بنابر انگیزه های پیچیده ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است، زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می شود، می کُشد. داستایوفسکی با آثارش، نقش مهمی در توسعهٔ ادبیات روسیه و جهانی ایفا کرده است. و به عنوان یکی از نویسندگان برجستهٔ دوران رومانتیسم و واقع گرایی شناخته می شود.
در سال 1849 به جرم فعالیت های ضد تزاری او به همراه گروه جوانان آزادی خواه که در آن فعالیت می کرد به زندان افتاد، دادگاه حکم اعدام همه اعضای گروه را اعلام کرد. اولین گروه از افراد این گروه اعدام شدند، داستایفسکی که در گروه دوم بود ناگهان با توقف حکم از مرگ رهایی جست اما به چهار سال حبس در سیبری محکوم شد. بعد از اتمام دوره محکومیت از طرف دادگاه حکمی مبنی بر خدمت کردن و سرباز بودن او در سیبری صادر شد. در این دوره او با ماری آشنا شد و با او ازدواج کرد او برای بازگشت به سن پطرزبورگ بسیار تلاش کرد و در نهایت در سال 1859 توانست به همراه همسرش به سنت پطرزبورگ بازگردد. این بازگشت همراه با خلق اثری دیگر و به دوباره به شهرت رسیدن او همراه شد اما این لحظات خوش برای او انقدر زیاد نبود.
او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون اورژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد. و پس از قتل خود را ناتوان از خرجکردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. سوالات و نظرات خود را در مورد این مطلب، از طریق فرم نظرات در پایین همین صفحه مطرح کنید.
آن همه اضطراب که شخصیت اصلی را به مرز جنون کشانده بود، در انتها از بین میرود. شخصیتی آزمون گراست و تا ته وتوی یک چیز را درنیاورد، دست برنمی دارد. تا آخرین مرزها پیش می رود و رنج حاصل از آن را به جان می خرد.
جوانی خوشچهره که فقر و بیپولی او را در هم کوبیده است و باعث شده با مردم و زندگی اطرافش بیگانه باشد. راسکلنیکف افکاری آشفته دارد و مدام به موضوعات مختلف فکر میکند و تراوشات ذهنیاش بسیار زیاد است. هنگام راه رفتن همیشه زیر لب چیزی زمزمه میکند و یا حتی با صدای بلند با خود صحبت میکند. راسکلنیکف از این این دنیا و ناعدالتی آن به تنگ آمده است….
داستایفسکی با رمان برادران کارمازوف که دومین اثر بلند او بعد از جنایت و مکافات است به اوج شهرت رسید. داستایفسکی سرانجام در سال 1889 به علت خونریزی شدید در گذشت. داستایفسکی امیدوار بود که طرح این داستان مورد توجه او قرار بگیرد. در این میان داستایفسکی تصمیم گرفت تغییر اساس در داستانش بدهد و این تصمیم داستان او را به رمان جنایت و مکافات تبدیل کرد.
جنایت و مکافات اولین اثر بزرگ داستایفسکی می باشد و باعث شهرت او در خارج از روسیه شد. داستان زندگی دانشجویی را روایت می کند که به دلیل مشکلات مالی مجبور به ترک تحصیل می شود و در این بین به دلیل اتفاقاتی که رخ می دهد به اجبار زن رباخواری را به همراه خواهرش به قتل می رساند. از این پس مخاطب با جدال های ذهنی یک قاتل مواجه است و زندگی را از نگاه او می بیند. داستایفسکی مانند یک روانشناس تک تک حالت ها و درگیری روحی یک فرد قاتل را شرح می دهد این توصیف به گونه ای است که در بیشتر قسمت های داستان مخاطب با جوان دانشجو همدلی میکند و حق را به او می دهد.
بسیاری معتقد هستند داستایفسکی به دلیل پرورش یافتن شخصیت داستانش و همین طور تغییر نوع نگاه خود او به شخصیت داستان باعث شد که او طرح اولیه را رها کرده و به نگارش طرح جدیدی از داستان به پردازد. آخرین و مهم ترین تغییری که او در کتابش داده است تغییر روایت داستان از اول شخص به سوم شخص می باشد؛ و تحت فشار زمانی و به خاطر قرار دادی که برای تحویل این داستان داشت، رمان جنایت و مکافات را تمام کرد در این راه آنا همسر او بسیار به داستایفسکی کمک کرد. اولین قسمت این کتاب در ژانویه 1866 و قسمت دوم کتاب در دسامبر همان سال منتشر شد. جنایات و مکافات اثری هنری است که پس از بازگشت داستایفسکی از سیبری و تجربیات تلخ بسیار، نگاشته شد.
از جمله کارآگاهی که راسکلنیکف را تحت تعقیب قرار داده و شکنجه میکند. داستایوفسکی که نویسنده قهاری میباشد با خلق اثری داستانی، تلاشش را کرده تا روان انسان را کاوش نموده و آدمی را در زمان دست و پنجه نرم کردن با غم و اندوه و اتفاقات تلخی که در جامعه پیرامونش تجربه میکند، مورد بررسی قرار دهد و اصول روانشناسی را به صورتی غیر مستقیم به نمایش بگذارد. خواندن بعضی از کتاب ها را باید مانند دارو برای تمام افراد تجویز کرد.
ثبت ديدگاه