در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب صوتی چگونه کمال گرا نباشیم فراهم شده است و شما می توانید این اثر را تهیه کنید. شاید تصور کنید بهترین بودن ایدهای جاهطلبانه است و شما را به اوج میرساند، اما در حقیقت شرایط سقوطتان را مهیا میکند. اگر ذهن خود را اسیر برتری و کمال نمایید از ترس ناتوانی در اجرای ایده، حتی قدمی هم در آن مسیر برنمیدارید. میتوان گفت، گایز چاره «مشکل کمالگرایی» را در بهکارگیری راهکار «خردهعادتها» میداند. تفاوت راهکارهای او با دیگر راهکارهایی که این روزها توسط نویسندگان و سخنرانان دیگر ارائه می شود این است که او عمل کردن را راه رسیدن به هدف میداند و نه با انگیزه شدن را! با استمرار این حرکت و جایگزین کردن ایده «معمولی بودن» و «در شرایط معمولی کاری را انجام دادن» با «در حد کمال بودن» و «در شرایط حد کمال کاری را انجام دادن»، شاهد پیشرفتهای بسیاری در زندگیاش بود.
استفان گایز با لحنی طنزآمیز و در عین حال علمی، به ریشههای کمالگرایی میپردازد و خواننده را مجذوب مطالب کتاب میکند. کمال گرایی همچون یک سپر 20 تنی است که دور تا دور خود میگیریم به امید آنکه ما را از آسیب محفوظ نگه میدارد اما در حقیقت تنها کاری که این سپر میکند این است که نمیگذارد دیده شویم. کمالگرایی، سازهای مصنوعی است که محدود میکند، سخت میکند و رفتار را به استانداردی غیرمنطقی تبدیل میکند. خیلی از ما فکر میکنیم کمالگرایی صفت خیلی خوبی است و شخص کمالگرا انسان فرهخیتهای است؛ اما از آسیبهایی که کمالگرایی میتواند به روح و جسم ما بزند غافلیم. شکست برخلاف شانس، یک نتیجۀ کاملاً قابلپیشبینی است. حتی از شانس هم راحتتر است، زیرا بهراحتی میتوان آن را تفسیر کرد.
هرگز فراموش نکنید که اگر با انجام کاری بتوانید احساستان را تغییر دهید بسیار آسانتر است تا اینکه با تلاش به فکر کردن و سعی بر داشتن احساسی متفاوت بخواهید کارهایتان را تغییر دهید. برای داشتن حس خوش بینی بیشتر به جای آنکه مستقیماً احساسات تان را هدف قرار دهید. راهکار موثرتر آن است که چیزی که عامل به وجود آورنده ی این احساسات هستند را تغییر دهید. همه چیز برای گایز از آنجا شروع شد که هدف بزرگ انجام ۵۰ حرکت شنای روی زمین را از ذهن خود پاک کرده و تصمیم گرفت به جای برداشتن لقمهای فوقالعاده بزرگ، آن را به چندین لقمه کوچکتر و قابل هضمتر تقسیم کند.
اولین مزیت معمولگرایی، استرس کاهش یافته و به دست آوردن نتایج بهتر است که با اقدام به انجام کار مثبت در بیشتر موقعیتها، میتوان به آن رسید. هرچه فرد، بیباکتر، به خود مطمئنتر و رهاتر باشد، بیشتر میتواند معمولگرایی را در آغوش بگیرد. اگر میخواهید چیزهای خوبی در زندگیتان اتفاق بیفتد، باید از همین جا به جلو حرکت کنید. حتی اگر یک چرختان پنچر است، اسکلت اتومبیلتان زنگ زده و چراغ جلوی آن شکسته است. فقط با حرکت به سمت جلو است که میتوانید افقهای جدید را ببینید، احتمالات را بالا برده و موقعیتهای جدیدی را برای رشد و لذت بردن از زندگی به وجود آورید. من یک انیماتور هستم و فکر میکنم تو زمینه های هنری خیلی ها مثل من با کمال گرایی مشکل دارن، این کتاب بهم یاد داد که معمولی بودن، نترسیدن از شکست، و آزادی در انتخاب راه های مختلف ذهنم رو خلاق تر میکنه.
برای کسایی ک کمال گرا هستن بسیار زیاد میتونه مفید باشه .نکته جالبش اینه … هیچ دلیلی برای دستکشیدن از یک سرمایهگذاری (رایگان) مبتنیبر شانس وجود ندارد. تسلیمشدن همیشه غیرمنطقی است؛ مگر اینکه برایتان هزینه داشته باشد. اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتابِ زندگیهای پنهان درونگرایان را نیز بخوانید…. نظرات شما عزیزان درباره این کتابها را با ما به اشتراک بگذارید. چندین مرتبه پیش آمده که کتابی را بصورت صوتی .خرید نموده و مقداری را گوش داده ام …ولی بعد از چند روزی خواستم …
ثبت ديدگاه