اتفاق میفتد.
شما با خواندن رمان سال بلوا هم از رمانی عاشقانه لذت خواهید بُرد و هم با رمانی مُدرن و تاریخی روبهرو خواهید شد که اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در دههٔ بیست را زیر ذرهبین خود قرار داده است. عباس معروفی از شاگردان «هوشنگ گلشیری»، نویسندهی نامدار ایرانی بود. مجموعه داستان «رو به روی آفتاب» اولین اثر منتشر شده از عباس معروفی است؛ اما اوج شهرت معروفی با انتشار کتاب «سمفونی مردگان» در سال 1368 بود.
نوشآفرین دختر زیبای سرهنگ نیلوفری و عالیه خانم است که پدرش رؤیای ملکه شدن او را در سر دارد. سرهنگ نیلوفری با وعدهی رسیدن به وزارت جنگ، از شیراز به سنگسر میآید و همانجا ماندگار میشود؛ غافل از اینکه زندگی در سنگسر، آغاز نابودی خانواده است. «دار سایهی درازی داشت، وحشتناک و عجیب.»12 سال بلوا با این جمله آغاز میشود؛ تکاندهنده و معنادار. تصویری از استیلای مرگ و ناامنی بر اجتماعِ بحرانزده.
عباس معروفی آنقدر روی جایگاه و ارزش زنها تمرکز کرده است که چارهی دیگری جز نقد کتاب از نگاه فمینیستی باقی نمیماند. نوشآفرین که ابتدا برای «زن بودن» و «زنانگی» میجنگد، رفته رفته به پیراهنهای مردانهای که به زور همسرش میپوشد عادت میکند. زمانی که او با معشوق واقعی خود، کوزهگر میگردد، واقعا احساس زن بودن میکند و از این احساس خرسند است. اما زمانی که با معصوم است، پیراهن همسرش را میپوشد. مرد بودنش را میپذیرد و مثل یک مردهی متحرک میشود.
وقایع رمان در هفت شب از دیدگاه نوشا و خودِ نویسنده روایت میشود. قصه عشقهای گرم و سردی که در بستر حوادث و سنتهای جامعه روایت میشوند و وضع زنان را نشان میدهند اگرچه تلخ و تاریکاند اما همیشه قصههای جذاب و خواندنی بودهاند. کتابهای زیادی در ایران درباره زنان و زندگی آنها در جامعه تاریک و مردسالار نوشتهشده است؛ اما شاید بتوان به صراحت گفت «سال بلوا» اثر عباس معروفی یکی از بهترین نمونههای رمان عاشقانه با فضای خاص خود است. نشانهی اسطورهها و داستانها را نیز میتوان در کتاب سال بلوا دید. هر سه نیز مانند نامهایشان قربانی میشوند و در این میان حسینا زندگی خود را برای نجات جان مردم از سال بلوا، فدا میکند.
کتاب کیمیا دختر مولانا رمانی تاریخی و عاشقانه اثر ولید علاءالدین نویسندهٔ مصری و سفرنامهٔ این نویسنده به ترکیه است. گویی خواننده روی دریایی مواج قرار گرفته که هر لحظه موجی او را به سویی میبرد. باران ریزریز مىبارید، گاهى سرم را بالا مىگرفتم که صورت گُر گرفتهام را زیر باران خنک کنم. صداى نوحهخوانى دستههاى عزادارى را مىشنیدم و دلم مىخواست کسى روضه سوزناکى بخواند و من گریه کنم. مادر سیاه پوشیده بود و گفت که شب هفتم محرم است و ما هیچ مجلسى نرفتهایم، چه نوحه خوبى مىخوانند، امشب مىرویم میدان تعزیه.
4- منظور از مُدرک متن ادبی، مخاطب و خوانندهی آن است. تابهحال چند بار یک کتاب انگیزشی را به دست گرفتهاید اما به محض بهپایان رساندن آن انگیزهتان نیز محو شده است؟ انگیزه آن فشار ناگهانی برای ایجاد یک تغییر قابلتوجه است اما معمولاً ما به مرور زمان انگیزهمان را از دست میدهیم. اسفندیار قشنگ، برخلاف نامش زشت و کریه است و عباسآقا سبیلمست هم یاغی شهر است.
استفادهٔ درست و بهجا از جریان سیال ذهن در روایت باعث رازآلودی در متن شده و مخاطب را وامیدارد تا با قرار دادن قطعات پازل در کنار هم به کلیت دست یابد.۳. استفاده از روایت غیرخطی؛ به همریختگی ترتیب زمانی و نظم منطقی ماجرا که باعث شده مخاطب با ذهن آشفتهٔ شخصیت اصلی پیش برود.۴. هر جا که بار عاطفی یک اتفاق در گذشتهٔ راوی پررنگتر بوده است، بیان آن برجستهتر و با توجه بیشتر است.۵. از دیگر مؤلفههای جریان سیال ذهن آشفتگی در ساحت زبان است، که باعث میشود کلمهها بریدهبریده باشد و ساختار نحوی جمله بههم بریزد.
در 1997 (1376) یکی از برندگان «جایزۀ بینالمللی نویسندگان آزادۀ جهان» بود و در 2002 (1381) «بورسِ آرنولد تسوایگ» را دریافت کرد. دکتر معصوم در جایجای داستان با موزر نوشا را شکنجه میکند. آخر سر هم نوشا زیر شکنجههای بیامان او بیهوش میشود. بیماری و ناتوانی او ادامه پیدا میکند تا در نهایت میمیرد.
ثبت ديدگاه