انتخاب این عنوان برای کتاب از آن جا اهمیت دارد که درونمایهی آن موضوع نژادپرستی در آمریکا و تقابل سیاهپوستان و سفیدپوستان است. تمام داستانها در یک دنیا اتفاق میافتند و شخصیتها محدود به یک داستان نیستند و ممکن است در داستانهای دیگر هم دیده شوند. در سومین داستانِ رمان برخیز ای موسی، فاکنر کمی خود را از خاندان بزرگ مکازلین دور میکند و شرح حالی از سیاه پوستی به نام رایدر – که بر روی مزرعه روت ادموندز مشغول کار است- ارائه میدهد. رایدر سیاه پوستی قوی هیکل و چهارشانهاست که بر اثر مرگ نابه هنگام همسرش دچار شوک روحی شدهاست.
نسخهٔ فارسی این کتاب را انتشارات نیلوفر در سال ۱۳۷۴ با برگردان صالح حسینی منتشر کردهاست. اگر این محصول را قبلا از فروشگاه اینترنتی کتاب رشد خریده باشید، نظر شما به عنوان خریدار ثبت خواهد شد. نسخهٔ فارسی این کتاب را انتشارات نیلوفر در سال ۱۳۷۴ با برگردان صالح حسینی منتشر کردهاست. کتابخانه فانوس هیچگونه کانال یا صفحه در شبکه های مجازی ندارد. قوم اسیر قوم بنی اسراییل است که زیر ستم فرعون قرار دارند و حضرت موسی آنها را نجات می دهد. به همین دلیل ، اکثر نسخه ها دیگر عنوان “و داستان های دیگر” را به عنوان نام این مجموعه چاپ نمی کنند.
اسحاق هم بارها الدبن را تعقیب میکند اما از آنجا که سگهای شکاری از خرس بزرگ میترسند اسحاق تا کنون موفق به شکار او نشدهاست. سرانجام سام فادرز یک سک وحشی و قوی پیدا میکند، او را لایِن مینامد و شروع به تربیت او میکند. لاین گرچه در ابتدا رامنشدنی به نظر میرسد اما مهارتی که سام به خرج میدهد او را تبدیل به یک سگ شکاری بینظیر میکند.
عمو باک نمیپذیرد و سرانجام سرنوشت قضایای موجود اعم از آنچه مربوط به تامیزترل و تنی و آنچه مربوط به عموباک و سوفونسوبیا میشود در گرو برد و باخت در یک بازی پوکر قرار میگیرد. بدین ترتیب اگر عموباک در بازی با آقای هوبرت بازنده شود میبایست بالاجبار سوفونسوبیا را به همسری بپذیرد و ضمناً تنی را از آقای هوبرت خریداری نماید تا از فرارهای مکرر تامیزترل جلوگیری شود. از طرف دیگر اگر عمو باک در بازی پوکر سربلند شود تنی را مجانی به خانه خود میبرد. عمو باک بازی را میبازد اما آقای هوبرت را مجبور میکند که بازی را با عمو بادی – که اکنون به مزرعه همسایه آمدهاست- تکرار کند.
حق مالکیت زمین، حق بردهداری و حقوقی از این قبیل که در نظر سرمایهداران آن روز آمریکا عادی تلقی میشد در ذهن اسحاق جنبه سؤال پیدا میکند و باعث میشود که اسحاق ارث جد بزرگش کاروترز مکازلین را حق خود نداند. مجموع این رویدادها برخیز ای موسی را روحانیترین و مذهبیترین کتاب فاکنر معرفی میکند. شخصیت کلیدی این کتاب اسحاق مکازلین است که فاکنر انتقادات و نظرات خود پیرامون موضوع نژادپرستی را از زبان او بیان کرده است. اسحاق مکازلین نقل، به مضمون کتاب پدر هیچکس و عموی همگان نامیده میشود.
در حالی که لاین گلوی الدبن را گرفتهاست خرس پنجههای تیزش را در شکم سگ فرومیکند. ناگهان بون هوگنباک خنجر میکشد و روی گردن خرس میپرد و خنجر را بارها در گلوی الدبن فرومیکند. خرس بلندترین داستان مجموعه برخیز ای موسی بهشمار میرود که در آن فاکنر مجالی برای بیان پیام اصلی کتاب برخیز ای موسی یافتهاست. در خلال این گفتگو اسحاق به این میاندیشد که روزی میبایست نژادپرستی میان ابنای بشر از بین برود. او سپس به دختر پیشنهاد میکند که با مردی از تبار خودش زندگی کند. در این داستان به شیوهای خیالی اسحاق در نقش موسی پیامبر ظهور میکند، کسی که میخواهد قومی را – چه یهودیان باشند و چه سیاهان- از دست ظلم برهاند.
اسحاق روزهای زندگی را اینگونه میگذارند و البته جنگل، مربی و مامن او هرگز فراموشش نمیشود. زمان زیادی از عمر خویش را در جنگل صرف میکند و همچون دیگر عقایدش دیگران را امر میکند که از شکار گوزنهای ماده بپرهیزند. شب هنگام، زمانی که از وقت خواب گذشتهاست عموباک و پسرک با خیال اینکه وارد اتاق خواب خود میشوند اشتباهاً پا به اتاق خواب سوفونسوبیا میگذارند!
سام فادرز طی مراسمی آیین خون گوزن نر را به صورت اسحاق میمالد. اسحاق جوان گذشته سام فادرز را از نظر میگذراند و به یاد میآورد که پدر او، ایکهموتوبه چگونه زمین اجدادی سرخپوستها را به همراه زن و فرزندش به مکازلینها فروختهاست. بدین ترتیب گروه تصمیم میگیرد تا قبل از بازگشت گوزن را شکار کند. آنها در جنگل پراکنده میشوند و فقط اسحاق و سام فادرز در کلبه میمانند. اسحاق کوچک به خیال اینکه گوزن از پا درآمدهاست تفنگ به دست به کنار پنجره میآید. اما گوزن با وقار و شکوه خاصی به سمت اسحاق و سام فادرز میآید، نگاهی بزرگوارانه به آنها میاندازد و میگذرد.
بدین ترتیب عمو باک و پسرک به منظور بازگرداندن تامیزترل آماده رفتن به مزرعهٔ همسایه میشوند. سالها گذشتهاست و اسحاق مکازلین پا به دوران پیری نهادهاست. او اینک به همراه روت ادموندز (داستان آتش و اجاق) و دیگر رفقا راهی جنگلش شدهاند که این روزها به بزرگی سالیان پیش نیست.
ثبت ديدگاه