شما می‌ توانید این کتاب جذاب را با کلیک کردن روی دکمه افزودن به سبد خرید خریداری کنید و سفری آموزشی را آغاز کنید. ناتالی شیوه‌ی فوق‌العاده کثیفی برای مسخره‌کردن میا پیدا کرده بود. آن‌ها با هم کلاس ریاضی داشتند و هر وقت که میا به سؤالی پاسخ می‌داد، ناتالی و بهترین دوستش تارا ویلکِس ادای جواب‌دادن او را با صدایی کش‌دار درمی‌آوردند. صدایشان را پایین می‌آوردند تا معلم نتواند بشنود، ولی همه‌ی دوروبری‌هایشان می‌شنیدند. ولی بدتر از همه این بود که آن‌ها طرز حرف زدن او را مسخره می‌کردند.

کتاب همکار نوشته‌ی فریدا مک‌فادن داستان ناتالی زن موفق و زیبایی است که ناخواسته به دل ماجرایی سیاه کشیده می‌شود. ماجرایی که ظاهراً به قتل همکارش ربط دارد اما در حقیقت چیزی فراتر از این‌هاست. در نگاه اول، دفتر شرکت ویکند یک دفتر کاری معمولی در صنعت دارو به حساب می‌آمد. اما این تنها پوسته‌ی نازکی از تمام حقایق پنهان در دل اتاق‌های این شرکت بود؛ حقایقی وحشتناک‌تر از آن که بتوان به‌آسانی باور کرد.

ناتالی پنجمین سالی بود که عنوان فروشندهٔ برتر شرکت را از آنِ خود می‌کرد، اما کم‌تر کسی از روحیات داون شف خبر داشت. داون شف که به‌تازگی استخدام شده بود، هر روز پیش از شروع ساعت کاری پشت میز حسابداری می‌نشست و عصر‌ها بدون آنکه ساعتی با کسی گفت‌وگو کرده باشد، کار خود را به پایان می‌رساند. فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان و پزشک متخصص آسیب مغزی است و چندین رمان پرفروش روان‌شناختی و طنز پزشکی نوشته است. آثارش به بیش از 30 زبان ترجمه شده‌اند و جزو پرفروش‌های فهرست نیویورک تایمز، آمازون، یواِس‌اِی تودی، وال استریت ژورنال و پابلیشرز ویکلی بوده‌اند. برخی از آثارش بهترین کتاب‌های سال آمازون بوده‌اند و مک فادن را برندهٔ جایزهٔ بین‌المللی نویسندگان داستان‌های تریلر کرده‌‌اند.

رمان از روایت چند گانه بهره می‌ برد و دیدگاه‌ های مختلف شخصیت‌ ها را نمایش می‌ دهد. پایان غیر منتظره کتاب از نقاط قوت آن است و باعث تعجب و درگیری ذهنی خواننده می‌ شود. مک‌ فادن با این اثر، تعلیق و هیجان را با پیچش‌ های روان‌ شناختی ماهرانه ترکیب کرده است و خواننده را تا لحظه آخر به فکر فرو می‌ برد. به جز کتاب همکار ، کتاب های بخش دی ،هیچ وقت دروغ نگو و خدمتکار رو از مک فادن خوندم که از نظر من ببش از اندازه جذاب بودن .ولی این هم خوبه و از اواسطش داستان جذاب میشه .

مک فادن با استفاده از تعلیق، خواننده را درگیر کرده و با پیچش‌های داستانی، سوالات و رازهای بیشتری را ایجاد می‌کند که تا پایان داستان به تدریج آشکار می‌شوند. بعد از نه ماه کار کردن در شرکت داروسازی ویکست، همچنان در چشم همه نامرئی است. در بهترین حالت زمانی او را در مکالماتشان جا می‌دهند که در حال غیبت کردن پشت سرش باشند.

بعضی‌ها سعی می‌کردند برایش جفت‌پا بگیرند و او را به زمین بیندازد. یک‌بار چنان در راهرو زمین خورد که گوشه‌ی دندان پیشینش لب‌پر شد. علاقه‌مندان به دسته‌ی ادبی رازآلود، ماجرایی، جنایی و روان‌شناختی این داستان خواندنی را با اشتیاق به پایان می‌رسانند.