ذبیح الله منصوری در سال 1306 با روزنامهی اطلاعات شروع به همکاری کرد و بعدها و همزمان با آغاز انتشار روزنامهی کیهان، چند کتاب را به فارسی برگرداند که به صورت پاورقی در روزنامهی کیهان امکان انتشار یافتند. ذبیح الله منصوری بعد از مهاجرت به تهران و درگذشت پدرش، مجبور به ترک تحصیل شد. او که با آرزوی تحصیل در رشتهی دریانوردی به تهران آمده بود، بعد از مرگ پدر برای تأمین مخارج خانواده مجبور شد مسیر متفاوتی را طی کند.
تا سال ۵۲ در خانهای در خیابان امیریه زندگی میکرد که هیچکس از دوستان او آن خانه را ندیدهاست. بعد هم در کوی نویسندگان توانست آپارتمانی دست و پا کند که عاقبت در همین خانه هم درگذشت. بیشتر عمر او در بالاخانهای در یک ساختمان قدیمی در کوچه خواندنیها (اول فردوسی از جنوب، نرسیده به کوشک مصری) گذشت.
همین امر سبب شد منصوری نوشتههای خودش را نیز با عنوان ترجمهی آثار نویسندگانی که در واقع وجود خارجی نداشتند به دست ناشر بسپارد. راوی غیرقابل اعتماد داستان یک استاد ادبیات روانپریش به نام هامبرت هامبرت است که عشقی بیمارگونه به دختری ۱۲ ساله به نام دلورس هیز (ملقب به لولیتا) دارد و چون پدرخوانده او میشود با او وارد رابطه عاشقانه میشود. کتاب نایاب “جراح دیوانه” اثری از یورگن توروالد نویسنده آلمانی با ترجمه ذبیحالله منصوری میباشد. نویسنده پس از جمعآوری اطلاعاتی از شاگردان و دوستان و خانواده بروخ، به نگارش این کتاب مبادرت ورزید.
با آنکه در اغلب مطبوعات مطرح زمان خود همکاری داشت و با اینکه کار قلمی او با رونق فروش آن مطبوعات نسبت مستقیم داشت، عاقبت به عنوان حروفچین و از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود. کارگران حروفچین هم منصوری را خوب میشناختند و هم او را دوست داشتند. برای طبقهبندی این کتاب از دستههای محتاطانهای چون «رمان با مایۀ اروتیک» یا یکی از «چندین اثر ادبیات و هنر اروتیک کلاسیک» استفاده شدهاست.
هامبرت دربارهٔ ملاقات و محبت دختر ۱۲ ساله یک خانواده فقیر رویاسازی میکند که توافق کرده خانهشان را اجاره کند. یک کیف گرانقیمت از اسباب بازی میخرد تا به دیدار خانواده مک کو برود ولی میفهمد که خانهشان در آتش سوختهاست. خانم هیز پیشنهاد میکند که هامبرت در خانه آنها اقامت کند. مطرحترین ترجمهی ذبیح الله منصوری مربوط است به مجموعهی دوجلدی سینوهه پزشک فرعون (The Egyptian) اثر میکا والتاری، نویسندهی فنلاندی.
شب قبل از افتتاحیه، لولیتا و هامبرت بهشدت باهم دعوا میکنند و لولیتا فرار میکند. هامبرت به جستجو میرود تا اینکه لولیتا را در حال خروج از یک تلفنخانه پیدا میکند. لولیتا راضی و سرحال است و میگوید «یک تصمیم عالی گرفتهاست.» آنها با هم نوشیدنی میخورند و لولیتا به هامبرت میگوید که به نمایش اهمیت نمیدهد و میخواهد به سفرشان ادامه دهند. كتاب نایاب “گروه آهنین” رمانی بسیار مهیج از اکساندر دوما با ترجمه بینظیر ذبیحالله منصوری میباشد. کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم میکند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید.
كتاب نایاب ” لولیتا ” اثر ماندگار ولادیمیر ناباکوف با ترجمه بینقص ذبیحالله منصوری است.سرگذشتی که شما در این کتاب میخوانید، شرححال یک زندانی است که در روز شانزدهم نوامبر 1952 میلادی، چندروز پیش از محاکمه نظامی، در زندان درگذشت. این مرد سرگذشت خود را در زندان نوشته بود و اوراق نگاشته شده بعدها به طریقی به دست آقای ناباکوف رسیده و وی نیز این کتاب را منتشر نمود.رمان نایاب لولیتا … به نظر من، هرگز در تاریخ ایران مترجمی (یا نویسندهای) وجود نداشته که کارهایش در حد ذبیحالله منصوری پرکشش بوده باشد. بدون تردید درصدی از کتابهای متعددش نوشته خود او بوده ولی به عنوان مترجمیشان قناعت کرده (دلیلش برای خود ایشان محفوظ بوده). ولی در ترجمه های الکساندر دوما حدود ۱۵_۲۰ درصد دخل و تصرف هنرمندانهای کرده تا ترجمههایش را ایرانی پسند کند (حتی پرکششتر از نسخه اصلی)، به نظر من این هنری است که هر مترجمی نه توانایی انجام آنرا دارد نه جراتش را.
او در این عرصه صاحبسبک بود و متون تاریخی را به گونهای مینوشت که مخاطبان از هر قشری بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. کتاب کنیز ملکهی مصر (Cleopatra Reina del Nilo) اثر میکل پیرامو نیز با ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری به کتابفروشیهای ایران راه یافته است. راوی این کتاب یکی از نزدیکترین افراد به ملکه کلئوپاترا است و خوانندهی کتاب از زاویهی دید این فرد با زندگی ملکه و ماجراهای آن زمان در پادشاهی مصر آشنا میشود.
کتاب نایاب “ لولیتا ” اثر ماندگار ولادیمیر ناباکوف با ترجمه بینقص ذبیحالله منصوری است. آثار ذبیح الله منصوری همواره مورد استقبال مخاطبان قرار میگرفتند؛ گویی نام او کافی بود که مخاطب از جذابیت کتاب اطمینان حاصل کند. بسیاری از ترجمههای او، از نظر تعداد صفحات، اختلاف معناداری با نسخهی اصلی کتاب داشتند.
یک کیف گرانقیمت از اسباببازی میخرد تا به دیدار خانواده مک کو برود ولی میفهمد که خانهشان در آتش سوختهاست. خانم هیز پیشنهاد میکند که هامبرت در خانۀ آنها اقامت کند. او هم به رسم ادب و با بیمیلی به دیدن خانهشان میرود، چون «تمام دلایلش برای آمدن به این شهر از بین رفته بود». او میخواهد پیشنهاد شارلوت هیز بیوه را رد کند تا اینکه دختر ۱۲ سالۀ او، دولورس را میبیند که با نامهای «لو»، «لولا» یا «دالی» شناخته شدهاست. هامبرت سریعاً شیفته دخترک میشود و به شباهت غیرطبیعی او به آنابل اشاره میکند و توافق میکند که در خانۀ شارلوت بماند تا نزدیک دخترش باشد.
ثبت ديدگاه