از خانواده اش که سمبل طبقه ی سرمایه دار است، از تحولات کودکی که با حزب نازی ها و مسئله ی ناسیونالیست ها برخورد می کند و برخوردش با کمونیست ها و حتی از آدم های دوروی جامعه که نان را به نرخ روز می خورند. هاینریش بل یکی از برجسته ترین نویسندگان آلمانی بعد از جنگ جهانی دوم می باشد که در سال 1972 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شده است. خانواده هانس در دوران جنگ به شدت تحت تاثیر اوضاع جامعه قرار گرفتند.
هیچکس نمیتواند به زور کسی را مجبور به مهرورزی و عشقبازی کند. هر روز در ایستگاههای بزرگ قطار، هزاران نفر از راه میرسند تا در شهر کار کنند و هزاران نفر هم با قطار آنجا را ترک میکنند تا خارج از شهر کار کنند. یا صفهای طولانی از ماشین ایجاد میکنند و در ساعات شلوغی از هم سبقت میگیرند. واقعاً چرا آنها جایشان را عوض نمیکنند؟ یعنی کسانی که در خارج شهر هستند در همانجا کار کنند و کسانی که در شهر هستند، در داخل کار کنند. با این کار میتوان از بوی بد دود و آلودگی و فعالیت پلیسها جلوگیری کرد.
درست مثل یک نوجوان که هنوز نمی تواند درک کند هر آدمی عقل و شعور خودش را بالاتر از دیگران می پندارد. نوجوانی که نمی تواند بپذیرد خودش هم یکی مانند دیگران است. همچنین نثر هاینریش بل و نحوه روایتش تا حدودی دید سیاه و سفیدی نسبت به خوبی و بدی و آدم های خوب و بد دارد. نمی توانم پیش زمینه خانوادگی نویسنده را در این نوع نگاه بی تأثیر بدانم. به طور کلی عقاید یک دلقک کتاب خوبی است، اما زیاد به مذاق من خوش نیامد. در زمینه ادبیات جنگ و ادبیات پس از جنگ کتاب هایی مانند سفر به انتهای شب (سلین)، سلاخ خانه ی شماره پنج و شب مادر (هر دو از کورت ونه گات) کتاب های بسیار بهتری هستند.
ولی من یک خاصیت دیگر خودم را فراموش کردم معرفی کنم و ان بیتفاوتی است، و این صفت است که میتواند در مقابل خطر مقاومت کند.
با وجود اینکه خانوادهی هانس شنیر ، متمول و ثروتمند بودند اما او از پذیرش کمک مادی خانوادهاش سرباز میزند و ترجیح میدهد به خوانندهگی در خیابان روی آورد. عشق هانس شنیر به ماری در داستان بسیار جذاب و قابل درک است. او برخلاف بسیاری از مردان دیگر ، تنها کسی را که به عنوان همسر و معشوقه قبول دارد ماری است؛ آنچنانکه حاضر نیست با هیچ زن دیگری ارتباط برقرار کند. این بعد تک همسری از نظر هانس شنیر نوعی افتخار به حساب میآید که فقط به او اختصاص دارد. رمان عقاید یک دلقک یکی از آثار معروف نویسندهی آلمانی، هاینریش بل است. او این کتاب را در سال ۱۹۶۳، یعنی تقریبا دو دهه پس از جنگ جهانی دوم نوشته است.
باید حواسم به احساسات کشندهای باشد که در اشیاء نهفته است. کرمها، شیشههای لاک ناخن و رژ لبهای ماری، هیچکدام در آن قفسه نبود. فرزندان این دنیا، نه تنها باهوشتر؛ بلکه مهربانتر و بخشندهتر از فرزندان نورند.
هانس شنیر دلقک بودن را انتخاب کرده چون به آن علاقه دارد و به راحتی میتواند پشت نقاب دلقک بودن احساسات خود را پنهان کند. مادر هانس کاتولیک معتقدی است که برای دفاع از عقایدش حاضر شد دخترش را به جنگ بفرستد و شاهد مرگ او باشد. عقاید مادر حتی روی برادر هانس نیز تاثیر گذاشت و باعث تغییر مسیر زندگی او شد. بل پس از جنگ در رشته زبان و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت و برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار میکرد تا در سال ۱۹۵۰ به عنوان مسئول سرشماری آپارتمانها و ساختمانها در اداره آمار مشغول به کار شد. این موضوع باعث میشود که با هرتماس، هانس مروری بر خاطرات داشته باشد. به طوری که او مجبور میشود برای قرض گرفتن پول به سراغ دفترچهی تلفنش برود.
یکی از دیگر دغدغههای مطرح شده است در این داستان، درک نکردن هنر توسط مردم جامعهاش است. او عقیده دارد ازدواج فراتر از ثبت آن بر یک تکهی کاغذ و سند ازدواج است. یکی دیگر از دلایلی که او تصمیم به ازدواج رسمی در مدت شش سال نگرفته، این بوده که تمایلی به بار آوردن و بزرگ کردن فرزندانش به عنوان یک کاتولیک نداشته است. این یک روایت خطی از زندگی هانس بود که در خلال حرفهایش به آن میرسیم اما موضوع کتاب نه پرداختن به زندگی، بلکه شرح دردها و دغدغههای اوست.
و در ادامه از تاثیر روانی جنگ بر خانوادهها و بهطور کلی جامعه آلمان میگوید. بدین صورت که دلقکی که از کار اخراج شده است در مسیر بازگشت به خانهاش به زندگی خودش فلش بَک میزند. ولی سرش را پایین آورد و من در صورتش دیدم که به زور جلوی گریه اش را گرفتچرا ؟ بهتر بود که گریه می کرد. آن وقت می توانستم بلند شوم او را توی بازوانم بگیرم و ببوسمولی او را نبوسیدم.
از بین کتابایی که گفتین به نظرم وقتی نیچه گریست مناسب تر باشه ولی خب مسلما خودتون شناخت بهتری از پدرتون دارین. سلام – معرفی هر سه کتاب داخل سایت موجود است و شما میتوانید با مقایسه آنها با هم تصمیم بهتری در انتخاب کتاب بگیرید. بهترین ورژن در حال حاضر برای محافظت از خانواده ، یک آیین و یا یک مذهب هست.افرادی مثل هانریش بل هم ، این حقیقت رو می دونن و دنبال یک مسیر دیگه برای حمایت از خانواده ، بدون مذهب می گردند که البته اخلاق را هم رعایت بکنه. چند ماه پیش وقتی گیتاری به منظور تصنیف و تنظیم سرودهایی که میخواستم بخوانم، خریدم، ماری وحشت زده این اقدام مرا «کسر شان» دانست و من به او گفتم پایینتر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد.
ثبت ديدگاه