اینکه چگونه با تکیه بر جادوی باور فکار و رویاھایش را به واقعیت تبدیل کند. ایمان به باورھای مثبت، ایمان به اینکه انسان توانمند و آزاد آفریده شده است و قدرت یافتن مسیر درست زندگی را دارد، انسان را به حرکت درمی آورد. با تهیه یک اشتراک به تمامی محتویات سایت دسترسی خواهید داشت و میتوانید محتویات مد نظرتان را به طور کامل، بدون محدودیت و بدون پرداخت مجدد دانلود نمایید.
اگر در یک اتاق مبله ھستید، چشمانتان به شما میگوید که به تعدادی اشیاء بی جان نگاه می کنید. این واقعیت تا آن جا که به درک بصری مربوط میشود درست است، اما شما در واقع در حال نگاه کردن به اندیشه ھا یا ایده ھایی ھستید که حاصل خلاقیت یک انسان ھستند. در ابتدا ھمان اندیشه بود که مبلمان را خلق کرد، شیشۀ پنجره را ساخت و به پارچه ھا و روکشھا شکل داد. اگرتوانایی های خود را باور کنیم و ھم سو با اعتقادات و باورھایمان تلاش کنیم بدون شک به سوی موفقیت در زندگی گام برداشته ایم. کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند. اگر در یک اتاق مبله هستید، چشمانتان به شما میگوید که به تعدادی اشیاء بیجان نگاه میکنید.
شما با خواندن این کتاب، نکات ارزشمندی را در مورد معنای زندگی می آموزید. خواندن تک تک صفحات این کتاب آنقدر بسیار لذت بخش است که از ابتدای رمان، جذب جملات ساده اما عمیق پائولو کوئیلو و ماجراهای عجیبی که برای سانتیاگو رخ میدهد، خواهید شد. در راه این سفر سانتیاگو روز به روز با بیابان و زبانش ارتباط برقرار میکند و آن را میشناسد. او متوجه میشود جهان روح دارد و کسی که بتواند روح دنیا را درک کند، توانایی فهم همه چیز را به دست خواهد آورد، چرا که همه چیز یکی است. در واقع نویسنده در این جای داستان کتاب کیمیاگر، سعی دارد با زبان تمثیلی به ما بیاموزد که درک جهان هستی بسیار مهم و ضروری است. سانتیاگو، در شهر زیبای آندلس واقع در کشور اسپانیا سکونت دارد و خرج زندگی خود را از طریق چوپانی تامین میکند.
کتاب کیمیاگر حتی اگر صدبار هم خوانده شود، حرف جدیدی برای زدن دارد. شما با هربار خواندن این کتاب، نکات بیشتری یاد میگیرید و مفاهیم عمیق و قسمت های مبهم کتاب را بهتر درک میکنید. کتاب کیمیاگر (The Alchemist)، یکی از جذابترین رمانهایی است که به قلم پائولو کوئیلو (Paulo Coelho)، نویسنده مشهور برزیلی، براساس قصهای از هزار و یک شب نوشته شده است.
اما در این هنگام چند دزد به او حمله میکنند و پس از کتک زدن او، طلاهایش را میدزدند و به او میگویند جای بقیه طلاها را به آنها نشان دهد. زمانی که این پسر جوان در واحه مانده است، نشانه هایی از لشکرکشی ارتش به سوی واحه را درمی یابد و این مسئله را اطلاع رسانی میکند و با این کار باعث میشود شهر واحه و مردمش در امان بمانند. او از سانتیاگو درخواست میکند که از افراد محلی در مورد کمیاگر عربی که مرد به دنبالش است سوال کند.
ثبت ديدگاه