گل‌محمد که همسری نازا دارد، دل‌بسته‌ی او می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا دلاور، نامزد مارال، کینه‌اش را به دل بگیرد و دشواری‌‌های زندگی گل‌محمد از اینجا آغاز می‌شود.در کنار مشکلات خانوادگی گل‌محمد با دلاور و تیروطایفه‌اش، خشکسالی و ستم‌های حکومتی بلای جان روستاییان شده و آرام و قرار را از زندگی آن‌ها ربوده است. روزبه‌روز در آتش این اختلافات دمیده می‌شود تا اینکه در یکی از این درگیری‌ها گل‌محمد ناخواسته یکی از مالکان ثروتمند محلی را می‌کشد و به زندان می‌افتد. او در زندان با ستار، یکی از اعضای حزب توده آشنا می شود.ستار که در پیشانی گل‌محمد، آینده‌ی روشن یک قهرمان ملی را می‌بیند، او را از زندان فراری می‌دهد و به عضویت حزب توده در می آورد.

گل‌محمد، پسر دوم خانواده که به‌تازگی از خدمت اجباری سربازی بازگشته و همسر نیز دارد، عاشق مارال می‌شود و او را به همسری می‌گیرد. این ازدواج تخم عدوت و مخاصمه را در دل دلاور، نامزد سابق مارال، می‌کارد. با گذشت داستان، تنش‌ها و کشمکش‌ها میان طایفه‌ها و خانواده‌های مختلف تشدید می‌شود و در میان این منازعات و دشمنی‌ها، گل‌محمد مردی را به قتل می‌رساند. پس از وقوع این حادثه، دو امنیه به بهانهٔ وصول مالیات گلّه‌هایی که وجود نداشت و در اصل برای تحقیق در رابطه با جنایت انجام‌گرفته به نزدیکی آن منطقه می‌آیند. گل‌محمد که به اصل ماجرا پی برده بود امنیه‌ها را می‌کشد و جسدشان را می‌سوزاند.

در «عقیل عقیل» این پدر است که پسر را گم کرده‌است اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست؛ پس باز هم عقیل پدر گم کرده‌ای بیش نیست. یعنی این که، زبان راوی نیز باید زبان زندگی معاصر باشد و نه زبان ادبی؛ این حرف البته حرف درستی است. پس در این جا انتخاب زبان ادبی، دقیقاً در همسویی و هم صدایی با ساختار روایت صورت گرفته است و ایراد چندانی بر آن وارد نیست. دوره وقوع داستان به فضای اجتماعی و سیاسی ایران در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم باز می گردد که بیشتر روی زندگی و مسایل رعایا و طبقه متوسط و پایین جامعه تمرکز می کند. شخصیت های بسیاری در طول داستان حضور دارند اما «گل محمد سبزواری» یکی از شخصیت های اصلی است که فاقد خصوصیات ظاهری خاصی است اما به مرور به یک قهرمان در بین افرادی مثل خودش تبدیل می شود. قهرمانی که در مقابل ظلم و استبداد ایستاده و جانش را بر سر ایمانش می‌گذارد.

خصوصیاتی چون امروزی کردن واقعیت‌های درونی داستان، ایجاد استواری و قوام در ساختار روایت، تقویت رابطه‌ی علت و معلولی وقایع یا همان طرح و پیرنگ، فضاسازی‌های مناسب، صحنه پردازی‌های ملموس، شخصیت پردازی‌های واقعی و در مجموع پرداخت کامل و هماهنگ همه‌ی اجزای روایت، و همراهی زبان ساده و همه کس فهم با این ویژگی‌ها باعث اقبال نویسندگان به این شیوه از داستان نویسی شد. بنابراین، همه‌ی حقیقت در همان یک نکته نهفته نبود که قصه‌ی امروز فقط به خاطر عصیان بر ادبی بودن زبان پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. داستان این رمان باشکوه و جاودان به زندگی خانواده ای کُرد در خراسان می پردازد که علیرغم داشتن تشابهات فرهنگی، با عداوت مردم ساکن در روستاهای مجاور رو به رو می شوند. داستان در برهه ای پرتلاطم از رویدادهای سیاسی و پس از پایان جنگ جهانی دوم روایت می شود.

او در این کتاب به فراخور موقعیت و موضوع از لحن‌ها و ساختارهای زبانی مختلفی استفاده کرده است. در توصیف طبیعت از زبانی شاعرانه و مملو از آرایه‌های ادبی استفاده می‌کند و در گفتگوهای اشخاص زبانی صمیمی و بی‌تکلف را برمی‌گزیند و در صحنه‌های عاشقانه زبانی تغرلی را به کار می‌برد. درباره دختر کرد جوانی است که سوار بر اسبش می شود تا به دیدار نامزد و پدر قهرمان اش که در شهر زندانی شده اند برود. کلیدر که «سرنوشت تراژیک رعیت‌های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره‌ای که سیاست زور حاکم است به تصویر می‌کشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختی‌ها و رنج‌هایی روا رفته بر خانوادهٔ کَلمیشی می‌پردازد.