هرچند کتاب خاطرات و رمان آخر او، برادران کارامازف، در نهایت راهی به امید می‌گشایند و در حقیقت نمی‌توان آنها را آفرینشهایی ابزورد تلقی کرد. کودک رویداد‌های داخلی را ضبط کرده و به احساسات توجه دارد. حالا تصور کنید خواننده‌ی جوان و حتی میانسال امروزی، هنگام مطالعه‌ی کتاب، صورتِ بحث را می‌فهمد؛ اما وقتی به مثال می‌رسد، گیج می‌شود و باید به سراغ اینترنت برود تا با این جنبش و ویژگی‌هایش بیشتر آشنا شود.

بعضی از والدین ناآگاهانه تلاش‏ها و زحمات درمان رو از بین می‏برن، چون واقعاً نمی‏خوان رابطه‏ی والد-کودک رو از دست بدن. وقتی نوجوان شروع به رفتار کردن در قالب بزرگسال میکنه، موضع قدرت اون‏ها به خطر می‏افته. مگر اینکه والدین به همون اندازه بزرگسال باشن، در این صورت تعامل متقابل خواهد شد. هریس میگه چون زندگی کودکان به والدین اون‏ها وابسته‏ ست، هر چیزی از اون‏ها به عنوان “حقیقت” ثبت می‏شه. اگر والدین شروع به مخالفت و ناسازگاری با کودک کنن، کودک ممکنه والدین رو تا حدی کنار بگذاره، که ضعیف‏ و شکننده میشه. اگر والدین نسبت به قوانین شون خیلی سخت‏گیر باشن، احتمالاً بعدها در زندگی، برای فرد بزرگسال زیر سوال بردن و ترک‏کردن اون قوانین سخت‏تر خواهد بود.

طفل ممکن است از نوازش محروم نشده باشد ولی از احساس خودش از آن نوازش و تراکم احساس های خود محروم شده باشد. این امکان وجود دارد که نوازش های خیلی بیشتر از حد معمول این نقص را برطرف کند. نوجوانانی که بیهوده وقت خود را صرف تصمیم گیری باطل که اغلب برای ان ها اطلاعات کافی هم ندارد به هدر ندهد وقت بیشتری برای خلاقیت دارد.

بعد ناگهان ممکن است تصمیم بگیریم که همه را دوست داشته باشیم و دیگر هرگز از کسی متنفر نشویم، ولی بی‌آنکه خودمان خواسته باشیم خشمگین می‌شویم. حتی ممکن است اصلا ندانیم که چه چیز باعث این خشم شده، اما احساس واقعی است. گذشته را نمی‌توانیم اصلاح کنیم، اما اینکه مسئولیت رفتار امروز خودمان را به گردن آن بیندازیم اشتباه است. شاید حالا که بزرگ شده‌ایم و می‌توانیم به ناتوانی‌های کودکی از دور نگاه کنیم، باید سعی کنیم والد و کودک درون والدینمان را ببینم و دیگر از آن‌ها متنفر نباشیم. وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد.

وقتی هیچ تصوری از بزرگسال، کودک و والد درون خودمون نداشته باشیم، نتیجه‏ش میشه یه “بزرگسال ناخالص” و اینکه ما اغلب به رفتارهای غیرقابل قبولی متوسل می ‏شیم که برای خودمون و آدم‏های اطرافمون اصلاً خوب نیستن. توماس هریس در ادامه به توضیح نشونه ‏های والدین و کودکان می ‏پردازه. والد به نظر قضاوت‏کننده میاد و کودک دنبال لطف و مرحمت والد هست. به نظر من این ایده که افراد با موضع “خوب نبودن” بیشتر بازی میکنن اغلب درسته.

او می‌خواست راه‌حلی منحصر به فرد، در دسترس و مقرون به صرفه را برای حل مشکلات زندگی به مردم ارائه دهد. تجربیات و احساساتی که تجربه می‌کنیم، حتی در اولین سال‌های کودکی‌مان می‌تواند ما را از زندگی‌ای که می‌خواهیم باز دارد. پس باید بفهمید که چگونه می‌توانید کنترل احساسات خود را در دست بگیرید و از گذشته رها شوید، تا آینده‌ای سالم و شاد داشته باشید. ماندن در وضعیت آخر به ما کمک می‌ کند یک بار دیگر آرزوهایمان را بررسی کنیم، صدای عجیبی که مدام سرزنشمان می ‌کند را پیدا کنیم و این بار به شکلی کاملا متفاوت به دنبال رویاهایمان برویم. کتاب به عنوان یک راهنمای جامع برای افرادی که به دنبال درک عمیق‌تر رفتارها و واکنش‌های انسانی هستند، شناخته می‌شود. هریس با زبانی ساده و مثال‌های عملی، مفاهیم پیچیده را برای خوانندهان قابل فهم کرده و ایشان را به یک سفر در جهان روانشناسی عمیق دعوت می‌کند.

حرف‌های دیگری هم در کتاب هستند که به همین شکل، کهنه شده‌اند. علاوه بر این، اشخاص را قادر به تغییر می‌سازد تا بتوانند در خود یک نوع کنترل شخصی و جهت‌یابی شخصی ایجاد کنند، و همچنین به این واقعیت دست یابند که همواره آزادی حق انتخاب دارند. در بررسی رفتار متقابل بین مردم شش نوع مشغولیت وجود دارد. قرار گرفتن در هریک از سه وضعیت اولیه تمام و کمال بسته به وجود نوازش است.