از طرز صحبت کردن ناکس کاملاً مشخص بود که او دلیل واکر برای انجام همهچیز را درک کرده است. اما همچنین میدانستم که او میخواهد به واکر فرصتی برای انجام کار درست بدهد، و دقیقاً همین کار را هم انجام داد. در “In the Mountains” که در “The End is Now” آمده، اپوکالیپس در حال رخ دادن است و انسانها برای بقا مبارزه میکنند. این داستان تمرکز خود را بر روی مقاومت و تلاش برای حفظ امید در میان ویرانی میگذارد. اد پاور | تفسیر اجتماعی را فراموش کنید چون این فقط یک سریال ویرانشهری (دیستوپیایی) سیاه و سرگرمکننده است.
در سیلو، اگر نشان از تمایل به بیرون رفتن دهید، مقامات ارشد این موضوع را جدی میگیرند چون نمیخواهند دیگران در مورد بیرون رفتن صحبت کنند. نیک شِیگِر | بازی مسحورکننده ربکا فرگوسن یک بار دیگر اجازه نمیدهد همه چیز بیش از حد ملالآور شود اما در نهایت مشخص میشود که این ماجراجویی بیانرژی بر پایههای بیمنطقی بنیان گذاشته شده است. به یاد بیاورید ویدیویی را که جولیت درست قبل از بیرون رفتنش به اشتراک گذاشت. برنارد توانست صفحهنمایشها را خاموش کند، اما مردم دنیایی زیبا را دیدند.
جالب است بدانید که این اولین کتاب سه گانه به فارسی نیز ترجمه شده است. سیلویی که ظاهرا تنها پناهگاه برای زنده ماندن در سیارهای است که هوا در آن سمی است. ساکنان سیلو که از محیط سمی و ویران شده سطح زمین محافظت میشوند، تحت قوانین و مقررات سختگیرانهای زندگی میکنند. با اینحال، زمانیکه کلانتر خودشان یکی از این قوانین اساسی را زیر پا میگذارد و یکسری مرگهای غیرقابل توضیح رخ میدهد، پرسشهایی در درون این جامعه زیرزمینی مطرح میشوند.
یکی از چیزهایی که درباره این سریال دوست دارم بهرهگیری آن از ساختار اپیزودیک است. قسمت اول مدهوش کننده سریال، فضای آن را بدون حتی تمرکز بر قهرمان اصلیاش، مجسم میکند. سیلو با مضامین پیچیده، قوسهای داستانی متعدد و روایتی در حال تغییر به مخاطبان خود اعتماد میکند و ما را نیز مجاب میسازد که به خالقانش اعتماد کنیم.
هر کدام از این کتابها شامل داستانهایی است که قبل، در طول و پس از اپوکالیپس رخ میدهند. هیچکس نمیداند این امکان چه زمانی فراهم میشود، همانطور که هیچکس نمیداند سیلو را چه کسی ساخته است، چرا که تاریخ آنها در جریان یک شورش در گذشته پاک شده. از همان ابتدا احساس میکردم که ناکس همهچیز را برنامهریزی کرده است، اما قسمت پایانی فصل دوم سریال سیلو مدتی من را مردد کرد. او همهچیز را حتی در داخل سلول پیش برد—و شرلی هم عملکرد خوبی داشت. از نگاهش به واکر کاملاً مشخص بود که او هم از آنچه ناکس میدانست باخبر بود. ماجرای سری کتاب سیلو حل محور زندگی انسانها در یک مکان زیرزمینی میگردد.
…سیلو با صحنهپردازی جاهطلبانه و یک معمای مرکزی که هرچه داستان پیش میرود جذابتر میشود، یکی دیگر از عناوین موفق اپل است. جهان بیرون به واسطه سمی که به سطح زمین رسیده غیر قابل زیست شده است. انسان ها به عنوان آخرین امید برای بقای بشریت در زیرزمین های بزرگی به نام سیلو زندگی می کنند. اینها انسان های خطرناکی هستند که با خوشبینی خود دیگران را آلوده می کنند.
جولیت باید خیلی سریع عمل کند اگر میخواهد سیلوی خود را نجات دهد. شورش و سرنگونی برنارد اهمیتی ندارد وقتی که لولهها هنوز سالم هستند. واپسین کتاب چاپشده از سری سیلو «گرد» است که بر خلاف آثار پیشین شامل تنها یک بخش با همان اسم «گرد» میشود. در این کتاب، داستانهای روایتشده در «پشم» و «شیفت» به پایان میرسند. با خواندن این سری داستانها، شما را به دنیایی برخوردار از تعاملات انسانی، تلاش برای بقا، و پرسشهای فلسفی در مورد اخلاق، آزادی، و زندگی در جامعه محدود میبرد. این سری که توانسته بهخوبی توجه بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کند، یک اثر شاخص در زمینهی داستانهای پس از اپوکالیپسی بهشمار میرود.
این سیلوی ۱۴۴ طبقه، نمایی خوبی از یک جامعه سوسیال همراه با انبوهی از دروغ نمایش میدهد. سریال بر اساس سری کتابهای “سیلو” نوشته هیو هاوی ساخته شده است. در آینده دیستوپیکی که در آن جامعهای در یک سیلو غولپیکر وجود دارد که چندین طبقه اجتماعی زیر زمین است، 10,000 نفر در جامعهای زندگی میکنند که توسط قوانینی که فکر میکنند برای حفاظت از آنها است، محدود شدهاند. سیلو براساس مجموعهای از کتابهای علمی تخیلی پسا آخرالزمانی به همین نام از هیو هاوی ساخته شده است. هاوی ابتدا نخستین کتاب خود از این مجموعه را به نام پشم (Wool) از طریق آمازون به عنوان یک داستان کوتاه مستقل منتشر کرد. با اینحال، کتاب خیلی زود محبوبیت زیادی پیدا کرد و در نتیجه هاوی دنیای داستانی خود را گسترش داد.
ثبت ديدگاه