بنظر من اخترک نماد انسان و ساکن آن نماد وجود و روح انسانه. این زیباترین جمله ای هست که نوشتم که میگه زیبایی انسان و عشق درونش بخواطر روحشه که هدیه ای از طرف خداست. خلبان در طول داستان به این نتیجه میرسد که بزرگسالان بیشتر به واقعیات ملموس و علمی زندگی روزمره علاقه دارند و زیبایی و شگفتی را بیهوده میدانند.
حال شاید شما به درک عمیق از عشق در میان سخنان آنها نرسید ، چرا که گفتگوی آنها ساده است درست مثل شخصیت آن ها . او با توجه به اینکه دچار سانحه شده است و هواپیمایش هم خراب شده است و از سویی دیگر نیز جیره ی غذا و آبش هم یک هفته بیشتر برایش دوام نمی کند اما با این حال ، بسیار محو شازده کوچولو است. نخست اینکه پیش از مطالعه، تحلیل این شخصیت ها را مطالعه کنید و بنای خود را بر آن بگذارید که در طول مطالعه ی این رمان با پیش فرض هایی که در این بخش به دست می آورید ، بسیار هدفمند و تحلیلگرانه این رمان را بخوانید. اصن معلومم نیست که از کجا اومده ، بلکه یک گلی هستش که خودش روییده . گفت یعنی درخت های یائوباب رو هم می خورند؟ به شازده کوچولو گفتم که آخه بائوباب درختجه نیست.
حضور این علم در حوزه ادبیات باعث شد تا نگاهی تازه به متون ادبی شکل بگیرد. هدف از این نوع تحلیل، ارتقای سطح شناخت ما از آثار و امکان ارزیابی هرچه بهتر تاثیری است که آثار بر روی خواننده به جا میگذارند و کشف مفاهیم پنهانی که شخصیت مؤلف منشأ آن است. شازده کوچولو زبانی سمبلیک دارد و از حقیقت ذهنی سخن میگوید. از این رو متونی چون شازده کوچولو نیاز به تاویل و تفسیر دارند. نقد تاویلی یا هرمنوتیکی از شیوههای معتبر و با قدمت در حوزه نقد ادبی است.
گرفتار شدن در دام این موضوع و هیچکاری نکردن بسیار آسان است؛ اما ما باید از این کار پرهیز کرده و دنیا را از نزدیک مشاهده کنیم. به این ترتیب این داستان با بیان روان و ساده و کودکانه، مضامین و مفاهیم بسیار بلندی در خود جای داده است که با باز کردن لایه های پنهان آن آشکار می شود و خود یک کتاب مفصل است. نویسنده در داستانی کمتر از صد صفحه، مفاهیمی بزرگ مانند کودکی، تنهایی، فقدان، عشق، سفر، مهاجرت، خانه، فلسفه، علم، قدرت، جنگ و سیاست را بیان می کند. در سیارک ششم، با جغرافی دانی مواجه شد که تمام مطالبی را که از کاوشگران می آموخت، ثبت می کرد اما خود از سیاره خودش چیزی نمی دانست. جغرافی دان آتشفشان های سیارک شازده کوچولو را ثبت کرد اما گل او را ثبت نکرد، زیرا معتقد بود که گل ها ناپایدار هستند و قابل ثبت نیستند.
راوی داستان یا همان خلبان روایتگر مردی است که هواپیمایش در بیابانی در آفریقا دچار سانحه شده است و به محض فرود اضطراری با یک انسان عجیب وغریب روبرو می شود که بعدها نقش شازده کوچولو را در داستان ایفا خواهد کرد. اما همانطور که گفتیم ، شخصیت های داستان شازده کوچولو نسبت به دیگر داستان هایی که در این بخش بررسی کردیم ، بسیار ساده تر و خطی تر نگارش شده اند. عمدتا افراد این داستان جز شازده کوچولو نقش کوچکی در داستان دشته اند اما دیالوگ هایی که آن ها بیان می کنند باعث نقش تاثیر گذار آن ها می شوند. اگزوپری در کودکی پدرش و در نوجوانی برادرش را از دست داد اما مسیر موفقیت او متوقف نگشت. در سال 1943 شازده کوچولو را نوشت و تنها یک سال پس از آن در 1944 در حین پرواز بر فراز دریای مدیترانه هواپیمای او به دلایلی نامعلوم سقوط کرد.
در اخترک اول پادشاهی تک و تنها زندگی می کرد که کسی را نداشت تا برایش پادشاهی کند، او از شازده خواست تا زیر دست او شود. اگزوپری به لحاظ فکری علاقهمند به آرای کارل پاسپرس و در نتیجه به لحاظ فلسفی به فلسفه قارهای متمایل بود؛ فلسفهای که در آن ادبیات از جایگاهی ویژه و ممتاز برخوردار است. شخصیت پردازی (گل رز به عنوان یک خانم زیبا به طور مداوم لباس عوض میکند و از خودش لذت میبرد). از آنجا که به نظر میرسد پرنس یک مسافر با تجربه و عاشق ماجراجویی است، نمیتواند دوست بزرگسال خود را ترک کند، بدون اینکه چیزهای ارزشمندی که اخیراً آموخته را به او بگوید. بیش از همه، ذهن و قلب او متعلق به گل رز است که زمانی در سیاره او ظاهر شده بود.
ثبت ديدگاه