اگر بخواهند خانه به خانه بروند‌، از نزدیک ترین خانه تا دورترین آن‌ها‌، اولین خانه متعلق به دختری است که عینک دودی دارد. بعد خانه‌ی دکتر و زنش و آخر سر خانه‌ی مردی که اول کور شد. بی شک همین خط سیر را دنبال می‌کنند چون دختری که عینک دودی داشت از همین حالا اصرار دارد که هر چه زودتر او را به خانه‌اش ببرند و می‌گوید نمی داند پدر و مادرم در چه وضعی هستند. این نگرانی صادقانه، نفی پیش داوری‌های بی‌اساس اشخاصی است که متأسفانه به خاطر کثرت رفتارهای ناپسند‌، به ویژه در اخلاقیات اجتماعی‌، احساسات عمیق‌، از جمله عشق فرزند به والدین را باور ندارند. برای دریافت کتاب کوری و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

یک نوع کوری سفید که شخص همه چیز را سفید می بیند، انگار که در یک دریایی از شیر به سر ببرد. پس از کور شدن اولین نفر رفته رفته طی یک سری اتفاقات افراد دیگری هم کور می شوند و دولت که احساس خطر می کند مجبور می شود آن ها را از جامعه جدا کند. اکنون دیگر تعداد قابل توجهی از کورها در قرنطینه هستند و به ناچار باید در فضایی وحشتناک به زندگی ادامه دهند. در این کتاب ژوزه ساراماگو توجه ویژه ای به زن ها دارد و این افتخار را نصیب همسر چشم پزشک می کند که تا آخر بینایی خود را داشته باشد. بینایی به معنی اینکه چشم او دچار مشکلی نمی شود اما در طول کتاب می خوانیم که همسر چشم پزشک خودش را به نوعی کور می داند.

پزشک با معاینهٔ چشم آن‌ها درمی‌یابد که چشم این افراد به‌طور کامل سالم است، اما آن‌ها هیچ‌چیز نمی‌بینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همه‌چیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید می‌شوند. خون چسبنده، او را نگران می‌کرد، نگرانی بیشتر به این دلیل بود که جایی را نمی‌دید. مایعی بیگانه بود که به‌هرحال به خودش تعلق داشت، ولی چاره‌ای برای رهایی از آن نمی‌یافت. به‌آرامی و بادقت کوشید با دست سالم، جای فرو رفتن شیشه را که به تیزی خنجر بود، بیابد. انگشست شست و اشاره را به هم نزدیک کرد و شیشه را بیرون آورد.

هیچ‌کس جز این شش نفر در تیمارستان نیست و هیچ‌کس هم مسئول مراقبت‌های بهداشتی و پزشکی آنها نیست. این شش نفر آنجا رها شده‌اند و خیلی زود نابینایان جدیدی به آنها می‌پیوندند و اوضاع از کنترل خارج می‌شود. ژوزه ساراماگو در کتاب کوری، داستان شهری را روایت می‌کند که همه شهروندان آن به نوعی بیماری مسری و ناشناخته‌ دچار و به کوری سفید مبتلا می‌شوند. با آغاز شیوع این بیماری مسئولین شهر تصمیم می‌گیرند تا افراد مبتلا به این کوری را به قرنطینه بیندازند تا باقی شهر از ابتلا به این بیماری مصون باشند.

علاوه بر اینکه داستان آن شما را سرگرم می‌کند، مفاهیم عمیقی درمورد انسانیت و جوامع انسانی به شما می‌آموزد. اولین رمان ساراماگو به نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید که با موفقیت همراه نبود. با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ این نویسنده پرتغالی آمد. ژوزه دی سوزا ساراماگو به تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در دهکده‌ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد.

جملات زیبا و معروف رمان کوری را در این مطلب برای شما آماده کرده ایم که توسط نشر آراستگان به چاپ رسیده است، قسمتی از متن کتاب را میتوانید به صورت رایگان مطالعه کنید و با قلم نویسنده آشنا شوید. فروشگاه کتاب «رابین بوک» کار خود را با هدف گسترش سرانه مطالعه در تیر ماه سال 1401 به صورت رسمی آغاز کرد. فروشگاه کتاب «رابین بوک» تنها فروشگاه کتابی است که تمام کتاب‌ها را با تخفیف در تمام ماه‌های سال ارائه می‌دهد.

خواندن این کتاب شما را وادار به تفکر درمورد اینکه در مواجهه با بحران‌های اجتماعی، چگونه ممکن است انسان‌ها از اصول انسانی خود فاصله بگیرند و درک کنند که چگونه این بحران‌ها می‌توانند حتی روابط انسانی را از هم بگسلند. کوری نه تنها یک داستان مهیج است بلکه شما را به درک عمیق‌تری از دنیای خود و بحران‌های آن می‌رساند. سکوتی افتاد و مرد گفت کور شده‌ام، نمی‌توانم چیزی را ببینم. زن گریه سر داد، چسبیده بود به مرد و می‌گفت درست نیست، بگو که حقیقت ندارد.