برای حل مشکلات رابطه‌ای، لازم است هر دو طرف به درک نیازهای یکدیگر بپردازند و با تمرکز بر روی “بخشیدن” و “دادن”، نه “گرفتن”، شانس بیشتری برای حل مشکلات پیدا کنند. ویلیام گلسر (William Glasser) در سال 1925 در ایالات متحده چشم به جهان گشود. او در زمینه روان‌پزشکی فعالیت می‌کرد و فعالیت‌های پژوهشی او باعث شد که به توسعه و گسترش واقعیت درمانی و تئوری انتخاب روی بیاورد. او در زمینه توسعه فردی فعالیت‌های بسیاری انجام داد و همیشه روی انتخاب، مسئولیت‌پذیری شخصی و دگرگونی شخصیت تمرکز داشت. این نظرات نشان می‌دهد که کتاب “تئوری انتخاب” می‌تواند به خوانندگان کمک کند تا با درک بهتری از خود، زندگی‌ای معنادارتر و رضایت‌بخش‌تر داشته باشند.

شما با کمی تلاش می‌توانید همیشه و همه‌جا بخندید و یاد بگیرید. تقریباًهمه افراد در گروه غیر شاد، لذت‌های غیرانسانی را جایگزین روابط مناسب کرده‌اند. آن‌ها با مصرف مواد فوق، بدون دردسر به لذت‌های سریع و آنی دست می‌یابند.

اگر کودکی به دلیل تشویق و پاداشی که از دیگران دریافت می‌کند، دست به انجام کارهای خوب بزند، به محض قطع شدن تشویق از کار خوبش دست می‌کشد. در تئوری انتخاب اصل مهمی وجود دارد و آن این است که ما تنها و تنها مسئول اعمال و رفتار خودمان هستیم. این اصل به ما می‌آموزد که ما نمی‌توانیم مالک دیگران باشیم و آنان را کنترل کنیم. مدرسه کیفی دانش آموزان را برای دنیای واقعی آماده می کند که در آن فقط برای کار خوب، پول داده می شود. در دنیای واقعی نتیجه کار کیفی، پول بیشتر است و نتیجه کار بی کیفیت، بیکار شدن است.

در ادامه اصول و مباحث مطرح شده در کتاب تئوری انتخاب را بررسی خواهیم نمود. نظریه او این است که اگر به عنوان مثال ، در حال حاضر در یک رابطه ناخوشایند هستید، احتمالا یکی یا هر دو طرف شما از روانشناسی کنترل بیرونی استفاده می‌کند. معلمان از دانش آموزان انتظار دارند که بر مفاهیم مسلط شوند و آن‌ها به گرفتن امتحان مجدد ترغیب می‌کنند. آنها به این کار ادامه می دهند تا زمانی که دانش آموزان کیفیت و شایستگی خود را نشان دهند. یادگیری می تواند عمیق باشد اگر از طریق توانایی به کارگیری آموخته ها نشان داده شود.

وقتی تمرکزمان معطوف به آنچه که گذشت یا آنچه که ممکن است پیش بیاید باشد، به جای لذت بردن از “اکنون”، پر از اضطراب، خشم و ناامیدی خواهیم شد. این نگرش نه تنها به ما آرامش نمی‌دهد بلکه لذت از لحظات زندگی را نیز از ما می‌گیرد. دکتر گلسر، روان‌پزشک آمریکایی، به ما یادآوری می‌کند که همه کارهایی که انجام می‌دهیم، «رفتار» هستند و ما در واقع مختار و انتخاب‌گر هستیم.

معلم‌ها به جای اینکه تلاش کنند تا با استفاده از تشویق‌ها و تنبیه‌ها، دانش آموزان را به سمت یک رفتار مشخص سوق دهند، می‌توانند روابط مثبتی با آن‌ها ایجاد کنند و آن‌ها را بدون اجبار اداره می‌کنند. مدارسی که بر اساس تئوری انتخاب اداره می‌شوند، تمایل دارند که مسئولیت‌پذیری را به دانش آموزان بیاموزند و کسی که مسئولیت‌پذیری را آموخت، زندگیش متحول می‌شود. گلاسر در آثار خود به موضوعاتی مانند روانشناسی مثبت‌نگر، بهبود روابط خانوادگی، مدیریت استرس و اضطراب، و بهبود عملکرد تحصیلی و شغلی پرداخته است. او معتقد بود که بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری انسان‌ها ناشی از انتخاب‌های نادرست و عدم پذیرش مسئولیت رفتارهای خودشان است. بر این اساس، او نظریه‌های خود را بر مبنای کنترل رفتار و پذیرش مسئولیت توسعه داد.