حتى اگر پولى هم در كار نبود به صرف شادى تملك او با او ازدواج مىكرد. سرانجام هنگامى كه دل و جرئت پيدا كرد واقعيت از حد رؤياهاى او فراتر رفت، زيرا گذشته از سورين و جهيزيهاى دههزار فرانكى، رئيس كه اكنون بازنشسته شده و به عضويت هيئت مديرهى كمپانى راهآهن غرب درآمده بود او را زيرِ پر و بال خود گرفت. روبو بىدرنگ پس از ازدواج به مقام معاونت رئيس ايستگاهِ لوهاور ارتقا پيدا كرد. البته آنچه به يارى او آمد گزارشهايى بود كه او را كارمندى خوب، شايستهى اعتماد و در كار خود، وقتشناس اما نه چندان باهوش معرفى مىكرد و شايد همينها پذيرشِ بىدرنگ نامزدى او را براى اين منصب و سرعت پيشرفتش را توجيه مىكرد. سايههاى شب (ديو درون) هفدهمين رمان از مجموعهى بيست جلدى خانوادهى روگونـماكار است كه اميل زولا در 1889 نوشتن آن را آغاز كرد و سپس چندى بعد در 1890 از چاپ درآمد.
این رمان از آن دست آثار ادبی است که علاوه بر ارزشهای ادبیشان، واجد ارزشی تاریخیاند، چرا که معرف طلیعهی شکلگیری ادبیات یک ملت، یا یک نوع خاص ادبی در یک سرزمین هستند و دوره و مرحلهای مهم از تاریخ ادبیات یک ملت را نمایندگی میکنند. کتاب صوتی سایه های شب نوشتهٔ امیل زولا و ترجمهٔ علی اکبر معصوم بیگی است. حامد فعال گویندگی این رمان کلاسیک فرانسوی را انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است. خانم روبو خواسته بود همراه او بيايد تا چيزهايى بخرد؛ و اكنون شوهرش در اين اتاق چشم به راه او بود. هروقت به پاريس مىآمدند ننه ويكتوار كليد اين اتاق را به آنها مىداد و آنها خوراكى را در آرامش و تنهايى مىخوردند و آنوقت خود آن زن نيكنفس آن پايين به كار نگهبانى از دستشويى و مستراح ايستگاه سرگرم مىشد.
در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید. کلیه ی کتابهای صوتی فارسی موجود در سایت، با اجازه رسمی ناشران و با در نظر گرفتن کامل حقوق مادی صاحبان اثر و ثبت رسمی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده است لذا هرگونه کپی برداری از مطالب سایت ممنوع بوده و قابل پیگرد قانونی خواهد بود. نارنیا نام دنیایی است که فرمانروای آن شیری به نام اصلان است. این دنیا، دنیایی موازی در کنار دنیای ما، اما با قوانین خاص خود است که موجوداتی جادویی و اساطیری مانند کوتولهها، فانها، غولها، جادوگرها و…
هرچی فکر کردم چه متنی در وصف این کتاب باید نوشت چیزی به ذهنم نرسید فقط میتونم بگم”امیل زولا را باید پرستید” نبوغ، وسعت اندیشه؛قدرت داستان پردازی ، در جای جای این کتاب به چشم میخورد. ارتقا، رمانی شگفتانگیز و دنبالهای عالی برای دیگر رمانهای بلیک کراوچ است. این رمان باب طبع خوانندگانی است که به داستانهای ابرقهرمانی علاقه دارند و از خواندن رمانهای هیجانانگیز و هوشمندانه لذت میبرند.
در جلو طاقىها سه اتاقك سوزنبانى چون باغچههايى لُخت و بىبر مىنمودند. ميان آشوب واگنها و لكوموتيوها كه خطوط را شلوغ كرده بودند علامتى قرمزرنگ و بزرگ در روشنايى كم فروغ روز مىدرخشيد. شخصیت های اصلی کتاب سایه های شب، روبو، جانشین مسئول ایستگاه، همسرش سروین و ژاک لانتیر هستند. وی فرزند گروایز، برادر ایتین لانتیه (ژرمینال) و کلود لانتیه، و برادر ناتنی فردی با نام مستعار نانا لانتیه است.
صحنهی برخورد قطار با گاری حامل سنگ که نتیجهی حسادت و خشم برخاسته از ناکامی یک زن است، توصیف لیزون (نام قطار) پس از این حادثه و نیز صحنهی قتل سورین دو نمونهی برجسته از نمایش خوی آدمیزاد از منظر ناتورالیسم است. توصیف شخصیتها -چه بیرونی و چه درونی- ژنتیکی و مبتنی بر نقص و شواهدی است که بر ناگزیری رفتارشان دلالت میکند. استفاده از پیشانیهای کوتاه در توصیف ظاهری دو شخصیت اصلی، روبو و ژاک، از این گونه است. با این که او سرآمد ناتورالیستهای فرانسه بود اما در همین رمان گاه از مکتب ادبی خود فراتر رفته است. شاید به این دلیل که روشنفکری سوسیالیست نیز بود یا شاید به دلیل آنچه انگلس «صداقت هنری»اش خوانده است.
وانگهى اين سفر و گردش بىمقدمه و ناخواسته بسيار افسونكننده از كار درآمده بود و آنها در اين اتاق كه بسيار دلپذيرتر از رستوران بود سراسر از آنِ همديگر بودند. زن معمولا فقط آب مىنوشيد امّا اكنون خود را رها كرده بود و بىخيال يك ليوان شراب سفيد را تا ته سر كشيد. قوطى ساردينها خالى شد و با چاقوى خوشدست جديد به سراغ پاته رفتند؛ كار با موفقيت پيروزمندانه همراه بود، چاقو خيلى معركه مىبريد. روبو در طول اتاق قدم مىزد و به كوچكترين صدايى به سوى پلهها برمىگشت. در طى اين انتظار بيهوده خود را برابر آينه ديد، ايستاد و خود را نگاه كرد. هيچ نشانى از پيرى در خود نمىديد و با آن كه نزديك چهل سالش مىشد سرخى آتشين موهاى فرفرىاش هنوز از ميان نرفته بود.
باران اکنون سنگین تر از پیش می بارید و غرش رعدی دیگر دپوی سرپوشیده لوکوموتیوها را به لرزه درآورد. در همان هنگام که هر دو از راه در کوچک سمت چپ که به فروشگاه میخورد بیرون میرفتند، لیزون دیگر خنک شده بود. کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند.
به هر روی در سایههای شب برخی موارد با استانداردهای ناتورالیسم خوانایی ندارد. میدانیم که ناتورالیستها توجهی بسیار به علم داشتند و امید فراوان که بتواند مشکلات بشری را حل کند. این را میتوان در توصیفهایی که زولا از قطارها و راهآهن آن دوره کرده است دید. اما نامگذاری قطاری که ژاک راهبرندهی آن است با نام زنانهی لیزون و شیفتگی شدید ژاک به آن ( به او) فراتر از ستایش علم و اختراعات صنعتی است؛ بتوارگی کالا و الیناسیون است.
اما از بخت بد، کسی روبو را در حین ارتکاب جرم میبیند؛ مردی به نام لانتیه که خود رانندهی قطار است و شباهتی عجیب در خوی و رفتار، به خود روبو دارد. روبو در اين لحظهى آسايشِ پس از غذا ياد ديدار آن روز صبحش در عمارت بزرگ خيابان روشه افتاده بود. بار ديگر خود را در اتاق مطالعهى بزرگ و ساده يافت و شنيد كه رئيس به او مىگويد فردا به دوانويل خواهد رفت. بعد گويى به انگيزهاى آنى پيشنهاد كرد آن شب با قطار 30/6 با آنها همراه شود و دخترخواندهاش را با خود پيش خواهرش ببرد كه مدتها بود مىخواست سورين را ببيند. ــ تو خوب لباس مىپوشى، لباس پوشيدنت درخور همسر يك معاون رئيس ايستگاه است، نه!
ثبت ديدگاه