از پشت پرده قرمز رنگ موش کوچکى از میان صندوقهاى شکسته با احتیاط بیرون آمد. و در میان نقشهاى تیره و روشن قالى که نور ماه برآن افتاده بود مشغول بازى شد. مهتاب پارچه سرخ رنگى را که به روى بستر ونا گسترده شده بود غرق نور خود ساخته بود. ماه، آرام آرام، خود را بالا و بالاتر میکشید تا جایى که به تدریج تمام گیسوان مشکین مورونا را که در میان بازوان خوش رنگ او ریخته بودند و سپس صورت و چشمهاى او را تسخیر کرد و سرانجام او را بیدار کرد. برای من دو چالش مهم است یکی اینکه گاهی داستانی که دوست داشتم حتماً آن را بنویسم، هرچه بازنویسی کردم وهر چه با تغییر زاویه دیدها و راویها، سعی کردهام به نتیجه برسانم در نهایت نرسیده و ناچار شدهام آن را کنار بگذارم. چالش دیگر هم مربوط به بعد از انتشار است که گاهی از انتشار داستانی ضعیف پشیمان شدهام یا فکر کردهام میشد آن را به شکل بهتری نوشت.
من به نوشتن داستان کوتاه علاقه بیشتری دارم و ذهنیتم کوتاهنویس است. دلیلش را نمیدانم چیست، شاید ژنتیک باشد یا به نوع زندگی زیسته افراد مربوط باشد. بعضی از نویسندگان بلندنویس هستند، مثل دولت آبادی یا افغانی یا مدرسی یا صفدری… بعضی از نویسندگان هم کوتاه نویساند، مانند هدایت، چوبک، گلشیری، صادقی، حیدری یا عبداللهی… نویسندگان خارجی هم به همین قیاس برخی بلندنویس و برخی کوتاهنویس اند.
این کتاب داستان زندگی مردی به نام راجر دالتون است که زندگی آرامی با همسر و فرزندانش دارد. اما حالا که باید کار بررسی پروندهی مرگ همسر مادام کوترل را انجام دهد، زندگیاش زیرورو میشود. وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید. خانم ماتیس در حوالی قصبه «لیس کرد» متولد شده و با وجود زیبایی و ظرافت هرگز ازدواج نکرد.
این کتاب داستان فردی به نام توماسین را روایت میکند که در جستوجوی آزادی و برابری میان زن و مرد به شهری خیالی میرسد؛ شهری که به دست زنان اداره میشود. وِنا با ناراحتى از جایش جست و طورى آه کشید که گویى هنوز گرفتار کابوسى است. و ناگهان به یادش آمد که در خواب موى زردرنگ بن را در میان کوچه تاریکى دیده بود که مانند ماه مىدرخشید و چون رخساره عروس آسمان را نظاره کرد یک شباهتى بین ماه و آن موهاى زرد رنگ یافت.
زن پرستار به عنوان ختم غذا به دم کردن چای مشغول گردید. او صدای زمزمه زنبورها و نسیم معطر باغ را با تمام روح خود حس می کرد، آن روز یکشنبه و روز تعطیل بود. جون ناش دخترش را در آغوش گرفت و همه وارد کلبه یی که بهطور ساده مفروش شده بود گردیدیم. ظروف چینی آبی و سپید یا برنجی درخشان، پرده های کوتاه و سفید و گلدان های مملو از گلهای خانگی داخل منزل را مانند یک پرده نقاشی زیبا و جالب می نمودند. از راه پله باریک و پر صدایی بالا رفته وارد اتاق خواب شدند.
این کتاب روایتگر دختری حساس و پرشور و عاطفه است که نمیتواند دیوارهای سخت کوتهفکری را در اطراف خود تاب بیاورد. کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند. بعدازظهر یکشنبه در روستا وقتی که زارع دراز می کشد. اما اطفالش در کلاس مذهبی زیرلب دعا می خوانند و پسر جوانش در کوچه باغهای خلوت با دخترکان خدمتگذار مغازله می کند.
ثبت ديدگاه