نیچهی رمان وقتی نیچه گریست نباید متوجه مراجعهی سالومه به برویر شود، زیرا در این صورت درمان را نخواهد پذیرفت. این رمان با هنرمندی خاص، نشان میدهد که چگونه فلسفه و روانکاوی میتوانند بهعنوان ابزارهایی برای کشف و درک عمیقتر انسان استفاده شوند. “وقتی نیچه گریست” نهتنها تخیلی جذاب درباره ملاقات فرضی دو شخصیت برجسته تاریخی است، بلکه پنجرهای به پیچیدگیهای ذهن انسان باز میکند و تأثیر عمیق مفاهیم فلسفی در زندگی روزمره را به تصویر میکشد. این کتاب با ترکیب ایدههای فلسفی نیچه و روشهای درمانی برویر، خواننده را به تفکر درباره موضوعاتی مانند عشق، تنهایی و جستجوی معنا دعوت میکند. در مکالمههای طولانیای که در ادامهی کتاب وقتی نیچه گریست بین نیچه و برویر ردوبدل میشوند به نکات متعددی اشاره میگردد که ذکر تمامی آنها در این نوشته نه میسر است و نه بهجا. پس از آنکه مشکل برویر تقریباً برطرف میشود نویسنده نوبت را به دست نیچه میدهد تا از موقعیت مشابه خود سخن بگوید و برتا را با سالومه مقایسه کند.
ابرانسان نیچه عاشق سرنوشتش است، رنجش را میپذیرد و آن را به هنر و زیبایی تبدیل میکند. در این کتاب برخی از اندیشههای مهم نیچه بازتاب داده شده است اما مسئله اصلی در آن درمان وسواس فکری است. شهردار وین هر سال کتابی را معرفی میکند و صدهزار نسخه از آن را چاپ میکند و آنها را رایگان در اختیار شهروندان وینی قرار میدهد. فروش وقتی نیچه گریست در ایالات متحده خیلی خوب بود، ولی در برابر محبوبیت کتاب در کشورهای دیگر اصلا به چشم نمیآمد. دیدارهای دکتر برویر با فروید نیز از دیگر قسمتهای جذاب رمان است. او انسانی منزوی و بسیار مغرور است که نظرات بسیار قاطعی در مورد ضعف و قدرت دارد.
این دو تن هرگز دیداری نداشتهاند – نیچه شانزده ساله بوده که شوپنهاور از دنیا رفته است ـ ولی نیچه بسیار از شوپنهاور آموخت و ابتدا با تحسین از او یاد کرد. سرانجام ترفند زیرکانه و البته خطرناک برویر برای ورود به دنیای درونی نیچه سرآغاز دیدارهای پیاپی او و نیچه میشود، دیدارهایی که در آن هر یک از آنها میکوشند تا دیگری را درمان کنند. بهاینترتیب میان برویر آرام و دلسوز، و نیچه حساس و خوددار، دوئل گفتاری تندی به وجود میآید و هر چه این دو به هم نزدیکتر میشوند، برویر بیشتر متوجه میشود که فقط در صورتی میتواند نیچه را معالجه کند که وی اجازهٔ این کار را بدهد.
“وقتی نیچه گریست” رمانی تلفیقی از تاریخ، فلسفه و روانکاوی است که توسط اروین د. این اثر تخیلی که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، به ملاقات فرضی میان دو شخصیت تاریخی، فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی، و یوزف برویر، یکی از پیشگامان رواندرمانی، میپردازد. داستان، در وینِ دهه ۱۸۸۰، زندگی این دو مرد را در تقاطع فلسفه و علم بررسی میکند و به قدرت تحولآفرین درمان گفتاری و دروننگری میپردازد. با ترکیبی از پیچیدگیهای ذهن انسان، عشق، تنهایی و اراده به زندگی، این رمان خواننده را به سفری عمیق در لایههای وجودی شخصیتها میبرد و مفاهیمی ماندگار درباره آزادی و پذیرش را به تصویر میکشد. رفاقتی که رفتهرفته بین برویر و نیچه شکل میگیرد، سرانجام هر دو مرد را به سوی بهبودی و رستگاری سوق میدهد، زیرا یاد میگیرند که چگونه کاملا آن چیزی باشند که هستند.
شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیکترین کس خود فکر کنید. عمیقتر حفر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست. چیزی که شما دوست دارید، احساس مطبوعی است که چنین عشقی را در شما بیدار میکند! نیچه و شوپنهاور شباهتهای فراوانی داشتند، هر دو در زمینه کندوکاو در وضعیت انسان سرسخت و نترس بودند، از همه صاحبان قدرت دوری جستند و از تمامی اوهام و پندارهای پوچ درباره هستی دست کشیدند.
برای این که دو نفر برای هم خوب باشند، هر کدام باید ابتدا برای خود خوب باشد. به سرعت برای تجدید دیدار نقشه میکشند، در حالیکه سریعتر از آن، قصد خود را فراموش میکنند. من حقیقت را ترجیح میدهم و حقیقت این است که به احتمال قریب به یقین ما دوباره همدیگر را نخواهیم دید.
ثبت ديدگاه