در اسناد همین مجموعه موارد زیادی در این خصوص وجود دارد. آقای قائم مقام رفیع هم داستان‌های تاریخی پرشوری تعریف می‌کرد و تا وقتی که رضا در ایران بود برنامه داستان‌های تاریخی شبانه ما براه بود. ساعت‌ها می‌نشست و برای رضا از تاریخ گذشته ایران تعریف می‌کرد و حتی او را تعلیم خط می‌داد و سواد می‌آموخت. همچنین اسناد نشان می‌دهند که شهناز از بازپرداخت وام‌هایش استنکاف می‌کرده است.

فوزیه بعدا به قرآن قسم یاد می‌کند که این مطلب شایعه و دروغ بوده است و هیچ گونه ارتباط نامعقولی با تقی نداشته است. پس از آنکه نقشه پرون در خصوص خیانت محمدرضا به فوزیه، با موفقیت همراه نشد و با شکست مواجه شد؛ این بار پرون نقشه‌ی دیگری را به مرحله اجرا در آورد. نامزدی فوزیه انجام گرفت اما مشکل اصلی هنوز پابرجا بود. ماده 37 قانون اساسی ایران، مادر ولیعهد حتما باید ایرانی‌الاصل باشد. ولی فوزیه ایرانی نبود و دولت ایران همان طور که قبلا قول داده بود، باید چاره‌ای می‌اندیشید.

براساس نوشته‌های علم این دو تا سال‌های بعد همچنان به رفتارهای غیرعادی خود ادامه داده و اعتیاد داشته‌اند. از اواسط دهه‌ی 50 به تدریج شهناز و همسرش رابطه‌ی خود را با محمدرضا عادی کرده و از امتیازهای خانواده‌ی سلطنتی بهره‌مند شدند. در شهر تهران یکی از میدان‌های مرکزی شهر به نام وی (میدان فوزیه) نامیده شد که پس از جدایی او از محمدرضاشاه پهلوی به «میدان شهناز» و پس از انقلاب به میدان امام حسین تغییر نام یافت. فاروق(پدر فوزیه) که تحت سلطه‌ی انگلیس قرار داشت موافق این ازدواج بود. وی ایرانیان را بدوی تر از آن می‌دانست که دختر عزیز خود را به آنجا بفرستد. در مصر گروهی مذهب شیعه را عامل و مانع این ازدواج معرفی می‌نمودندو برخی دیگر ملکه مادر را بهانه می‌کردند.

خاندان‌ها و طبقات نوظهور به جا مانده از خاندان‌های اشرافی غیر قاجار قابلیت همسری ولیعهد را نداشتند. ثریا اسفندیاری دومین همسر محمدرضا پهلوی و ملکه ایران بود. وی فرزند خلیل خان اسفندیاری و نوه اسفندیار خان سردار اسعد می‌باشد. سرانجام این دو نفر پس از ماجراهایی که غالباً با بدنامی و عصبانیت محمدرضا همراه بود، به صورتی بسیار خصوصی و بدون تشریفات در خارج از کشور ازدواج کردند.

اسفندیاری اعضای هیأت ایرانی را به پادشاه مصر معرفی کرد و ملک فاروق به همه دست داد و از آن‌ها به گرمی پذیرایی نمود. حدود ۶ سال ابتدا به عنوان همسر ولیعهد و بعد در مقام ملکه ایران در کشور ما زندگی کرد اما دلش در گرو مصر باقی ماند. هرچند تقاضای طلاق کرده بود، برخی در ایران می‌گفتند او به دلایل پزشکی و فقط برای مدتی به مسافرت رفته است. البته سرانجام خود محمدرضاشاه در اعلامیه‌ای خطاب به مطبوعات، این جدایی را خبری کرد و به پایان ازدواجش با شاهدخت مصری رسمیت داد. فوزیه سقوط رضاشاه و خروج او از ایران را به چشم دید و حتی در مراسم وداع با او حضور داشت.

گفتگو درباره‌ی ازدواج محمدرضا و فوزیه در اواخر کابینه نحاس پاشا رهبر حزب وفد در سال 1937 م در قاهره انجام شد، عده‌ای از رجال مصر از جمله ماهر پاشا، رییس دربار مصر ، سیاستمدار کهنه کار آن کشور، از طرفداران سرسخت این ازدواج بودند. زیرا معتقد بودند که ازدواج محمدرضا و فوزیه ، نه تنها مناسبات دو کشور را تقویت می‌کند بلکه از جهت برقراری کردن مسأله پیشوایی و قیادت مصر بر کشورهای اسلامی و شناخته شدن آن به عنوان دارالخلافه و ام‌القرای ممالک مسلمان نقش حساس دارد . رضا شاه در اندیشه یک ازدواج سیاسی بود که پیوند خود را با خانواده سلطنتی محکم سازد. این در حالی بودکه وی امکان انتخاب همسر برای محمدرضا در خانواده‌های ایرانی سراغ نداشت. طبق قانون‌اساسی مصوبه زمان پهلوی «ولیعهد ایران نباید زاده‌ی مادری از طایفه قاجار باشد» و از سوی دیگر بیشتر خا ندان‌های اشرافی و سرشناس ایرانی قاجار بودند.

از مواهب زندگی درباری بهره می‌برد اما گویا از زندگی در ایران لذت نمی‌برد، غم و دلتنگی مثل همنشینی وفادار رهایش نمی‌کرد و نشانه‌های افسردگی در رفتارش دیده می‌شد. کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می‌کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و…

اما در این زمان تولد فرزند دختر، مشکلی بر مشکلات روحی فوزیه افزود و این امر باعث برخورد زننده ملکه مادر و طعنه‌های خواهران شاه شد و حتی بر روابط فوزیه و رضا شاه که وی را دوست می‌داشت ، تأثیر گذاشت. او در طول مدت زندگی در سوئیس به یک جوان عیاش و خوشگذران مبدل شد و نیز بعد از بازگشت به تهران، پس از تمام کارهای روزانه به دنبال دختران و زنان جوان می‌رفت. بنابراین رضا شاه به فکر ازدواج ولیعهد افتاد و گزینش همسر برای ولیعهد یکی از دغدغه‌های رضا شاه، در سال‌های پایانی حکومتش شده بود.

در سال 1354 بنابه تقاضای تیمسار سپهبد حجت و ریاست سازمان تربیت‌بدنی وقت و به منظور توسعه و پرورش ورزش موتورسواری و تصویب ملوکانه انجمن موتورسواران ایران تاسیس و ریاست آن را جناب آقای خسرو جهانبانی عهده‌دار می‌باشند. این اظهارات ظریف علم نشان می‌دهد که محمدرضا میان فرزندانش تبعیض قائل شده و اصولاً فرزندان فرح را از شهناز بیشتر دوست ‌داشته است. پس از طی دوران کودکستان، دبستانی اختصاصی برای آموزش شهناز در کاخ تأسیس شد و هم‌کلاس‌های وی از فرزندان امرا و افسران ارشد انتخاب گردیدند. رضا شاه از تولد دختر بسیار خشمگین می‌شود و با عصایی که روکش آن آهنی بود تمام وسایل روی میز کارش را به هم ریخت و تا غروب در را به روی خود بست. آیین عقد در مصر برگزار و عروسی به اتفاق مادر و خواهران و یک دسته بزرگ از ملتزمین مصری راهی ایران خواهند شد.

امیدواری آنها این بود که مراسم ازدواج به زودی برگزار شود، ولی ثریا ناگهان دچار بیماری حصبه شد و روز به روز هم بیماریش شدت یافت و همه را دچار نگرانی کرد. پس از طی دوران نقاهت، تشریفات عقد و ازدواج در نهایت سادگی در ۲۳ بهمن برگزار شد. مراسم ازدواج در مصر با حضور خانواده سلطنتی در کاخ عابدین برگزار شد و در تهران با حضور رضاشاه و ملکه نازلی مادر عروس، در محل سفارت مصر مراسم دیگری برگزار شده و همچنین جشن بزرگی با حضور فرستادگان کشورهای خارجی برپا شد.