ایده این کتابش هم از داستان بامزه‌ای میاد که پدرش براش تعریف میکرده تا بهش اقتصاد رو یاد بده. درسته که این داستان بر اساس کشور آمریکا و تاریخ این کشوره، اما نکاتی که میگه، مرز نمیشناسه. اقتصاد روایی روش جدیدی برای در نظرگرفتن روایت‌های جمعی پیشنهاد می‌کند. در کتاب اقتصاد روایی نگاهی می‌اندازیم به برخی روایت‌های مشهور که رویدادهای اقتصادی مهمی را رقم زدند.

مثلا پولی که برای پرداخت هزینه ساندویچ ناهارمان خرج کردیم در وقت شام برگشت ناپذیر به شمار می رود. مثل زد و بندهایی که در دوران گذشته توسط حاکمان و پادشاهان صورت می گرفت و در این میان، مردم ضعیف جامعه، قربانی سیاست سهمیه بندی می شدند که خودشان سهمی در آن نداشتند. این نوع سهمیه بندی با وجود آنکه قدرتمند است اما دوام چندانی ندارد.

اقتصاد جزیره به لطف ماهی‌های تازه سینوپیا جون تازه‌ای گرفت. کم‌کم تولید سایر محصولات هم به سینوپیا واگذار شد و چون تولید محصول دیگه به صرفه نبود، صنعت خدمات جایگزینش شد. برای مثال، یک کسب‌وکار که تا سال‌ها تخته موج‌سواری تولید میکرد، حالا صرفاً طراحی تخته‌ها رو انجام میداد و کار تولید رو به جزیره سینوپیا داده بود.

قیمت‌گذاری کار دولت‌هاست و این کار را غالبا به‌دلیل فشارهای سیاسی می‌کنند. قیمت‌گذاری دستوری نمی‌گذارد بازارها شفاف شوند و بدین ترتیب مانع کارکرد صحیح سازوکار قیمت‌ها می‌شود. پس قیمت‌گذاری لاجرم موجب کمبود یا مازاد عرضه می‌شود. از قضا میزنه و سیل میاد و سرمایه خیلی‌ها صدمه میبینه.

زیرا باعث می شود که همه طرف های معامله سود ببرند. سهم به کارگیری این روش در بهبود وضعیت اقتصادی یک کشور، چشمگیر است. در واقع، برخلاف آنچه که به نظر می رسد، انتهای خودکفایی، آسایش و راحتی نیست بلکه همیشه در خدمت بودن و فقر است. یک اقتصاد آزاد و پویا، به جای حرکت به سمت خودکفایی به سراغ «تقسیم کار تخصصی» پیش می رود.

او معتقد است که مطالعه تاریخ اقتصاد می تواند چیزهای زیادی را در مورد دوران مدرن توضیح دهد و به ما کمک کند تا به دنیا را با روشی بهتر به پیش ببریم. داده های شخصی شما برای پشتیبانی از تجربه شما در این وب سایت، برای مدیریت دسترسی به حساب کاربری شما و برای اهداف دیگری که در حفظ حریم خصوصی ما شرح داده می شود مورد استفاده قرار می گیرد. به همین دلیل، هر روش اقتصادی باید تصمیم بگیرد که چه مقدار از هر منبع را برای چه هدفی مصرف کند. همانطور که گفتیم، منابع کمیاب کاربردهای متنوع دارند.

اما اگر همه چیز این قدر خوب است پس چرا دولت های مختلف هر روز به دنبال وضع قوانین ضد دامپینگ هستند؟ پاسخ ساده است. چون دامپینگ یعنی آزادتر شدن اقتصاد و این دقیقا همان چیزی است که برخی دولت ها از آن وحشت دارند. تا اینجای کار، همه چیز در وضعیت ایدئال خود به سر می برد تا اینکه یک کشور به صورت «دامپینگ» (dumping) دست به صادرات کالاها می زند. دامپینگ به این معنی است که یک کشور، محصولاتی که در کشور مقصد تولید می شوند را به حدی ارزان قیمت به آنها صادر می کند که گویی هیچ سودی از این کار نمی برد. بخش مهم علم اقتصاد به توضیح ماجراهای «عرضه و تقاضا» می پردازد.

منفعت شخصی است که انتخاب‌های افراد و معاملات آنان را رقم می‌زند. اما وقتی جامعه پیچیده میشه، نیاز به یک قدرت مرکزی هم به وجود میاد. دعواهای بین مردم، مشکل دفاع از جزیره و تامین امنیت کم‌کم جدی میشن. پس مردم جزیره تصمیم میگیرن یک دولت به وجود بیارن. البته دولتی که نتونه آزادی مردم رو بگیره و اجازه بده اقتصاد به روال رشد خودش ادامه بده.