کار به جایی میرسد که سید میران همهی قولوقرارها را زیر پا گذاشته و روز به روز بیشتر در منجلابی که خود ساخته فرو میرود. حوادثی که میان این سه شخصیت رخ میدهد، رمان شوهر آهو خانم را میآفریند. افغانی پس از بازگشت از آمریکا، به دلیل عضویت در سازمان افسران حزب توده، در سال 1333 دستگیر و به زندان قصر فرستاده شد. او در طول مدتی که در زندان بود (حدود 4 سال) توانست اولین رمان خود، شوهر آهو خانم را که حدود سه سال به طول انجامید، به صورت کاملا مخفیانه بنویسد؛ چرا که نگهبانها اجازه نوشتن را به او نمیدادند. بنابراین او طوری وانمود میکرد که مشغول ترجمهی اثری انگلیسی است، در حالیکه به طور پنهانی کتاب خود را مینوشت.
او آنچنان بر تمامی داستان تأثیر میگذارد که حتی در صحنههایی که حضور ندارد، وجودش محسوس است. سید میران به درستکاری و تعهد معروف است و هماکنون در دهه پنجم زندگیش با وجود زندگی بینقص و زن و بچههای دسته گلی که دارد درگیر رابطه عاطفی تازهای میشود. « … پس از خواندن کتاب « شوهر آهوخانم » من چون کسی هستم که خواب شگفت آور خوشی دیده است، و نمی تواند از تعریف آن برای دیگران چشم بپوشد. این اثر درست زمانی فرارسیده که هیچکس انتظارش را نداشته است… و اکنون اگر بخواهیم بزرگترین داستان پرداز زبان فارسی را نام ببریم بی گفتگو جز « علی محمد افغانی » کس دیگری نمی تواند بود… از همان صفحه اول کتاب، لحن تازه کلام و سرشاری و طراوت آن ما را می رباید. اگر «صادق هدایت» را استثنا کنیم، دیگر هیچکس را نخواهیم یافت که با آن همه استادی و لطف مثال ها و کنایه های فارسی را به کار برده باشد. «شوهر آهو خانم» خزانه ای است از تمثیل ها و لطیفه ها و اشاره های مذهبی و اساطیری و تاریخی، آنچه مایه تحسین و اعجاب است، نه احاطه او بر این نکات بلکه طرز گنجاندن و به کار بردن آنهاست.
نویسنده در همه جا خود را به جای شخصیتهای داستان میگذارد، یعنی به شیوه نویسندگان قرن نوزدهم، شخصیتهای رمان خود را از بیرون و درون زیر نظر میگیرد، و بر کارها و افکار آنها نظارت مستقیم دارد، و به عبارت دیگر یک آگاه همه چیزدان و عقل کل است. اما برخلاف این رمانها، همان طور که اشاره رفت، نویسنده با زبان روشنفکرانه خود و معلومات خود به جای شخصیتهای رمان حرف میزند، به همین دلیل در کتاب بیسواد، عامی، روشنفکر و آگاه همه مثل هم حرف میزنند و کتاب مشحون از کلمات قصار فیلسوفان ایرانی و خارجی و عقاید و افکار شخصیتهای مذهبی و اجتماعی است. این رمان خواننده را بیشتر به یاد قصههای بلند ایرانی مثل سمک عیار و امیرارسلان و منظومههای داستانی شاعران ایرانی میاندازد که در آنها شاعر یا نویسنده عقاید و افکار خود را در دهان شخصیتهای داستان مخلوق خود میگذارد، و در حقیقت به جای آن که نویسنده شخصیتهای داستان را به گفتوگو وادارد، شخصیتها، به زبان نویسنده صحبت میکنند و توضیحدهنده افکار و وسعت معلومات او هستند.
نویسنده در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما تراژدی عمیقی پدید آورده، و صحنههایی پرداخته است که انسان را به یاد صحنههای آثار بالزاک و تولستوی میاندازد و این نخستین بار است که یک کتاب فارسی به من جرأت چنین قیاسی را میدهد. محمدعلی افغانی (زاده ۱۱ دی ۱۳۰۳- کرمانشاه) از نویسندگان مشهور ایرانی است. او وارد سازمان نظامی حزب توده شده بود که همین هم باعث شد تا دستگیرش کنند. نویسنده در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما تراژدی عمیقی پدید آورده، و صحنه هایی پرداخته است که انسان را به یاد صحنه های آثار بالزاک و تولستوی می اندازد ـ و این نخستین بار است که یک کتاب فارسی به من جرات چنین قیاسی را می دهد. اگر صادق هدایت را استثناء کنیم، دیگر هیچ کس را نخواهیم یافت، که با آن همه استادی و لطف مثالها و کنایه های فارسی را به کار برده باشد «شوهر آهو خانم» خزانه ای است از تمثیلها و لطیفه ها و اشاره های مذهبی و اساطیری و تاریخی، آنچه مایه تحسین و اعجاب است، نه احاطه او بر این نکات، بلکه طرز گنجاندن و به کاربردن آنهاست.
آن طور که از وجنات امر خوانده می شد پیش بینی می کردم که امروز نخواهیم توانست همه آقایان را زیارت به کنیم؛ ماه رمضان است و اکثرا روزه دار؛ و تا همه اینها در جلسه حاضر نباشند و قبل از هر چیز در حضور جمع وضع خود را روشن نسازند، تصدیق می کنید که کوشش های ما به جایی نخواهد رسید. از قضای بد که نیامد کار است خود مخلص هم که دعوت کنند و به اصطلاح مهماندار اصلی جمع هستم، چنانکه ملاحظه می فرمایید پشت این دستگاه میخکوب شده ام؛ ترازو دارم، حبیب، با قهر بی موقع و خنکی که کرده است دو روز است دستم را در حنا گذاشته است. اما این را به من بگویید که حضرتعالی چگونه از تغییر روز جلسه تا به حال بی خبر مانده اید؟ میرزا نبی می گفت موضوع را به اطلاع کلیه دکانها رسانده است؛ هان یادم آمد؛ توضیح داد که موفق به دیدار شما نشده است؛ دکان بسته بوده است. و من اینطور که شنیدم گویا بسته بودن آن به علت نداشتن آسیابان بوده است.
نگاهش چون نگاه عقاب، نفوذ می کند، تا نهانگاههای جسم و روح فرو می رود و طعمه خود را بر می گیرد. ذهن او بی درنگ آن چه را به چشم دیده است با اجزاء پراکنده یادها و تخیل ها و ادراکها پیوند می دهد، سپس نوبت به کلمات می رسد تا محصول ذهن را در قالب خود جای دهد. خلاصه آن که «شوهر آهو خانم» بدون گفتگو در زبان فارسی شاهکاری است. انتشار آن نه تنها از نظر ادبی نویدبخش و شورانگیز و دلگرم کننده است، بلکه از لحاظ تاریخی و اجتماعی نیز در حد خود دلیلی است بر آنکه از ایرانی نباید امید برگرفت. به رغم تلخکامیها و فروماندگی ها، به رغم سمومی که در هوا پراکنده است، هنوز ایران می تواند، درست در لحظه ای که انتظار نمی رود، شگفتی هایی از آستین بیرون آورد.
مهم آن است که او خواست بر این درد اساسی نظام اجتماعی ایران ضربه سختی وارد آورد و این ضربه هم وارد آمد. این رمان نه تنها در ادبیات ایران اثر می گذارد بلکه در رشد آینده اجتماع ایران نیز تأثیری به سزا خواهد داشت. همچنین سوء تعبیر نشود و گمان نرود که نویسنده در حال جذبه و خلسه افکار خود را بر روی کاغذ آورده است.
پدر علی محمد افغانی، حسینقلی و مادرش صغری اصفهانی بودند، پدر علی محمد در بحبوحه انقلاب مشروطه از اصفهان به کرمانشاه رفت و در آنجا ماندگار شد. انتشار این رمان حجیم در سال ۱۳۴۰ حادثهای مهم در بازار کتاب و ادبیات داستانی ایران بود. در حالی که منتقدانی که بعدها با فراغت خاطر و دقت بیشتر و در فضای اجتماعی بازتر به بررسی و ارزیابی عینی این اثر پرداخته اند، و نوشته ها و نظرات آنان در نظام جمهوری اسلامی چاپ و نشر یافته، دیدگاه های کلاً متفاوتی با منتقدان پیشین ابراز داشته اند. در همین جا، برای اثبات مطالبی که در پی خواهیم آورد، بهتر است به نمونه هایی از نقطه نظرات این نویسندگان صاحب نظر اشاراتی داشته باشیم. اقامت هما در خانه میران به درازا می کشد آهو میفهمد که هما گذشته خوبی نداشته است وبه رابطه او با میران مشکوک میشودو بگو مگو بین او و میران شروع میشود .میران در جواب سوالات آهو و برای پایان دادن به حرف و حدیث مردم تصمیم میگیرد او را صیغه کند.در هنگام صیغه هما ازآتش عشق میران استفاده میکندو اورا وادار میکند تا به جای صیغه عقدش کند.آهو با شنیدن خبر عقد تا فکر خودکشی پیش میرود. آهو دست به دامان کربلایی عباس ،مشاور همیشگی میران و میرزا نبی،دوست صمیمی و همکار او میشود و از آنها میخواهد تا با میران صحبت کنندو او را سر عقل بیاورند.اما میران اجازه دخالت به آنها نمی دهد.آهو روز بهروز در چشم میران خوار میشود ودر مقابل هما بیشتر در چشم میران مینشیند.میران حتی آهو را مقابل چشم همسایگان میزند تا به او بفهماند که هما زن خانه است.
اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است. درست است که هما زن عقدی من است، اما هر کس ذرهای عقل در کله دارد به سادگی میتواند بفهمد که هما را من گرفتهام تا باری از روی دوش تو بردارم. آخر با این همه بردار و بگذار و بریز و بپاشی که تو داری تا کی میتوانی چشم به کمک همسایهها دوخته باشی؟ حالا که از دست تنهایی درآمدی باید یک دنیا خوشحال باشی. دلم میخواهد باهم رفتاری داشته باشید که هیچکدام از همسایه نفهمند اینجا دو هوو با هم زندگی میکنند ، خیال کنند شما دوتا باهم خواهر هستید. نمونه دیگر چنین زنان، همین پروین اعتصامی است که در اوج اختناق و پیگرد پلیسی شعر « صاعقه ما ستم اغنیاست » و قطعه « اشک یتیم » را سرود و چهره دیکتاتوری را به مردم ایران نمایاند، و خود به مرگ مرموز و مشکوک درگذشت.
ثبت ديدگاه