خالد حسینی با ایجاد تعادل چشمگیرمابین وضوح و قدرت، مرزهای شالودهسازی و قصهگویی را درمینوردد. برترین نقطۀ قوت بادبادک باز در حقیقت دستمایۀ تقدیر و عدالت و فایق آمدن خیر بر شر بهرغم تمامی عوامل بازدارنده است. پیام این رمان ممکن است توسط افراد مختلف به اشکال گوناگون تفسیر شود، اما در مجموع حامل حس آیندهای پُرامید برای پرسوناژها و همچنین افغانستان جنگزده است. خواندن «بادبادکباز» تجربهای احساسی و تفکربرانگیز است که تا مدتها در ذهن خواننده باقی میماند. این رمان به ما یادآوری میکند که عشق، دوستی و فداکاری میتوانند بر سختیها و مصائب زندگی غلبه کنند.
خالد حسینی به همراه خانوادهاش در سال ۱۹۸۰ به سن خوزه در ایالت کالیفرنیا مهاجرت کرد. او درخواست پذیرش از دانشگاه سانتاکلارا (Santa Clara) کرد و مدرک لیسانس خود در رشته زیستشناسی را از این دانشگاه کسب کرد و در سال ۱۹۹۳ از دانشگاه پزشکی شهر سن دیگو در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. کتاب «بادبادکباز» نخستین رمان خالد حسینی، نویسنده افغان-آمریکایی، است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. این اثر به سرعت به یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز تبدیل شد و به ۴۸ زبان دنیا ترجمه گردید.
امیر برای جبران گذشته و یافتن رستگاری، تصمیم میگیرد به افغانستان بازگردد و سهراب را نجات دهد. با تهاجم شوروی به افغانستان، امیر به همراه پدرش به آمریکا مهاجرت میکند و زندگی جدیدی را آغاز میکند. اما خاطرات گذشته و احساس گناه ناشی از خیانت به حسن، او را رها نمیکند. سالها بعد، امیر تصمیم میگیرد به افغانستان بازگردد تا با گذشته خود روبهرو شود و شاید راهی برای جبران اشتباهاتش بیابد. دریچهای به دنیایی نو با نام زندگی افغانها که عجیب، فریبنده و در عین حال آشناست.
به بالا نگاه کردم، دیدم بادبادک دارد کلهپا میشود به طرف ما. صدای قدمها، فریادها، غوغای بادبادک بازهایی که داشتند نزدیک میشدند به گوش میرسید. چون حسن با آغوش کاملاً باز، لبخند زنان منتظر بادبادک ایستاده بود. به خدا قسم ـ اگر خدایی هست ـ کور شوم اگر دروغ بگویم بادبادک درست افتاد توی بغل حسن.
این دو پسر که از کودکی با یکدیگر بزرگ شدهاند، دوستی عمیقی دارند؛ اما تفاوتهای طبقاتی و قومی میان آنها، پیچیدگیهایی را در رابطهشان ایجاد میکند. حسینی در این کتاب داستان پسر جوانی را روایت میکند که در شهر کابل در زمان مداخله شوروی سابق در امور داخلی این کشور و تسلط گروه طالبان بزرگ میشود. او در این رمان هم با نگاه انتقادی به وضعیت حاکم بر افغانستان و وضعیت زندگی آنها زیر سلطه گروههای افراطی مثل طالبان داستانی تعریف میکند که در پاریس، یونان و آمریکا اتفاق میافتد. این اثر با صدای خود نویسنده به صورت صوتی نیز وارد بازار نشر شدهاست. همچنین در دسامبر سال ۲۰۰۷ فیلمی به همین نام با اقتباس از این داستان ساخته شد. خالد حسینی نویسنده جوان افغانستانی است که در سال های گذشته و با نگارش دو رمان جذاب بادبادک باز و هزار خورشید تابان توانسته خود را در گروه بهترین نویسنده های محبوب در قرن به مخاطبان بشناسد.
آیا اصلا داستان کسی به پایان خوش میانجامد؟ هر چه باشد، زندگی فیلم هندی نیست که همه چیز به خیرو خوشی تمام شود. افغانها دوست دارند که بگویند زندگی میگذره بیاعتنا به آغاز و پایان، زندگی مثل کاروان پر گرد و خاک کوچ کنندگان آهسته آهسته پیش میرود. ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
عمران، پسری دوازده ساله است که در شهر کابل زندگی میکند و عاشق پرندههای بادبادک است. او در مواجهه با واقعیتهای سخت زندگی در شرایط سیاسی و اجتماعی بدون آزادی و عدالت، برای حفظ امید و خوشبختی خود تلاش میکند. داستان نشان میدهد که در هر شرایطی، حتی در میان تاریکی و سختیهای زندگی، امید و رویاها همواره برای انسانان باقی میمانند و آنها را به سوی آیندهای بهتر هدایت میکنند. کتاب بادبادکباز، اثری از خالد حسینی، یک رمان محبوب و معروف است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. این کتاب داستانی غمانگیز و در عین حال دلنشین از زندگی یک پسر نوجوان به نام عمران در افغانستان است.
در سال ۱۹۷۶، خانواده حسینی به دلیل مأموریت پدر به پاریس نقل مکان کردند. پس از تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۸۰، آنها به آمریکا پناهنده شدند و در سنخوزه، کالیفرنیا، ساکن شدند. روایت جذاب آمیخته از شیرینی و تلخی که با هنرمندی نویسنده، عمق احساسات و جان خواننده را هدف قرار می دهد… . این کتاب را نشر آلوس منتشر کرده و در فروشگاه اینترنتی رونابوک به فروش می رسد.
ثبت ديدگاه