چند سال پیش انجمن شعری در دانشگاه راه اندازی شده بود که شاعران مدعو در آن شعر می گفتند، من می دیدم که دانشجویان چه با اشتیاق برای شاعران کف می زدند،بعضی از این مثلا شعرها به قدری الکی، بی وزن و بی محتوا بود که هر بچه ای هم تشخیص می داد. روزی به طور اتفاقی یکی از این شاعران را دیدم که برای دوستانش جریان حماقت تماشاچیان و شعر بی در و پیکرش را تعریف می کرد و به ریش آنها می خندید.داستان بوف کور هم داستان مردمی هست که این کتاب هذیان گو را در شب تار می خوانند ولی کورند و نمی بینند که این کتاب سر کارشان گذاشته و دوباره بارها آنرا مطالعه می کنند. «بوف کور» نوشتهی صادق هدایت، از نظر جلال آلاحمد «داستان کوتاه نیست، رمان هم نیست. این اثر از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سدهی چهاردهم شمسی به شمار میرود.
«بوف کور» حکایت سرشار از سمبولیسم و تصاویر سوررئالیستیک خوفناک، دربارهی نقاش قلمدان بینامونشان است که به سایهی روی دیوار اعتراف میکند؛ سایهای که شبیه به جغد است. در آفریدن اثری فاقد مفهوم چون «بوف کور» هدایت شاید دو انگیزه در ذهن داشته، یکی مربوط به طبع و شخصیت خود هدایت است که برداشتهایش در خیلی موارد اصولا شاعرانه است. دومی بیشتر مربوط میشود به نوع تجربهای که میخواهد در بوف کور زنده کند. چون هدایت میخواهد بگوید که زندگی بیمعنی است و آدمیزاد نمیتواند معنیاش را دریابد یا اینکه زندگی مثل کابوسی است که در آن آدم نمیداند بیدار است یا خواب، خیالات میبیند یا حقایق، لزوما در این اثر مواد داستانی و غنایی را طوری تنظیم کرده که خواننده در خواندن کتاب حالات نویسنده و راوی را تجربه کند.
انگار یه حالت مالیخولیایی غالب بر نویسنده ست و این از طریق داستان مشهود.بهر حال در زمان خودش سبک نوشتنش به نوعی شاید سنت شکن باشه باید خونده و تحلیل بشه ولی نه اینکه بخوان بزرگ و بی عیبش کنن.ادبیات غنی به همه سبکی احتیاج داره و بوف کور شاید عامه پسند نباشه ولی جایگاه و مخاطب خودشو داره. آثار کافکا و..که هدایت ازشون تاثیر گرفته همین جوری ان هر چند اونا جهانی ان.چون قلم خوبی داشته میتونسته از نظرم بهتر و تاثیر گذارتر بنویسه البته باید به این هم واقف باشیم نوع تفکر نویسنده هم در نوشتنش بی تاثیر نیست. در این موارد تجزیه و تحلیل «بوف کور» به عنوان رمان مدرنیست خواننده را به چند نتیجه واضح میرساند. اما وقتی خواننده میخواهد پیام کتاب را تشخیص بدهد مواجه با مشکلاتی میشود. در این مورد فرضیه مایکل بیرد وقتی میگوید به باید درونمایه عمده کتاب را در عمل و تصویر مرکزی آن جُست، لااقل گوشهای از پرده ابهامات و حرفهای solipsistic راوی را کنار میکشد یعنی صحنه عشقبازی راوی با لکاته را که به مرگ لکاته میانجامد. در این صحنه که نقطه اوج حکایت به حساب میآید، عشقبازی با خشونت مترادف میشود.
هدایت هم مانند شخصیت داستان، انزوا را برمیگزیند و سرانجام در تنهایی به زندگی خود پایان میدهد. شهوت هم بخشی از زندگیست، میلی برای بقا، و همه ما به طروق متفاوت در این بازی درگیریم. اگر این کتاب مغز رو به درد میاره بدونید هدایت به هدفش رسیده.
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم میکند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
به این ترتیب نویسنده، این عقیده را میرساند که رابطه مرد و زن در دنیا توأم با خشونت و زورگویی و شهوترانی مرد است. آدمهایی که خشونت در ابراز احساسات را وضع عادی و لذتبخش میدانند. فرزانه در کتاب آشنایی با صادق هدایت پیشنهاد کرده خواننده میتواند پشتپرده استعارات و ابهامات، تکههایی از زندگی واقعی نویسنده را ببیند.
برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنهی جلوی دکان قصابی که برای یک تکه لثه دُم میجنباند، گدایی میکردند و تملق میگفتند. بعد از آنکه آن دو چشم را دیدم، بعد از آنکه او را دیدم، اصلاً معنی، مفهوم و ارزش هر جنبش و حرکتی از نظرم افتاد. زندگی با خونسردی و بیاعتنایی، صورتک هر کسی را به خودش ظاهر میسازد. بعضیها فقط یکی از این صورتکها را دائماً استعمال میکنند که طبیعتاً چرک میشود و چین و چروک میخورد.
ثبت ديدگاه