چندی بعد، مجتبی مینوی‌، مسعود فرزاد و عبدالحسین‌ نوشین‌ به این جمع اضافه شدند که‌ هر کدام‌ در شاخه‌ای از فرهنگ و هنر دست‌ داشتند. در آن زمان این حلقه‌ی ادبی نوگرا به «گروه‌ ربعه»‌ معروف شدند؛ در مقابلِ «ادبای سبعه» که برخی از اساتید ادبیات کهن را شامل می‌شدند. گروه‌ ربعه‌ نماینده‌ی‌ ادبیات‌ نوگرای ایران بود که‌ می‌کوشید فرهنگ باستانی و جدید ایران را با فرهنگ و ادبیات مدرن اروپا پیوند دهد. این گروه نقشی کلیدی در گسترش ادبیات و داستان‌نویسی نوین ایران بر عهده داشت. سید مجتبی بزرگ علوی در ۱۳ بهمن ۱۳۸۲ در محله‌ی چاله‌میدان تهران و در خانواده‌ای سیاسی و مشروطه‌‌خواه به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در مکتب‌خانه‌ی عمه گلین آغاز کرد و پس از آن در مدارس دارالفنون، فرهنگ و اقدسیه مشغول به تحصیل شد.

چشمهاى مرا بست و با آسانسور از چند طبقه گذشتيم. كس ديگرى آمد و مرا به اطاقى برد و در را بست. نه، نمى‌دانم اين مدت به درازى يك عمر بود. در همان اطاق در ديگرى بود و من كوشيدم آنرا باز كنم. نزديك بود داد و فرياد راه بياندازم.

این تعریفیه که از رومی تو ذهنمون هست و تا همه‌ی خوره کتابای ایران ما رو نشناسن بی خیالش نمیشیم. هم کتاب فارسی داریم هم زبان اصلی. هم کتاب جدید داریم هم قدیمی. فقط کافیه چند دقیقه توی رومی بگردی تا باهاش رفیق بشی. علوی خود را نویسنده‌ای واقع‌گرا می‌دانست، چون نمی‌توانست به سبک و روش دیگری بنویسد. او که در آثار خود از بزرگ‌ترین نویسندگان، مانند داستایوفسکی الهام گرفته بود، خود را گرفتار نوعی سانتی‌مانتالیسم نیز می‌دانست.

در سال‌هایی که زندانی بود، کتاب «ورق‌پاره‌های زندان» را نوشت. در سال ۱۳۲۰ که از زندان آزاد شد، روزنامه‌ی «مردم» را تأسیس کرد و یک سال بعد نیز کتاب «پنجاه‌و‌سه نفر» را منتشر کرد. علوی هم فعالیت ادبی و هم مخالفت‌های سیاسی‌اش را همچنان ادامه داد تا اینکه باز هم در سال ۱۳۲۷ راهی زندان شد.

ميرزا على‌خان را گرفتند و به زندان انداختند. بعدها خبرچين ساواك شد و هنوز هم در گوشه‌اى از ايران زندگى مى‌كند. مرا از كار بيكار كردند و من شدم ولگرد.وقتى برگشتم موسى‌جون آدمى شده بود.

علوی پس از سال‌ها نگارش و پژوهش، در سال ۱۳۷۵ و بر اثر عارضه‌ی قلبی در گذشت و در کشور آلمان به خاک سپرده شد. راست مى‌گفت يا دروغ نمى‌دانم. تصميم گرفتم به بندر لنگه سفر كنم. اما سرنوشت نقش ديگرى برايم طرح كرده بود. موسى‌جون آمد به خانه‌مان كه از ننه‌ام خداحافظى كند.