و چه وحشتناکاند این گونه کسان که در زندگی هیچچیز نیستند! مانند وزنهی سنگینی که در هوا رها کنند رو به سوی پایین مینهند و میباید که حتما بیفتند، و در سقوط خود هرچیزی را که همراهشان است با خود میکشند. و چه خوب بود که آدمی میتوانست وقتی درد و مصیبتی دارد ماهها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازهنفس از خواب برخیزد. اما هیچکس نمیتواند چنین کاری بکند؛ و باید بیدار ماند و درد کشید و با دردهای خود کنار بیاید.
او با مسائلی چون فشار های خانواده، شرایط اجتماعی و فرهنگی و کشمکش های درونی دست و پنجه نرم میکند. ژان کریستف موسیقیدان آلمانى است که پس از درگیرى با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت مىکند. ژان که طى دوران بلوغ فکرىاش دست خوش تحولاتى فراوان بوده و تا حدودى داراى روحى چند شخصیتى است، شخصیت اصلى و با دوامش به آرامى شکل مىگیرد و به یک ثبات معقول و منطقى مىرسد.
به همین خاطر به راحتی میتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید و گنجهای نهفته طبیعت در وجود خودتان را در ژان کریستف بیابید. کتاب قسمت های خوب زیادی داشت اما چون بیشتر کتاب داستان عشق و عاشقی های ژان کریستف نوجوان بود، یکم مطالب خسته کننده می شدند. رمان شروع خوبی داشت، در ادامه عالی پیش می رفت اما به مرور از جذابیت آن کاسته شد و در نهایت با یک تغییر بزرگ در شخصیت اول داستان، جلد اول به اتمام می رسد. ✔️✔️ بهترین قسمت های کتاب به اعتقاد من ماجراهای دوستی و عاشق شدن ژان کریستف است. به نظر من نویسنده در این قسمت شیوه عشق و عاشقی را به خوبی به خواننده نشان می دهد.
بلکه چنان میکند که یکی از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ایستد تا همیشه آن کسی که بیشتر دوست دارد فدا شود و این ژان است که هرگز نمیتواند در دوست داشتن لحظهای به خود مجال سستی و اهمال راه دهد. برخلاف تعریف هایی که از ژان کریستف شنیده بودم باید بگم که جلد اول این کتاب چیز فوق العاده خاص و عجیب غریبی نبود. ما در وبسایت معرفی کتاب کافهبوک اعتقاد داریم که باید کتاب خوب خواند و به همین خاطر در انتخاب آن به شما کمک میکنیم.
پسری که در خانواده ای اهل موسیقی به دنیا آمده است. این فکر در بهار ۱۸۹۰ در رم، برای نخستین بار، سراغ من آمد، و آخرین کلمات این کتاب را در ژوئن ۱۹۱۲ روی کاغذ آوردم. در طبقه زیرین، گامهاى لوئیزا، آرام، مىرفت و مىآمد. سپس، ساعتها، آواى او شنیده نمىشد؛ از او آوایى برنمىخاست. لوئیزا، پشت به او داشت؛ او برابر یک گنجه، میان یک تّل خرده ریز نشسته بود. میان کهنه پارهها، جامههاى فرسوده، چیزهاى شکسته، و یادبودهایى که به بهانه سامان دادنشان، بیرون آورده بود.
رمان ژان کریستف اثر رومن رولان نویسنده برجسته و مشهور فرانسوی است که برای اولین بار در ایران با ترجمه محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین) منتشر شده است. چاپهای جدید این کتاب در چهار جلد و یا در دو جلد منتشر شدهاند. “ژان کریستف” یک رمان حجیم و چند جلدی است که زندگی و تحولات فکری و هنری یک موسیقیدان آلمانی به نام ژان کریستف کرافت را به تصویر می کشد. این رمان، که بین سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۲ نوشته شده است، داستان زندگی ژان کریستف را از دوران کودکی تا بزرگسالی دنبال می کند. رمان ژان کریستف که توسط رومن رولان، نویسنده ی مطرح فرانسوی نوشته شده است یک رمان زندگی نامهای روان شناسانه است.
“ژان کریستف” به نوعی بیوگرافی تخیلی و هنری است که عناصر واقعی و خیالی را با هم ترکیب کرده و به خواننده کمک می کند تا دنیای پیچیده و درونی یک هنرمند را بهتر درک کند. جزوه یک شما را به خواندن ادامه این مطلب دعوت میکند. سلام.در مورد ترجمه جناب مجلسی باید بگم که ترجمه خوب و روان بود و خب شما می تونید قسمت های زیادی از کتاب رو که در سایت آوردیم بخونید تا با ترجمه آشنا باشید.و اما در مورد خود رمان. البته که همه می تونن این کتاب خوب رو مطالعه کنند اما ببینید شخصیت اصلی این کتاب، یعنی ژان کریستف یک آدم موسیقی دان هستش. آدمی که مدام از موسیقی صحبت می کنه و زندگی مدام در مورد زندگی بقیه موسیقی دان ها هم صحبت می کنه.
من سرگذشت مصیبت نسلی را نوشتم که رو به زوال میرود. هیچ نخواستم از معایب و فضایلش، از اندوه سنگین و از غرور سردرگمش، از تلاشهای پهلوانی و از درماندگیهایش زیر بار خردکننده یک وظیفه فوق انسانی، چیزی پنهان کنم. این همه مجموعهای است از جهان، اخلاق، زیباییشناسی، ایمان و انسانیت جدیدی که دوباره باید ساخت.
ثبت ديدگاه