صادق هدایت نویسنده‌ای است که درباره‌اش زیاد گفته شده و کتاب‌های بسیاری در مورد او نوشته شده چراکه تأثیر زیادی بر ادبیات داستانی ایران داشته است. برای آشنایی عمیق‌تر با این نویسنده، می‌توانید بیوگرافی صادق هدایت را نیز بخوانید. بوف کور مشهورترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. «بوف کور» اولین رمان ایرانی است که به انگلیسی ترجمه شد. اما ابتدا روژه لسکو طی جنگ جهانی دوم این اثر را به فرانسه ترجمه کرده که در 1953 منتشرش کرد و در محافل ادبی فرانسه مورد توجه قرار گرفت.

و دیدم این کتاب سراسر یاس و نا امیدیه و اگر تو شرایط تلخ روحی بخونیدش ممکنه یه کاتالیزور باشه برای خودکشی. البته هرکسی خودش میتونه تشخیص همه چیز رو بده اما امید هست که به روحمان خوراک مثبت بدیم با خوندن کتابهای مفید. در رمان بوف کور وارد قلمرویی می‌شویم که در آن، مرگ و زندگی با هم ادغام می‌شوند. با جهانی سرشار از خیال و هستی طرف هستیم که در آن امیال بی‌مصرف، ابهام و هوس‌های سرکوب شده وارد زندگی می‌شوند و با صدای بلند،در صدد انتقام جویی برمی‌آیند. در قلب بوف کور، یک حس بیگانگی عمیق دیده می‌شود.

نفیسی اضافه می‌کند که مرد، رل فرد مظلوم را‌ نیز‌ بازی‌ می‌کند چون اگر مثل راوی با‌ استعداد‌ مرد خنزر پنزری شدن در خود مقاومت کند، وسوسه‌مند، ناامید و قربانی تضادهای درونی می‌شود. در‌ تفسیر‌ کتاب از دید مردم‌شناسی مثلا در نوشته‌های مایکل فیشر درگیری‌های مزبور و تضادهای مربوط به آنها‌ اصل‌ قضیه بوف کور را تشکیل می‌دهند. به عقیده فیشر، راوی‌ در طول‌ کتاب‌، فرهنگ‌ ایران را به عنوان فرهنگی که چیزی غیر از تضاد و معما در آن‌ نیست مرور‌ می‌کند‌ مثلا تضاد بین شرق و غرب، دین زردشتی و دین اسلام، گذشته و حال‌ ایران، ارزش‌های‌ فردی‌ و گروهی در ایران، جوانی و پیری و غیره. چون به عقیده فیشر راوی‌ این مسائل و تضادها را لاینحل‌ می‌بیند‌، روایت او لزوما رنگ درد دلجویی و یا درمان روانی‌ می‌گیرد که در‌ آن‌ یک مرد جوان ایرانی که عاشق وطن‌ و میراث‌ فرهنگی‌ وطن است‌ به گذشته پناه می‌برد یا‌ گذشته‌ را جهت انتقاد بر حال و یا جهت دلداری یافتن یاد می‌کند. اول نظر اجمالی درباره نتیجه‌گیری‌های بوف کورشناسان‌ از‌ دیدگاه‌های جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و روانشناسی و بررسی کتاب به عنوان داستان‌ اتوبیوگرافیک و رمان مدرن. دوم با اشاره به عدم موفقیت این دیدگاه‌ها در پاسخگویی‌ به چند سؤال اساسی درباره بوف کور، من‌جمله‌ این‌که‌ اصلا موضوع این کتاب چیست؟ و بعد به ایرانیت کتاب از نظر ساختار و زیبایی‌شناسی می‌پردازم.

راوی تصمیم می‌گیرد که نقاشی خودش و نقاشی روی گلدان را روبه‌رویش بگذارد و تریاک بکشد. او در اثر کشیدن تریاک به خلسه می‌رود و در عالم رؤیا به قهقرا می‌رود و خود را در محیطی می‌یابد که علی‌رغم تازه بودن، برایش کاملاً آشناست. این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

این آینه‌ی جذاب، همه‌ی هستی مرا تا آنجایی که فکر بشر عاجز است به خودش می‌کشید. چشم‌های مورب ترکمنی که یک فروغ ماورا‌ی طبیعی و مست‌کننده داشت، در عین حال می‌ترسانید و جذب می‌کرد، مثل اینکه با چشم‌هایش مناظر ترسناک و ماورا‌ی طبیعی دیده بود که هرکسی نمی‌توانست ببیند. گونه‌های برجسته، پیشانی بلند، ابروهای باریکِ به هم پیوسته، لب‌های گوشت‌آلوی نیمه‌باز، لب‌هایی که مثل این بود تازه از یک بوسه‌ی گرم طولانی جدا شده ولی هنوز سیر نشده بود. موهای ژولیده‌ی سیاه و نامرتب دور صورت مهتابی او را گرفته بود و یک رشته از آن روی شقیقه‌اش چسبیده بود. لطافت اعضا و بی‌اعتنایی اثیریِ حرکاتش از سستی و موقتی بودن او حکایت می‌کرد، فقط یک دختر رقاص بتکده‌ی هند ممکن بود حرکات موزون او را داشته باشد.

بعضی کتابها یک داستان یکی بود یکی نبود که از یه جایی شروع بشه و اتفاقاتی بیفته و به آخر داستان برسه و یک نتیجه گیری داشته باشه نیست؛ بعضی کتابها را باید فقط خواند و در لحظه حس کرد و بهش فکر کرد و بین شخصیت ها و صحنه های داستان ارتباط پیدا کرد و لذت برد. برای اولین بار در زندگی‌ام احساس آرامش ناگهان تولید شد. چون دیدم این چشم‌ها بسته شده، مثل اینکه سلاتونی که مرا شکنجه می‌کرد و کابوسی که با چنگال آهنینش درون مرا می‌فشرد، کمی‌آرام گرفت. به نظرم می‌آمد که تا این موقع خودم را نشناخته بودم و دنیا آنطوری که تاکنون تصور می‌کردم مفهوم و قوه‌ی خود را از دست داده بود و به جایش تاریکی شب فرمان‌روایی داشت چون به من نیاموخته بودند که به شب نگاه بکنم و شب را دوست داشته باشم. – ماشاالله آجودانی، پژوهشگر مطرح تاریخ و ادبیات مشروطه، بوف کور را شاهکار بی‌مانند ادبیات معاصر فارسی می‌نامد. او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّاله‌ها اشاره می‌کند و از ایشان ابراز تنفر می‌کند.