من از او خواهش کردم که به من کمک کند و گفتم که حاضر هستم هر تقاضایی از او داشته باشد، انجام دهم. گفتم که می‌خواهم زن او شوم و از او خواستم که استاد ماکان را نجات دهد. شما به من دل و جرت می‌دهید با چشم‌های ملتمس، اما نه ساختگی. او گفت که باید فقط دوست یکدیگر باشیم و زندگی سرنوشت ما را به هم پیوند داده. آقا رجب به من گفت که فرهاد میرزا پسری ۲۵ ساله است که تازه از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شده و پدرش از مالکین زنجان بوده است. او در زندان قصر فوت کرده و فرهاد شخصیتی تند و عصبانی دارد.

در ملاقات با نقاش بزرگ ایتالیایی، استفانو، متوجه شدم که شاید ژن یک نقاش هنرمند را ندارم و این موضوع مرا ناراحت کرد. فرنگیس به یاد می‌آورد که چگونه استاد به او بی‌اعتنایی کرد و این رفتار تأثیر عمیقی بر زندگی‌اش گذاشت. او همچنین از تجربیاتش در فرنگستان و تأثیر یک مرد ایتالیایی به نام دوناتلو بر زندگی‌اش صحبت کرد.

در این سکوت مرگ‌آسا، استاد ماکان، بزرگ‌ترین نقاش ایران، در غربت درگذشت. مرگ او در روزنامه‌ها به طور مختصر ذکر شد، اما وقتی دولت از نفوذ معنوی‌اش ترسید، مراسمی ساختگی برایش برگزار کردند و جنازه‌اش را با تشریفات به تهران آوردند. کسی سراغ نداشت که زنی در زندگی او اثری باقی گذاشته باشد. در یکی دو روز اول روزنامه‌ها این حادثه مهم را اصلاً قابل توجه ندانستند. فقط در روزنامه رسمی دولتی با دو سطر اشاره به مرگ استاد شد.

این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است. فرنگیس، زنی روشنفکر و زیبا است که به هنر و ادبیات علاقه‌مند است. فرنگیس، نماد زن روشنفکر و آگاه به حقوق خود است که در جامعه‌ای مردسالار به دنبال جایگاه خود می‌گردد. کتاب چشم هایش همواره در بین محبوب ترین رمان های معاصر ایرانی قرار دارد و تاکنون به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است.

دم در خانه از او خداحافظی کردم و احساس کردم که اهمیت من در نظر او بیشتر شده، اما محبتی در فشار دست او نچشیدم. چند روزی به خانه‌اش نرفتم و وقتی به او تلفن کردم، از من خواست که بیایم. او گفت که هنوز از فرهاد میرزا خبری ندارند و باید درباره رفتن پیش رئیس نظمیه فکر کنیم.

سپس به من گفتند که اگر می‌خواهید او را ملاقات کنید، باید از اداره سیاسی اجازه بگیرید. من به مأمور گفتم که رئیس شهربانی می‌تواند اجازه بدهد و سعی کردم از او کمک بگیرم. مأمور گفت که اگر او را می‌شناسم، باید کاری کنم که نامزدم را مرخص کند. من به خانه برگشتم و لباس عوض کردم و برای نخستین بار بدون اجازه قبلی پیش استاد رفتم. دلم می‌خواست جزئیات ذلتی که آن روز کشیدم را برایتان بگویم، اما وقت کم بود. مردها داد می‌زدند، زن‌ها جیغ می‌کشیدند و بچه‌ها گریه می‌کردند.

کتاب چشم هایش از آثار معدود زبان فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است. استاد ماکان- نقاش بزرگ -که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است، در تبعید می‌میرد. یکی از آثار باقی‌مانده از او پرده‌ای است به‌نام چشم‌هایش؛ چشم‌های زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است.