گاس در استعاره ای برای هزل از سیگاری حرف می زند که از ماده ای کشنده درآمده که او به سیگار اجازه ی کشتن نمی دهد و هزل را به دیدن فیلم دعوت می کند و قرار می گذارند هر یک، بهترین کتابی که دیگری خوانده را بخواند. گاس از پایان ناخوش و یک باره ی کتاب راضی نمی شود و به همکار نویسنده ی کتاب ایمیل می زند و در کمال تعجب هزل، جواب هم دریافت می کند! طی این مکاتبات، ظاهرا نویسنده کتاب، پیتر ون هوتن، با بازی ویلیام دافو، آن ها را برای دریافت پاسخ به نزد خود دعوت می کند. آن ها به هر زحمتی که شده به آمستردام می روند اما کسی که با آن مواجه می شوند به هیچ وجه تطابقی با خیالشان ندارد… این دو نوجوان رفته رفته به هم نزدیکتر شده و در این میان متوجه میشوند دیوانهوار عاشق یک کتاب یکسان هستند. پس از این که نویسندهی آن کتاب، پیتر ون هوتن، از هیزل و آگوستوس دعوت میکند تا در آمستردام به ملاقات او بیایند، ماجراجویی آنها آغاز میشود.
داستان این کتاب درباره عشق دختر و پسری به نامهای هیزل و آگوستوس است که با سرطان دسته و پنجه نرم میکنند آنها درگیر احساسات گوناگونی مانند گریه و خنده، غم و شادی و … میشوند و این احساسات را در کنار هم تجربه میکنند. اگر رمان عاشقانه خارجی دوست دارید، این کتاب را فراموش نکنید. در طول سفر صمیمیت آنها بیشتر می شود و روزهای خوشی را با یکدیگر می گذرانند. ولی وقتی با پیتر ون هوتن ملاقات می کنند تصورات آنها به هم می ریزد. ون هوتن مردی بدجنس، بداخلاق و الکلی است که نمی خواهد کسی از او درباره شخصیت های رمانش سوال کند.
آگوستوس به هیزل The Price of Dawn را می دهد و هیزل An Imperial Affliction را توصیه می کند. شبکههای اجتماعی اون یا این را دنبال کنید و با ما همراه باشید. مجله بامیک در اردیبهشت 1399 با هدف معرفی و ترویج ادبیات شکل گرفته است؛در این رسانه تلاش میگردد تا با معرفی کتاب و گردآوری آرشیوی از دکلمه های شاعران بزرگ ایران زمین نقش کوچکی در درخشش ادبیات ایفا کنیم.
این مدل تلفیقی با استفاده از مطالعات علمی، مثالهای بالینی و داستانهای شخصی از خسران و اندوه، به کسانی کمک میکند که با چنین رنجهایی مواجهاند. شاید شما این نویسنده را با کتاب “نحسی ستارگان بخت ما” بشناسید؛ چرا که، نه تنها این کتاب بسیار پرمخاطب و پرطرفدار بوده بلکه بعد از ساخته شدن فیلم آن جذابیتش دو برابر شد. معمولا کم پیش میاید که اقتباس ساخته شده به صورت فیلم، بهتر از خود اثر مکتوب باشند. اتفاقی که به نظر می رسد به شکل فوق العاده ای در مورد این فیلم رخ داده است. نویسندگان، Daryl R. Van Tongeren و Sara A. Showalter Van Tongeren، تخصص خود را در روانشناسی وجودی و عمل بالینی ترکیب کرده اند تا رویکردی بدیع برای درک و مقابله با رنج ارائه دهند. با بازنگری در نحوه نگرش ما به درد و ناملایمات، آنها دیدگاه جدیدی را در مورد اینکه چگونه میتوانیم در مواجهه با بزرگترین چالشهای زندگی نه تنها زنده بمانیم، بلکه رشد کنیم، ارائه میدهند.
« هزل » توضیح می دهد که رمان یک پایان دیوانه وار دارد و سرنوشت و تقدیر شخصیت های رمان به شدت مبهم است. او مدام به نویسنده کتاب، « پیتر ون هوتن » فکر می کند که پس از چاپ و نشر کتاب به آمستردام گریخت و از آن موقع نیز هیچ خبری از او به بیرون درز نکرده است. کتاب اشتباه در ستارههای بخت ما نام رمانی عاشقانه به قلم جان گرین است که در آن به عشق میان دو نوجوان که با سرطان مبارزه میکنند پرداخته میشود. این اثر شگفتانگیز و پرفروش جوایز بسیار زیادی را از آن خود کرده و در آن اشک و خنده توامان با یکدیگر برایمان فراهم میشود. « آگوستوس » به او می فهماند، دردی که از مرگ کسی در نهادت لانه میکند، یک نشانه خوب است، نشانه ای که بر مهم بودن آن شخص دلالت دارد. « آگوستوس » خوشحال است که حداقل در طول عمر کوتاه خود یک زخم بر قلب « هزل » به جای می گذارد و یادش در ذهن او باقی می ماند.
هزل در طول فرایند درمانش به طرزی معجزه آسا از مرگ نجات یافته و حالا در وضعیت نسبتا پایدار است که با دستگاه تنفس به سر می برد. تنها مشکل او جمع شدن آب در ریه هایش است که گاهی اوقات وضعیت اش را وخیم می کند. والدین او بنا بر نگرانی که دارند او را مجبور می کنند در جلسات گروهی افراد سرطانی شرکت کند تا از افسردگی و گوشه گیری او بکاهند هزل برای خوشحال کردن آنها تن به این کار می دهد. در این گروه –که به گفته خودشان شبیه کلیساست-، فرشی از تصویر مسیح بر کف محل خودنمایی می کند. هزل در این جلسات با پسری 18 ساله به نام آگوستوس آشنا می شود که سرطان استخوان داشته و یکی از پاهایش به خاطر آن مصنوعی است.
بنابراین خواننده ای که کتاب را تمام می کند می داند بازهم به سراغ آن خواهد رفت اما این بار بدون آنکه اهمیتی برایخط داستان قائل باشد، بلکه در جستجوی مضامین درونی رمان که با کنار رفتن داستان هر بار بیش از پیش خود را نشان می دهند. رمان روایتی است از اینکه چگونه زندگی ملال انگیز انسان مدرن می تواند در بطن رابطه ای فرسوده و با ظاهری نمایشی، آدمی را به سمت سراشیبی سقوط ببرد و ریشه خلاقیت هایش را بخشکاند. تلاش قهرمان داستان برای نجات خود و بازگشت به زندگی، با رجعت به دل طبیعت دست نخورده دوباره رنگ و رویی می یابد. از این منظر نگاه نویسنده یاد آور کلیات ایده ای است که روسو در زمینه زندگی ایده آل مطرح می کند، یک نوع طبیعت گرایی و رجعت به خویشتن که با گریز از تمدن دست ساخته آدمیان همراه است. تمدنی که در رمان کارپانتیه آدمی را به سمت نابودی کشانده است و برای شخصیت اصلی رمان جز رنج به ارمغان نیاورده و او دغدغه جز رهایی از آن ندارد. او در هشت سالگی بر اثر سرطان درگذشته است و رمان An Imperial Affliction تلاش ادبی او برای آشتی دادن خود با مرگ او بود.
او به خاطر رمانهای پرمخاطبش در میان نوجوانان و جوانان شناخته شده است. گرین در آثار خود به موضوعاتی مانند عشق، بیماری، مرگ، هویت و جستجوی معنا در زندگی میپردازد و با لحنی طنز و گاه تلخ، دغدغههای نسل جوان را به تصویر میکشد. قهرمانهای این کتاب به قدرت نمیرسند و با این وجود قهرمانند. ” خطای بخت ستارگان ما “، قبل از خواندن کتاب، شما را یاد چه چیز می اندازد؟ یک کتاب طالع بینی؟ یک کتاب بسیار رمز آلود؟ و یا یک کتاب علمی تخیلی؟ جالب است، نه؟ این کتاب موضوعش چیزی غیر از تمام این هاست.. سوال های بزرگی هستند که باید حتما جوابی داشته باشند و آرزوهای بسیار بزرگ تری وجود دارند که باید در طول یک زندگی – هرچند کوتاه –برآورده شوند.