قلمفرسایی جسپر شروع میشود و در همان حال که ناگزیر خاطراتش را با پدرش مرور میکند تا داستان زندگی پدربزرگش را بازگو کند، از آنچه در زمان حال برای خودش اتفاق میافتد، حرف میزند. این عادت را (دوست داشته باشد یا نه) از پدرش به ارث برده که در ادامه کتاب بخشی از روایت داستان را برعهده میگیرد. وجه فلسفی مورد نظر منتقدان هم در همین تحلیلها نمود پیدا میکند.
← وقتی در میانهی یک بحران شخصی در شهر ول میگردی، چهرهی آدمها کیفیتی به غایت بیرحم و بیتفاوت پیدا میکند. مسخره است؛ تشت را انداختم زمین و استفراغ پاشید روی فرش و از شکاف کفپوش قطره قطره پایین رفت. بیا بیخودی آدرس غلط ندهیم، احساسات انسان میتوانند مسخره باشند. الان که به آن لحظه فکر میکنم به حسم بعد از اینکه فهمیدم ناپدریام دارد آرام آرام من را میکشد، میبینم که حس عصبانیت نداشتم، خشمگین نبودم، دلم شکست. برخی ترجمه های ناشناخته از این اثر وجود دارد که در بساط برخی دستفروشان خیابان انقلاب میتوانید پیدا کنید.
رابطهی مارتین و چسپر، پدر و پسری که داستان به زبان آنها روایت میشود و اساس رمان است، بالا و پایین زیادی دارد. او که به یکباره میفهمد پدر است، وظیفهی تربیت فرزند را بر دوش خود احساس میکند. جسپر هم در عین دوری از پدر، به کنکاش در گذشتهی او مشتاق است.
خاکسار این کتاب را کتابی می داند که هیچ وصفی، حتی حرف های نویسنده اش نیز نمی تواند حق مطلب را اداکند و خواندن آن را تجربه ای منحصر به فرد می شمارد. داستان از زمانی روایت می شود که « جسپر » پنج ساله است، و پدرش او را از مدرسه بیرون می آورد. « مارتین » به جای استفاده از یک برنامه درسی مدون و یا تحصیل در مدرسه، باورهایش درباره زندگی، چگونه زیستن و چگونه زنده ماندن را به پسرش می آموزد. کتاب جزء از کل به جز مایههای فلسفی، در میانهی داستان رنگی از ژانر پلیسی و جنایی به خود میگیرد که این هم ریشه در علایق و ماجراجوییهای استیو تولتز دارد. از طرفی همین رنگ جنایی، تعلیق و کشش را بالاتر میبرد و تلاش نویسنده را برای آسانتر کردن مطالعهی یک رمان طولانی و پر از توصیف جزئیات نشان میدهد.
مادر جاسپر که بهطور ناخواسته او را از مارتین باردار میشود، مارتین در آغاز عاشق اوست اما به تدریج با افسردگی آسترید هنگام بارداری روابطشان تیره و تار میشود. اقتباس سینمایی صبحانه در تیفانی از شدت مصیبتهای رمان کم کرده و پایانی عاشقانه و خوش برایش در نظر گرفته است. البته کاپولا کاملا به داستان وفادار نبوده و در صورت لزوم در مواردی تغییراتی اعمال کرده است. از مهمترین بازیگران سه گانه پدرخوانده باید به مارلون براندو، آل پاچینو و رابرت دنیرو اشاره کرد.
این شروع پرکشش تا آنجا موردتوجه قرار گرفته که در بعضی نقدها بهعنوان یکی از بهترین آغازها در میان رمانهای معاصر شناخته شده است. راوی بخش اول کتاب که از همان ابتدا به زندانی بودن خود اشاره میکند، جسپر دین، یکی از راویان ماجراهای تودرتوی کتاب و نماینده نسل سوم خانواده دین است. داستان کتاب حول محور زندگی سه نسل در خانواده دین میگذرد و جسپر، بعد از پدر و پدربزرگش نمیخواهد دنبالهای از این زنجیرهی ناکامی و انزوای خانوادگی باشد. کودکی جسپر تحت تربیت پدر پوچگرا و ناامیدش شرایط پیچیده و عجیب و غریبی داشته و حالا او را در زندان میبینیم که دور از چشم زندانبانها تصمیم گرفته داستان زندگیاش را بنویسد. تولتز آدم ماجراجویی است و این را فقط به استناد ریسک نوشتن رمانی قطور برای مخاطب کمحوصله امروزی نمیگوییم. او بارها شغل عوض کرده و از تدریس زبان و فیلمنامهنویسی تا عکاسی و فروشندگی به قول خودش نردبان ترقی چندین شغل را به سمت پایین طی کرده!
« استیو تولتز » (- ۱۹۷۲) نویسنده مشهور « استرالیایی » است. در سال ۲۰۱۵، رمان دوم « تولتز » به نام « ریگ روان » به چاپ رسید و برنده جایزه « راسل » شد. « تولتز » با یک نقاش و هنرمند « استرالیایی فرانسوی » به نام « ماری پیتر تولتز » در سال ۲۰۰۵ ازدواج کرد.
برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است، بعد از خستگی چشمِ ناشی از تماشای سایتهای مستهجن اینترنتی. تولتز از کودکی عاشق نوشتن بود اما قدم جدی برای نویسندگی را در سن 31 سالگی با آغاز نگارش کتاب جز از کل برداشت که بر خلاف تصورش نه یک سال بلکه پنج سال به طول انجامید. جاسپر و مارتین با کمک تری و با یک قایق به صورت قاچاقی به استرالیا می روند و در طول سفر برای اولین بار ارتباط نزدیکی بین آن ها شکل می گیرد. در کمال تعجب اولین برنده قرعه کشی آن ها، کارولین است، آن ها با هم نامزد می شوند و مارتین هنگام معرفی اولین میلیونرها اعلام می کند برای نخست وزیری کاندید شده است. اگر قرار باشد بر اساس شاخص وفاداری به متن اصلی قضاوت کنیم، بیتردید شاهکار دیوید فینچ در صدر قرار میگیرد. فینچ آنچه در رمان جریان دارد را بی کم و کاست در فیلم به تصویر کشیده است.
نویسنده شخصیتها را در بروز اتفاقها و عکسالعمل داشتن نسبت به آنها بر اساس آنچه خود هستند، آزاد گذاشته و خود تنها نقش حفظکننده جریان سیال روایی داستان و پیونددهنده این اتفاقها را بر عهده دارد. گرچه ممکن است برخی رفتارها بیدلیل به نظر برسند اما پیوندی درست با شخصیت پرداختهشده برای آن نقش دارند. همین اندیشههای مختلف و البته قابلباور، تصور نوعی فلسفه را در جایجای داستان گنجاندهاند تا جایی که برخی از این کتاب بهعنوان نوشتاری با نگاه فلسفی یاد کردهاند. این دقت نظر را میتوان محصول شیرین ۵ سال زمانی دانست که صرف نوشتن این رمان شده است. مارتین و جسپر و شخصیتهای دیگری که در برهههایی از داستان با آندو همراه میشوند، داستانهای زیادی را از سر میگذرانند.
ثبت ديدگاه