او شاهد تعصبات و دشمنی‌های جامعه نسبت به سیاهپوستان است و به تدریج به اهمیت عدالت و برابری پی می‌برد. سال‌ها بعد وقتی مجالی دست داد که به گذشته فکر کنیم، گاهی درباره عللی که منجر به این حادثه شد با هم صحبت می‌کردیم. من عقیده داشتم که خانواده یوئل همه این ماجرا را موجب شدند، ولی جیم که چهار سال از من بزرگتر است، می‌گفت مطلب سابقه طولانی‌تری دارد. به عقیده او ماجرا از تابستانی که دیل نزد ما آمد و برای اولین بار، فکر از خانه بیرون کشیدن بو دلیرا مطرح کرد شروع شد.

برای بعضی اعضای خانواده که جنوبی بودند این حقیقت شرم‌آور بود که هیچ‌یک از نیاکانمان در دو طرف مخاصمۀ هیستینگز9 شرکت نداشتند. تنها کسی که داشتیم سایمون فینچ، یک عطار و شکارچی پوست اهل کرنوال10، بود که آن هم خساستش از زهد و تقوایش بیشتر بود. سایمون با به کار بستن وصایای جان وسلی13 دربارۀ منع به‌کارگیری بسیاری از کلمات در خرید و فروش و اشتغال به شغل شریف حکیم‌باشی، پشته‌ای پول پارو کرد، ولی از اینکه مبادا اغوا شود و البسۀ مرصع و گرانبها به تن کند ناخشنود بود، چون می‌دانست رضای خدا در آن نیست. کتاب کشتن مرغ مقلد منحصر برای گروه ویژه ای نیست، زیرا حول دو محور می چرخد، پرهیز از خشونت و درک کردن یک دیگر، و توجه به بیماران مبتلا به اتیسم و رفتارهای آن ها. نویسنده از زبان نوجوانی مبتلا به اتیسم با زبانی عاطفی داستان را روایت می کند.

اما وقتی پس از خواندن تقریبا 128  صفحه، پرونده قضایی آغاز می شود و داستان واقعا جذاب می شود، بلافاصله افزایش تنش و هیجان را احساس می کنید. در اینجا جیم و آتیکوس به جای اسکات به شخصیت های اصلی تبدیل می شوند زیرا آنها از خطرات و اهمیت پرونده آگاهی بیشتری دارند، اگرچه از منظر اسکات، بی گناهی بسیار زیبا بود. راوی این داستان ژان لوئیز (اسکات) جوان است و مشاهدات وی از مایکوب و رفتار مردم ساده و صادق که از نظر بصری بسیار غنی  هستند را روایت می کند.

می‌کامب که در بیست‌مایلی شرق آبادی فینچ‌ها قرار داشت مرکز ناحیۀ می‌کامب بود. تمام اسباب و اثاث اتیکوس از یک صفحۀ شطرنج، یک جالباسی، یک کتابچۀ قانون آلابامای دست‌نخورده و محفظه‌ای که خلطش را در آن پرتاب می‌کرد تجاوز نمی‌کرد. دو موکّل آغازین او آخرین دو نفری بودند که در زندان ناحیۀ می‌کامب به دار آویخته شدند. اتیکوس عاجزانه از مجرمان خواست تا از مقامات درخواست کنند که با ارتکاب به قتل از نوع درجۀ دوم آنها، موافقت کنند تا بتوانند از مرگ بگریزند، ولی آنها هیورفورد17 بودند و در می‌کامب نامشان مترادف بود با کلّه‌خر. آنها برای متقاعد کردن مسئولان برای تخفیف مجازات خود، تلاشی نکردند و بنابراین اتیکوس چاره‌ای به‌جز حاضر بودن در مراسم خداحافظی آنها از زندگی نداشت و این احتمالاً آغازی برای بیزاری عمیق او از وکالت در امور جنایی بود.

ما فقط سایمون فینچ، یک شکارچی و دوافروش اهل کورنوال را داشتیم که خستش از تقوایش پیشی می‌گرفت. در آن زمان، متدیست‌ها در انگلستان از جانب برادران دینی معتدل‌ترشان تعقیب و آزار می‌شدند. سایمون که متدیست بود و از این وضع دل خوشی نداشت، از اقیانوس اطلس به قصد فیلادلفیا عبور کرد و از آنجا به جامائیکا و بعد به موبیل رفت و بالاخره در جهت مخالف مسیر رودخانه سنت استیونز به راه افتاد. از راه طبابت و با به کار بستن وصایای جان وسلی درباره اجتناب از پرحرفی در موقع معامله، ثروت هنگفتی به چنگ آورد، اما از اینکه غالبا به وسوسه‌هایی از نوع پوشیدن البسه مرصع و گران بها – که می‌دانست رضای خدا در آن نیست – تن در می‌داد، ناخشنود بود.

شخصیت‌های ماندگار، داستانی پرکشش، و پیام‌های اخلاقی عمیق، این اثر را به یکی از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم تبدیل کرده است. سنت این بود که مردان خانواده بر سر خانه و زندگی سایمون در آبادی فینچ بمانند و با کشت پنبه امرار معاش کنند. این آبادی همه چیز داشت و اگرچه در مقایسه با آبادی‌های بزرگ اطراف حقیر می‌نمود، اما غیر از یخ و آرد گندم و پوشاک که به وسیله قایق از موبیل تأمین می‌شد، آنچه برای گذران روزمره لازم بود می‌شد در آنجا تدارک دید. همان طور که می‌دانید کتاب یک اقتباس سینمایی بی‌نظیر دارد که در سال ۱۹۶۲ به کارگردانی رابرت مالیگان صورت گرفته است. در این فیلم هنرپیشه نامدار دنیای سینما گریگوری پک بازی می‌کرد.

مضامین و موضوعات مطرح شده در رمان همچنان مرتبط هستند، و بنابراین کشتن مرغ مقلد احتمالاً جایگاه خود را در گفتمان عمومی در مورد مدارا، عدالت و انسانیت حفظ خواهد کرد. هارپر لی، نویسنده‌ی کتاب کشتن مرغ مقلد همیشه آن را داستان عاشقانه ای ساده توصیف کرده است. این اثر امروزه به عنوان شاهکاری در ادبیات آمریکا در نظر گرفته می شود. کتاب کشتن مرغ مقلد که بسیار دراماتیک و تأثیرگذار است، به اصل و ریشه های رفتار های انسان، معصومیت و تجربه، مهربانی و بی رحمی، عشق و نفرت، و شوخ طبعی و ترحم می پردازد. این رمان بومی و محلی نوشته ی زنی جوان اهل آلاباما، اکنون بیش از 18 میلیون بار چاپ و به چهل زبان ترجمه شده است و طرفداران بسیاری در سراسر جهان دارد. دوربین بیرون از خانه در تاریکی قرار دارد و از پشت پنجره آنها را نشان می‌دهد.