حالا هر وقت که فرصتِ بیکاری پیدا کردید، مثلاً زمانی که سوارِ اتوبوس هستید، واردِ این اتاقِ ذهنی بشید و به آرامش برسید. سومین خصلت، احساسِ ناامنیه، به این معنا که شما احساس میکنی شرایطِ لازم برای موفقیتو نداری. جالب اینجاست که منشأِ احساسِ ناامنی معمولاً ناتوانیِ عملیِ انسان نیست. به این معنا که اگه شما برای خودتون یه ایدهآلِ دستنیافتنی بسازید و مدام خودتونو با اون بسنجید، هیچوقت احساسِ اعتمادبهنفس نمیکنید. اون چون تجربهی قبلییی نداشته، نمیتونه به اطلاعاتی که از اون تجربه در حافظهش هست متوسل بشه.
قدم به قدم با این کتاب، آدم میتونه خودش رو بهتر بشناسه و به هدفهایی که همیشه دنبالش بوده، برسه. آیا تا به حال سعی کردید تصویر ذهنیتون رو تغییر بدید؟ چه تجربهای از این کار داشتید؟ نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید و اگر سوالی داشتید، حتماً بپرسید. یکی دیگه از روشهای معرفی شده توی کتاب، تکرار عبارتهای تاکیدی هست.
به میلیونها نفری بپیوندید که قدرت این کتاب را تجربه کردهاند و اولین قدم را بهسوی تغییرات ماندگار بردارید. کتاب سایکوسایبرنتیک یکی از کتابهای معروف توی زمینه روانشناسیه که دکتر مکسول مالتز، یه جراح پلاستیک، نوشته. این کتاب تو سال ۱۹۶۰ منتشر شده و تا حالا بیشتر از ۳۰ میلیون نسخه ازش فروش رفته. این تصویرسازی به شما کمک میکنه که باور کنید میتونید به هدفهاتون برسید و اعتماد به نفستون رو بالا میبره. هر روز که این تصویر رو توی ذهنتون مرور کنید، انگار دارید قدم به قدم به سمت هدفتون پیش میرید.
ذهن فردی و اجتماعی شما پدرشوهرت، مادرتان، همسرتان، معلمتان، برادر و خواهرتان است، اگر تصویر ذهنی شما یک فرد مثبت، سازنده، فهمیده، باوقار و دوست داشتنی باشد و اینها را خلق کرده باشید. چیزهایی در خود، در نتیجه تصویر ذهنی که تبدیل به شخصیت، رفتار، گفتار، عمل و تصویر می شود. اگر به آن عمل شود، تأثیر مثبتی بر دیگران خواهد داشت و برعکس، اگر تصویر ذهنی فرد منفی، مخرب، ناتوان و مردم آسیب ببینند، آثار منفی آن بر خود و دیگران باقی می ماند. به خصوص در مسئله خانواده و فرزند در زندگی روزمره، صحت تصویر ذهنی سالم را در مقابل تصویر ناسالم می بینیم. روانشناسان خانواده معتقدند تصویر ذهنی زن و شوهر تعیین کننده سرنوشت زناشویی آنهاست. و خدمت ایجاد جنگ از تصاویر ذهنی با یکدیگر.دارند.خلاصه به همه کسانی که همه جا سلامت و آرامش دارند.به بیرون از خود نگاه می کنند.سال هاست که از ما مربا می خواهد.چه داشت از غریبه ای پرسید.
حالا وقتش رسیده که خودکارِ ویراستاریتون رو بردارید و توی داستانِ خودتون تغییرات و اصلاحاتی ایجاد کنید. اما از این هم بیشتر، «تصویر ذهنی» مرزها و حدود فضایل انسان را مشخص می کند، نشان می دهد که چه کاری از او ساخته و چه کاری ساخته نیست. پرورش تصویر ذهنی واقع بینانه و مناسب، با ایجاد توانایی ها و استعدادهای جدید در انسان، عملا شکست را به موفقیت تبدیل می کند. کتاب سایکو سایبرنتیک با 515 صفحه و بهترین کیفیت با تایپ (ویراستاری) توسط تیم آی موفقیت تهیه و منتشر شده است.
بخششِ واقعی، درست مثلِ یه چاقوی تیزِ جراحی عمل میکنه و میتونه دردهای کهنه رو از وجودتون قطع کنه و باعثِ التیامِ شما بشه. منتها برای بخششِ واقعی، باید این احساس که بهتون ظلم شده رو فراموش کنید و حتی خودِ عملِ بخشش رو هم فراموش کنید. آدمای تنها خودشونو از محیطهای اجتماعیِ سالم محروم میکنن و در نتیجه نمیتونن برای رسیدن به موفقیت گامی بردارن و تقلایی بکنن. پنجمین عامل، عزت نفسه، چون تا وقتی که فکر کنید که “نمیتونید کاری رو انجام بدید” امکان نداره که موفق بشید. عزت نفس پایین نه تنها یه فضیلت نیست، بلکه تهدیدی برای موفقیت شما هم هست. فقط با اقداماتِ جسورانهست که میتونید به رؤیاهاتون تحقق ببخشید.
بافتی که به طورِ طبیعی روی قسمتِ آسیبدیده ایجاد میشه، باعث میشه تا اون قسمت از آسیبِ بیشتر محفوظ بمونه. حالا میخوایم بریم سراغِ هفتتا خصلتی که باعث میشه انسانها شکست بخورن. ششمین عامل، اعتمادبهنفسه که از تجربههای موفقِ قبلی به دست میاد. بنابراین خیلی مهمه که پیروزیهای گذشتهتون رو به خاطر داشته باشید و شکستهاتونو فراموش کنید، چون خاطرهی شکست اعتمادبهنفستون رو تضعیف میکنه. آدلر هم این رو به عنوانِ یه حقیقتِ مسلم پذیرفته بود و نمراتی که میگرفت هم ثابت میکرد که حق با معلمشه. اما یه روز، آدلر یهویی راهِ حلِ یه مسأله ی پیچیده رو پیدا کرد.
و بالاخره، آخرین عامل هم احساسِ پوچیه، که یکی از عوارضِ شکست هم هست. احساسِ پوچی از این حس ناشی میشه که زندگی کسالتباره و هیچ فعالیتی ارزشِ انجام دادن نداره. این مکانیزم زمانی فعال میشه که به حلِ یه مشکلِ خاص علاقهمند بشیم و راههای برونرفت از اون معضل رو آگاهانه بررسی کنیم و هر اطلاعاتی که مربوط به حلِ این معضل میشه رو جمعآوری کنیم. بعد وقتی که به اندازهی کافی با مشکل دستپنجه نرم کردیم، به نقطه ای میرسیم که هرچی بیشتر فکر کنیم کمتر به نتیجه میرسیم.
ثبت ديدگاه