به طریق مشابه،‌ گروه سربازانی را در نظر بگیرید که در جوخه آتش برای اعدام کسی صف کشیده‌اند. به‌صورت تصادفی به یک سرباز به‌جای گلوله واقعی، تیر مشقی می‌دادند. هیچ‌کس نمی‌دانست تیر چه‌کسی مشقی است و در نتیجه هر تفنگ‌دار می‌دانست که ممکن است تیر خودش مشقی باشد و در واقع قاتل نباشد. وقتی دستگاه‌های تزریق مرگ‌بار ابداع شد، در بعضی ایالت‌ها گفتند که باید دو مسیر متفاوت انتقال دارو وجود داشته باشد که هرکدام یک سرنگ جداگانه پر از سم دارد.

کتاب «محتوم» اثر رابرت ساپولسکی، یک چالش عمیق و گسترده با مفاهیم سنتی اراده آزاد و مسئولیت فردی است. این کتاب با استفاده از پژوهش‌های علمی و استدلال‌های فلسفی، به خوانندگان کمک می‌کند تا درکی نوین و متفاوت از رفتارهای انسانی پیدا کنند. ساپولسکی با نقد شدید مفاهیم اراده آزاد و ارائه دیدگاه جبرگرایانه، به بررسی پیامدهای اجتماعی و اخلاقی این دیدگاه می‌پردازد و به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توانیم با پذیرش این واقعیت‌ها، زندگی بهتری داشته باشیم.

این تناقض نشان‌دهنده دشواری او در کنار آمدن با عدم باور به ارادۀ آزاد است. با این حال، ساپولسکی پیشنهاد می‌کند که باید قبول کنیم در موارد مهم آزادی اراده وجود ندارد. او اعتقاد دارد که هیچ‌کس به طور موجه استحقاق بیشتری برای برآورده شدن نیازهای اخلاقی‌اش ندارد.

به دیگر سخن، به‌نظر می‌رسد درک دقیق‌تر قانون از رهگذر فهم آن در نسبت متقابل با مفاهیم و نظام‌های هنجاری مجاور به‌دست آید. همچنین، مفاهیم و نظام‌های هنجاری در ربط و نسبت با واقعیات موجود در «جهان ممکن» مشترک با خود قرار دارند. مجموعهٔ عناصر یاد شده زمینهٔ بروز نظریهٔ «واقع‌گرایی انتقادی حقوقی» را فراهم می‌آورد، نظریه‌ای که در پی تبیین مفهوم و مبنای قانون در نقطه‌ای میان عدالت و واقعیت است. مفهوم حق، در معنای مدرن، مفهومی نو در جغرافیای فکر و نظام هنجاری است. از این رو، لازم است پابه‌پای بحث از قانون و حق به مقسم آن‌ها،‌ ارزش، نیز پرداخته شود.

کنار گذاشتن تقلیل‌گرایی حذف‌گرایانه رادیکال، اثبات‌کننده غیرجبری بودن نیست. ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم. اسکاول شین پیش از آن که معلم حقیقت شود، به تصویر گری کتاب ها می پرداخت. گرچه او درسال ۱۹۴۰ درگذشت، ولی کتاب هایش هنوز الهام بخش، محرک و ماندگار در نزد کسانی است که در فراگرفتن این علوم تلاش می کنند.

تجربیات منفی دوران کودکی، مانند سوءاستفاده، می‌تواند باعث تغییرات زیستی در ناحیه پیش‌پیشانی مغز شود. مثلا تجربۀ سوءاستفاده‌ در دوران کودکانی باعث ایجاد ناحیۀ پیش‌پیشانی کوچک‌تر و نازک‌تر در بزرگسالی می‌شود. همچنین این تجربه‌ها باعث تضعیف ارتباط بین ناحیه پیش‌پیشانی و آمیگدال می‌شود. این تغییرات منجر به رفتارهای خشن و واکنش‌های هیجانی شدید در بزرگسالی شود. در ادامه ساپولسکی به بررسی ناحیۀ  پیش‌پیشانی مغز (PFC) و سیستم لیمبیک می‌پردازد. ناحیۀ پیش‌پیشانی مغز با تفکر منطقی و قضاوت‌های اخلاقی مرتبط است، در حالی که سیستم لیمبیک با احساسات و واکنش‌های هیجانی سروکار دارد.

ساپولسکی در کتاب «محتوم» با استناد به پژوهش‌های عصب‌شناسی، زیست‌شناسی، و روان‌شناسی، این ایده را به چالش می‌کشد که انسان‌ها دارای اراده آزاد هستند. او معتقد است که تمام تصمیمات و رفتارهای ما نتیجه تعاملات پیچیده‌ای از ژنتیک، زیست‌شناسی، تجربه‌های گذشته، و شرایط محیطی است که به‌طور کامل از کنترل ما خارج است. ساپولسکی در این بخش از کتاب محتوم به چگونگی تأثیر زیست‌شناسی و محیط بر تصمیم‌گیری و رفتارهای اخلاقی انسان می‌پردازد. او نشان می‌دهد که بخش‌های مختلف مغز، مانند ناحیه پیش‌پیشانی و سیستم لیمبیک، چگونه در تصمیم‌گیری‌های ما نقش دارند و چگونه این بخش‌ها تحت تأثیر تجربیات دوران کودکی و شرایط اجتماعی-اقتصادی قرار می‌گیرند. در ادامه مباحث خود، ساپولسکی به ایده جبرگرایی زیستی می‌پردازد، که بیان می‌کند انسان‌ها اساساً ماشین‌های بیولوژیکی هستند که رفتارها و تصمیماتشان به‌طور کامل توسط عوامل زیستی و محیطی تعیین می‌شود.