او به عرفان شرقی علاقهمند شده و به پاریس میرود تا در آفاق و انفس سیر کند، تجربه بیندوزد و فلسفه بخواند. جنگ چون موریانه لاری را از درون تهی کرده و حالا او نیاز به معنویات و معنای بهخصوصی دارد تا خود را بازیابد. موام ۷۰ ساله بود که این کتاب منتشر شد و قرار بود این آخرین رمان اصلی او باشد. پزشکی که از راه نوشتن ثروتمند شد؛ ویلیام سامرست موام. بیست رمان، بیستوپنج نمایشنامه و دهها داستان کوتاه نوشت. با این وجود تنها چند رمان او در تاریخ ماندگار شد؛ از جمله رمان تأثیرگذار لبهی تیغ….
پس از این مقدمه همراه با موام به شیکاگو میرویم و با دوست ثروتمند و اشرافی او یعنی آقای الیوت تمپلتون آشنا میشویم. وضعیت زندگی، روابط گسترده الیوت با بزرگان، هنرمندان و سیاستمداران شرح داده میشود و زندگی بی کم و کاست او توجه ما را به خود جلب میکند. سپس در یک مهمانی با خواهر الیوت و خواهرزاده او یعنی ایزابل آشنا میشویم.
تفاوت فرهنگی، مقولهای است که در داستان «لبه تیغ»، هم آن را بین شخصیتهای قصه میبینیم هم بین کشور و اقلیمهای مختلف. یعنی هم شخصیتهای داستان با هم تفاوت فرهنگی دارند هم کشورهایی که از آنها آمدهاند؛ آمریکا، انگلستان و فرانسه. بهعبارت سادهتر میتوان در برخی فرازهای این کتاب، تفاوتهای فرهنگ آنگولاساکسونی را با فرهنگ دیگر مناطق اروپا و گستره جغرافیایی غرب شاهد بود. زندگی میتوانست به بهترین شکل ممکن برای لاری رقم بخورد.
من اغلب متوجه شدهام که بیشتر امریکائیانی که سالها از کشور خود به دور بودهاند، امریکا را کشوری پرخطر و اسرارآمیز میدانند که در آن، مسافر اروپایی مشکل میتواند بییاروُیاور خود را به جایی برساند. شرلی یک رمان اجتماعی در سال ۱۸۴۹ نوشته شده توسط شارلوت برونته رمان نویس انگلیسی است. رمان شرلی بعد از رمان جین ایر، دومین رمان منتشر شده از خانم برونته می باشد که با نام مستعار کورر بل منتشر شد. لری آنقدرخوب به نظر می رسد که امکان ندارد واقعی باشد، برخلاف شخصیت الیوت که به راحتی میتوان نظیرش را پیدا کرد. رمان ابله مانند سایر آثار داستایوفسکی یکی از برترین آثار ادبیات جهان به شمار میرود.
ما در وبسایت معرفی کتاب کافهبوک اعتقاد داریم که باید کتاب خوب خواند و به همین خاطر در انتخاب آن به شما کمک میکنیم. قصه ى از خودگذشتن براى خود را شناختنبا ترجمه ى نسبتاً شیرین وقصه گویانه آقاى مهرداد نبیلى وکلاسیک همچون خود کتابخواندنش خالى از لطف نیست. بشر در روي اين کره ي خاکي به سبک و سياق هاي مختلف زيست مي کنند و مي ميرند.
لاری در این مقطع و تا پیش از آشنایی با لاری، چیزی جز مقالهای از مترلینگ درباره رویزبروک نخوانده اما کاستی، افقهای دیگری از عرفان را پیش رویش ترسیم میکند و از پلوتینوس، دنیس آریوپاژ و مایستراکهارت سخن میگوید. بد نیست به این نکته اشاره کنیم که شخصیتی که سامرست موام از لاریِ در سفر ساخته، مخاطب را یاد شخصیت داستانی درویشمسلک دیگری میاندازد؛ زوربای یونانی. جالب است بدانید کتاب لبه تیغ با دو سال اختلاف با کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل منتشر شد.
شخصیتهای اصلی آن آمریکاییهای طبقه متوسط به بالا هستند و خود موام راوی داستان است. اما شخصیت اصلی لری دارل، یک خلبان سابق در جنگ جهانی اول است. لبه تیغ با عنوان اصلی The Razor’s Edge اثری از نویسنده انگلیسی ویلیام سامرست موام است که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. رمان با وجود سادگی، عمیق نوشته شده و تقریبا میتوان گفت هر خوانندهای را راضی میکند. در این کتاب سامرست موام به سراغ موضوعی رفته که جواب دادن به آن همواره دغدغه انسان بوده. آدمهای قصه یعنی الیوت، لاری، گری، ایزابل و سامرست موام، در فواصلی از هم دور افتاده و دوباره دور هم جمع میشوند و موام در مقام راوی، هم ماجراها را روایت و هم روابط بین آدمها را تحلیل میکند.
هر فرد میتواند مسیری را که پیش رویش قرار دارد ادامه دهد و یا برای کشف معنای زندگیاش مسیر دیگری را انتخاب کند. با این حال هر کدام از شخصیتهای کتاب معنای زندگی را در یک چیز خاص میبینند. ترجمه مهرداد نبیلی از این کتاب سال ۴۱ منتشر شد که پس از انقلاب و شکلگیری انتشارات علمی و فرهنگی، در فهرست آثار این ناشر قرار داشت و قطعهای مختلف آن با نوبت چاپهای ۱۱، ۱۲ و ۱۳ عرضه شدهاند. در مطلبی که در ادامه میآید قصد داریم «لبه تیغ» را از منظر ساختار و محتوا مورد بررسی قرار دهیم. در جهان ماتریالستی امروز، اولویتهای بسیاری از ما در زندگی تغییر کرده است، گاه مادیات آنچنان درجهی اهمیتی یافته که داشتن معنای زندگی کاملا به حاشیه رانده شده.
صوفی که شوهر و فرزندش را در تصادف ماشین از دست داده بود بعد از مرگ آنها به الکل رو میآورد. پس از برخورد با لاری و به کمک او اعتیاد خود را ترک میکند. در روز ازدواج لاری و صوفی، ایزابل صوفی را قبل از ازدواج به خانهاش دعوت میکند. قبل از رسیدن صوفی خانه را ترک میکند و شیشه ودکایی را روی میز میگذارد صوفی ودکا را میخورد و بعد به تولون فرار میکند و در آنجا به فحشا کشیده میشود و سرانجام میمیرد. چنین میپندارد که از آن پس نتواند شادمانی و خوشبختی را جز در عادیترین زندگانی، به دور از توانگرها، پیدا کند.
ثبت ديدگاه