مولانا، مثنوی را تحت‌تاثیر الهی نامه حکیم سنایی و منطق الطیر و مصیبت نامه عطار به نثر در آورده است؛ در بسیاری از شعرهای مثنوی، از این دو شاعر و عارف نام برده و اشعارشان نقل شده است. در قسمت‌هایی از این کتاب نیز به داستان‌هایی از کلیله و دمنه اشاره شده؛ بهتر است بدانید که اقتباس‌هایی که از دیگر آثار ادبی در مثنوی آمده، بصورت بداهه از مولانا بوده و هیچ‌گونه کپی برداری در این کتاب وجود ندارد. دفتر‌های مثنوی معنوی حکایت های تعلیمی و پند آموز را شامل می‌شود؛ که این حکایات در قالب داستان و حکایت ها جذاب به باورهای گوناگون دینی، مبانی اخلاق و اصول تصوف می‌پردازد. در کتاب‌های آموزشی نیز از حکایت مثنوی مولوی آورده شده است، از جمله این حکایات می توان به «طوطی و بازرگان» و «موسی و شبان» اشاره کرد. یک نکته مشترک در تمامی این روایت ها، تاثیر کمال شمس تبریزی بر جان و روح مولانا است. قبل از آشنایی با شمس، مولانا تمامی عمر خود را به مطالعه پرداخت بود، اما شمس تبریزی، مولانا را به کشف درون خود هدایت کرد؛ مولانا پس از آن فهمید که هرچه هست درون خود اوست.

گرچه در طول سالیان دراز در ایران شاعران و نویسندگان، آثار مهمی به‌جای گذاشته‌اند، در این بین کمتر نمونه‌ای مانند آثار مولانا به چشم می‌خورد. یکی از مهم‌ترین وقایع زندگی مولوی، ملاقات با شمس‌الدین محمد تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری بود. این دیدار به نقطه عطفی در زندگی و دیدگاه‌های مولانا تبدیل شد و او را از یک فقیه و عالِم به عارفی عاشق و شاعر تبدیل کرد. شمس تبریزی برای مولوی نماد عشق الهی و حقیقت بود و سبب تحولی بزرگ در اندیشه و زندگی او شد. پس از جدایی شمس، مولانا دچار اندوه عمیقی شد و همین امر به نوشتن اشعار و سرودن غزلیات در قالبی عاشقانه و عارفانه انجامید. یکی از محبوب ترین آثار مولانا، «دیوان کبیر» یا همان دیوان شمس تبریزی است.

شمس که ۱۵ ماه از سکونتش در دمشق می‌گذشت، دعوت مولانا را پذیرفت و به قونیه بازگشت؛ اما طولی نکشید که شرایط از قبل هم بدتر شد و این بار شمس برای همیشه قونیه را ترک کرد و اثری از خود باقی نگذاشت. مولانا در طول سال‌های ۶۴۵ تا ۶۴۷ هجری قمری، چهار بار به قصد یافتن شمس به دمشق سفر کرد و زمان‌هایی را در این شهر ماند؛ اما هرگز نشانی از شمس پیدا نکرد. آرامگاه مولانا در شهر قونیه، در محل سکونت مولانا در قدیم قرار دارد و در طول ایام سال و به‌خصوص سالگرد تولد و درگذشت مولانا، مراسم‌ مختلفی در آن برگزار می‌شود. هر سال از تاریخ هفت تا ۱۷ دسامبر، به‌مدت ۱۰ شب بزرگداشت مولانا را به مناسبت سالگرد درگذشت این عارف و شاعر برجسته برگزار می‌کنند. برگزاری جشن در این شب‌ها با مناسکی خاص همراه است و در طول این مدت با اجرای نمایش متنوع و رقص‌های گروهی سماع، بخش‌های مختلف زندگی مولانا رابه تصویر می‌کشند. 15 ماهی از سکونت شمس در دمشق گذشته بود که دعوت مولانا را پذیرفت و به قونیه بازگشت.

کمتر کسی را می‌توان یافت که این‌گونه همه‌ خصائل والای انسانی و عرفانی را یکجا داشته باشد. در حوالی سال 610 هجری و چندی پس از یورش مغولان به ایران، بهاءالدین ولد دست همسر و فرزندش را گرفته و ترک دیار کرد تا از شمشیر بی‌رحم مغولان در امان باشد. وی در میان هم‌عصران خود اسم و رسمی داشته و مورداحترام اهالی بلخ قرار داشت. سلطان ولد پایه عرفان مولانا را در راستای تعالیم دینی و قوانین شریعت می‌دانست و اولو عارف چلبی، طریقت مولاناه را مسیر عارفانه جدا از احکام شرع معرفی می‌کرد. هر سال آذرماه مراسم بزرگداشت مولانا همراه با برگزاری مراسم رقص سماع در قونیه برگزار می‌شود. در کشور ترکیه، مولانا جایگاهی فراتر از شاعر دارد و پیروان زیادی به ستایش او مشغول هستند.

بعد از وفات بهاءالدین در قونیه، مریدان وی، از جلال الدین محمد که جوانی 25 ساله بود خواستند، جای پدر خود نشسته و به آموزش مفاهیم و علوم عرفانی بپردازد. این کتاب طیف گسترده‌ای از مباحث را از فلسفه و الهیات گرفته تا روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در بر می‌گیرد. مولانا جلال الدین محمد بلخی در ابیات این کتاب، با استفاده از زبان شعر و موسیقی کلام، مفاهیم عمیق عرفانی را به گونه‌ای بیان می‌کند که در ذهن خواننده ماندگار می‌شود. مولانا جلال‌ الدین محمد بلخی (Jalāl al-Dīn Muḥammad Rūmī)، مشهور به مولانا، شاعر، عارف و الهی‌دان برجسته‌ی ایرانی بود که در قرن هفتم هجری قمری می‌زیست.

همچنین فیه ما فیه یکی دیگر از آثار نثری مولاناست که حاوی گفت‌وگوها و نصایح او به شاگردان و پیروانش است. این کتاب به زبان ساده و روان نوشته شده و مفاهیم عرفانی عمیقی را در خود جای داده است. پس از مرگ پدرش ، مولانا جایگاه پدر را به عنوان یکی از عالمان برجسته شهر قونیه به‌دست آورد. او به تدریس علوم دینی، خطابه و فتوا مشغول شد و به‌سرعت به یکی از شخصیت‌های مورد احترام و مرجع دینی مردم تبدیل شد. اما این تنها آغاز مسیر مولانا بود؛ چراکه تحولی عمیق در زندگی او در راه بود که او را از یک عالم دینی به یک عارف بزرگ تبدیل کرد. مولانا با استفاده از زبانی ساده و شیوا، مفاهیم پیچیده عرفانی را به خوانندگان خود منتقل کرده و با اشعار پرشور و عمیق خود، عشق الهی و معنویت را به تصویر کشیده است.

دلیل اصلی مهاجرت بهاءالدین و خاندانش از بلخ، اختلاف با خوارزمشاهیان و اعمال فشارهای حکومتی بود. از طرفی حمله مغولان به ایران و غارت و کشتار آنان نیز جان علما و ادیبان را تهدید می‌کرد. هم‌زمان با این اتفاقات «علاءالدین کیقباد سلجوقی» در شهر قونیه از بهاءالدین دعوت کرد تا به این شهر برود. پس از گذشتن از شهرهای فراوان، بهاءالدین و خانواده‌اش در قونیه ساکن شدند. در کتاب مثنوی معنوی ۴۲۴ داستان پی درپی به شیوه تمثیل داستان سختی های انسان در راه رسیدن به خدا را بیان می کند. هجده بیت نخست دفتر اول مثنوی معنوی به نی نامه شهرت دارد و چکیده ای از مفهوم ۶ دفتر است.